بریدههایی از کتاب غروب فاطمی
۴٫۷
(۹)
سپس آنحضرت مقابل جنازه برای نماز ایستاد، و از مردها امام حسن علیهالسلام، امام حسین علیهالسلام، سلمان، ابوذر، مقداد، عمار و حذیفه؛ و از زنها حضرت زینب علیهاالسلام، امکلثوم علیهاالسلام، فضه، اسماء، ام سلمه و ام ایمن ایستادند.
آنگاه امیرالمؤمنین علیهالسلام نماز را شروع کرد، و با هر تکبیرِ حضرت، جبرئیل و ملائکه مقرب نیز تکبیر میگفتند. پس از نماز تابوت را برداشتند و به سوی قبر تشییع کردند؛ در حالی که شاخهای نخل را برای روشنایی آتش زده بودند و همراه تابوت حرکت میکردند تا به محل قبر رسیدند.
sadeghi
فاطمه علیهاالسلام عرض کرد: «من چهار وصیت دارم: اول آنکه اگر از من کوتاهی دیدهای عفو کنی و مرا ببخشی».
امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود: «تو و کوتاهی، ای بانوی بانوان عالم؟! هرگز! بلکه تو درباره من در کمال محبت و رضایت و تشکر و قناعت بودی». حضرت زهرا علیهاالسلام در ادامه عرض کرد:
ای پسر عمو، وصیت دوم اینکه از تو میخواهم به فرزندانم توجه کنی که آن دو در روزگاران بعد از من کشته میشوند و فرزندانشان آواره میگردند.
وصیت سوم آنکه مرا شب دفن کن و دشمنان شاهد و حاضر نباشند. چهارمین وصیت این است که زیارتت را نسبت به قبر من قطع نکنی، چرا که با تو انسی عظیم دارم.
امیرالمؤمنین علیهالسلام وصیتها را قبول کرد
sadeghi
حضرت زهرا علیهاالسلام سومین شهید آلمحمد علیهمالسلام بود که پس از رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و حضرت محسن علیهالسلام به لقای حق شتافت.
آنحضرت پس از نود و پنج روز در حالی که هنوز از جراحات سینه و پهلویش خون جاری بود در سن هیجده سالگی در غروب چهارشنبه سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری قمری دنیا را وداع گفت.
sadeghi
خدایا، تو شاهد باش...
نیمه شب، غریبانه، مخفیانه، سکوت!
بدن دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآله و این تشییع؟!
وای بر مردم مدینه، که حرمت پیامبرشان را
این گونه پاس داشتند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام با قلبی سوزان و دیدگانی اشکبار بدن حضرت زهرا علیهاالسلام را در تابوت گذاشت و ابوذر را فراخواند و با کمک او تابوت را به مکان نماز بردند.
sadeghi
قرنهاست که شیعه میسوزد
سپیده دم اندیشه
حرمت شکنیهای بیشرمانه برای اهدافی شوم آغاز شد!
قبل از یورش به خانه وحی،
قداست صاحبانش را زیر سؤال بردند!!
سپیده دم اندیشه
تا کجا؟
به خانه غیرت اللّه یورش آوردهای؛ و خوب میدانی
که اگر حیدر
تیغ از نیام برکشد
کسی زنده نمیماند!
سپیده دم اندیشه
مدینه، شهر پیامبر صلیاللهعلیهوآله...
کجاست قبر یادگار او؟
کجاست مزار بانوی اشکها؟
کجاست آنجا که علی علیهالسلام
غریبانه از دوری همسرش میگریست؟
sadeghi
قرنهاست که شیعه میسوزد
برای سوختن در و دیوار خانه علی و فاطمه علیهماالسلام.
Maryam Bagheri
هزار و اندی سال منتظریم او بیاید،
تا با ظهورش قاتلان مادر را به محاکمه کشاند؛
اولین محاکمه برای آغاز عدالت جهانی.
همچنان منتظریم، یابن الحسن!
محمد رضا انصاری
Maryam Bagheri
ندای فاطمی فدک
اما این ماجرا پایان نداشت!
باید چراغی ابدی
بر سر درِ باغ فدک نصب میگردید:
درخششی با صدای فاطمی!
آن روز فرا رسید... بانوی عصمت با گامهایی همچون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به سوی مسجد میآمد تا محاکمه تاریخی غاصبان ولایت را بر بلندای تاریخ ثبت کند.
ازدحام مردم در مسجد دیدنی بود: یک سو مردان و سوی دیگر بانوان همراه با دختر پیامبر صلیاللهعلیهوآله پشت پرده. صدای سوزناک فاطمه علیهاالسلام میآمد! ندایی که سخن از مظلومیت ولایت و حق غدیر داشت اینگونه آغاز شد:
😍Mobina😍
آنجا بود که عمر
سیدة النساء علیهاالسلام را
با لحنی تمسخرآمیز خطاب کرد و گفت:
«ما را با زنان چه کار است»!!
Maryam Bagheri
برای آنکه بیحیایی آنان را به دنیا نشان دهد هر روز دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را میگرفت و از خانه خارج میشد و با عبور از بقیع، زیر درختی که بیرون از مدینه بود مینشست و میگریست و شب همراه همسرش به خانه بازمیگشت.
اما سقیفه دستبردار نبود! پس از چند روز آن درخت را قطع کردند و حضرت زیر آفتاب نشست و گریست.
امیرالمؤمنین علیهالسلام به جای آن درخت، سایبانی از شاخههای نخل برای حضرت زهرا علیهاالسلام ساخت و آنجا را «بیت الاحزان» نام نهاد، تا عملاً پاسخ این هتاکی را داده باشد.
sadeghi
چرا باید صاحب غدیر حق خویش را یادآور شود؟
مگر نبودند و نشنیدند سخنان وحی را
که علی علیهالسلام را امیر مردم اعلام فرمود؟
چڪاوڪ
در همان لحظات امیرالمؤمنین علیهالسلام با چشمانی سرخ از غضب فورا به طرف درِ خانه آمد و ابتدا عبای خود را روی همسرش انداخت و او را به سینه چسبانید و با صدای بلند خطاب به فضه فرمود:
نزد بانویت بیا که از فشار و ضربتِ در فرزندش کشته شد. بدن محسن را در انتهای خانه دفن کن که به جدش ملحق میشود و نزد او شکایت خواهد کرد.
فضه آمد و امیرالمؤمنین علیهالسلام بانو را به او سپرد تا خود سراغ مهاجمین رود. فضه آن حضرت را از کنار درِ آتش گرفته به داخل خانه برد تا به حال او رسیدگی کند.
sadeghi
امیرالمؤمنین علیهالسلام وصیتها را قبول کرد و فرمود:
ای دختر عمو، من نیز سه خواسته از تو دارم که میخواهم قبول کنی: اول آنکه اگر از سوی من نسبت به تو کوتاهی شده عفو کنی.
دوم آنکه وقتی پدرت را ملاقات کردی از من به او سلام برسانی و تحیت مرا به او ابلاغ کنی. سوم آنکه هنگامی که نزد پدر رفتی شکایت مرا به او نکنی.
sadeghi
کم کم آتش به این سوی درِ خانه رسید در حالی که شعله میکشید و حرارت آن بر بدن و صورتِ آسمانیِ سیدة النساء علیهاالسلام میخورد. ناگهان عمر چنان با لگد به درِ نیم سوخته زد که آن را شکست و از جا کند!
پیش از آنکه حضرت زهرا علیهاالسلام بتواند کنار برود، در با تمام سنگینی بر روی آن حضرت افتاد. در این حال فاطمه علیهاالسلام بین در و دیوار قرار گرفت و بر همه بدن آن بانوی باردار آسیب رسید.
با شکستن در عمر بیمحابا وارد خانه شد، و در حالی که حضرت زهرا علیهاالسلام بین در و دیوار بود بار دیگر با محکمترین لگد به در زد. سپس چنان در را بر روی حضرت زهرا علیهاالسلام فشار داد که آسمانها تیره و تار شد!
sadeghi
عدهای که فراریان میدان جنگ بودند با شمشیرهایشان به امیرالمؤمنین علیهالسلام حملهور شدند و حضرت را در میان گرفتند و طناب سیاهی بر گردن او انداختند!
عمر جلو آمد و به فاتح خیبر گفت: «برخیز تا برای بیعت با ابوبکر برویم»، اما حضرت ابا کرد.
عمر دست حضرت را گرفت و گفت: «برخیز». اما حضرت برنخاست. آنجا بود که اهل سقیفه با طنابی که بر گردن امیرالمؤمنین علیهالسلام انداخته بودند آن حضرت را کشان کشان بردند...!
sadeghi
عمر و یارانش بدون اعتنا به ندای فاطمی، امیرالمؤمنین علیهالسلام را به طرف مسجد میکشیدند. در این حال حضرت زهرا علیهاالسلام، مولای غدیر را گرفته بود و میکشید و آنان نمیتوانستند بر ممانعت حضرت غلبه کنند.
اینجا بود که عداوت با آل محمد علیهمالسلام در وحشیانهترین گونه آن ظاهر شد. عمر شمشیرِ خالد را گرفت و سه بار با غلاف آن بر کتف حضرت زهرا علیهاالسلام زد به طوری که آنحضرت را مجروح کرد و خون جاری شد، ولی فاطمه علیهاالسلام همسرش را رها نکرد.
sadeghi
هزار و اندی سال منتظریم او بیاید،
تا با ظهورش قاتلان مادر را به محاکمه کشاند؛
اولین محاکمه برای آغاز عدالت جهانی.
همچنان منتظریم، یابن الحسن!
سپیده دم اندیشه
هجوم اول
به خانه وحی!!
اولین مرحله این تصمیم چنین آغاز شد که عمر به دستور ابوبکر بر در خانه امیرالمؤمنین علیهالسلام آمد و گفت: برای بیعت بیرون میآیید یا این خانه را با کسانی که در آن هستند آتش بزنم!
به او گفتند: «در این خانه فاطمه علیهاالسلام و فرزندان رسول خدا صلیاللهعلیهوآله هستند»! عمرگفت: «هر چند فاطمه در خانه باشد»!
sadeghi
فقط ده روز از شهادت پیامبر صلیاللهعلیهوآله گذشته بود که مأموران ابوبکر به دستور مستقیم او فدک را به اشغال خود درآوردند. آنان با اخراج نماینده حضرت زهرا علیهاالسلام، اهدایی پروردگار را غصب کردند و درآمد آنجا را به مخارج حکومت غاصبانه خود اختصاص دادند!
sadeghi
امیرالمؤمنین علیهالسلام وارد خانه شد و دید حضرت زهرا علیهاالسلام پس از مدتها که نمیتوانست کارِ خانه انجام دهد، آن روز خمیری آماده کرده تا نان بپزد و ظرف آبی آماده کرده تا موهای حسنین علیهماالسلام و لباسهایشان را بشوید.
حضرت با تعجب علت را پرسید و فاطمه علیهاالسلام در حالی که اشک بر صورتش جاری بود عرض کرد:
یا علی، اکنون هنگام فراق من و توست. دیشب در خواب پدرم را دیدم که فرمود: «فاطمه جان، من منتظر تو هستم، چرا که مدت فراق طولانی شده و شبهای انتظار و غم پایان یافته و ارتحال نزدیک شده است. دخترم، فردا شب هنگامِ رسیدنِ تو به من است».
sadeghi
کلام خود را آغاز میکنم با حمد و سپاس خداوندی که به ستایش و فضل و عزت و رفعت از همه کس سزاوارتر است...
سپس در اشارهای به غدیر و عهد الهی یادآور شد:
در بین شما شخصی است که استحقاق زعامت دارد، و او کسی است که قبلاً در مورد اطاعت او متعهد شدهاید...
خداوند اطاعت ما اهل بیت را موجب نظام ملت، و امامت ما را امان از تفرقه و جدایی قرار داد...
آنگاه با معرفی خود، غضب و رضای فاطمی را به یادشان آورد:
ای مردم، بدانید من فاطمهام، و پدرم محمد که فرستاده پروردگارتان و خاتم پیامبرانتان است... آیا میخواهید از قرآن روی گردانید، یابه غیر آنچه در آن است حکم کنید؟...
😍Mobina😍
حضرت زهرا علیهاالسلام در پاسخ به دعوت الهی عرضه داشت: «سلام بر جبرئیل. سلام بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله. خدایا، با همراهی پیامبرت، بهشت تو و جوارت و دارالسلام را میخواهم».
آنگاه به عزرائیل سلام داد و فرمود: «سلام بر تو ای قبض کننده ارواح». با حضور عزرائیل عطری خوشبو در اتاق پیچید و روح مطهر حضرت زهرا علیهاالسلام از بدن مبارکش مفارقت کرد؛ و با شهادت تنها یادگار پیامبر صلیاللهعلیهوآله قلب محبین فاطمه علیهاالسلام تا ابد داغدار شد
پناه
باید چراغی ابدی
بر سر درِ باغ فدک نصب میگردید:
درخششی با صدای فاطمی!
آن روز فرا رسید... بانوی عصمت با گامهایی همچون رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به سوی مسجد میآمد تا محاکمه تاریخی غاصبان ولایت را بر بلندای تاریخ ثبت کند.
چڪاوڪ
سپس برای آنکه بیحیایی آنان را به دنیا نشان دهد هر روز دست امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را میگرفت و از خانه خارج میشد و با عبور از بقیع، زیر درختی که بیرون از مدینه بود مینشست و میگریست و شب همراه همسرش به خانه بازمیگشت.
اما سقیفه دستبردار نبود! پس از چند روز آن درخت را قطع کردند و حضرت زیر آفتاب نشست و گریست.
امیرالمؤمنین علیهالسلام به جای آن درخت، سایبانی از شاخههای نخل برای حضرت زهرا علیهاالسلام ساخت و آنجا را «بیت الاحزان» نام نهاد، تا عملاً پاسخ این هتاکی را داده باشد.
Ava
من و بیعت با ابوبکر؟؟!
کودتای غصب غدیر،
سپیده دم اندیشه
خدایا، شیعیانم!
عالمی به فدایت،
که در آخرین دقایقبه یاد ما بودی، مادر!
امام حسن و امام حسین علیهماالسلام برخاستند و به بقیع رفتند و امیرالمؤمنین علیهالسلام نیز به مسجد رفت. با خلوت شدن خانه، حضرت زهرا علیهاالسلام در بستر خوابید و در حالی که اشک بر صورتش جاری بود چنین دعا کرد:
خدای من و سرور من، به حق برگزیدگانت و به حق گریههای کودکانم در فراق من، گناهکارانِ شیعیانِ من و فرزندانم را مورد مغفرت خویش قرار ده.
سپیده دم اندیشه
فراخوانی من به شما میرسد ولی پاسخ نمیدهید!
چڪاوڪ
حجم
۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۴۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان