بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیری در سیره ائمه اطهار | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیری در سیره ائمه اطهار

بریده‌هایی از کتاب سیری در سیره ائمه اطهار

نویسنده:مرتضی مطهری
انتشارات:انتشارات صدرا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۲ رأی
۴٫۵
(۴۲)
یا تو در خلافت ذی‌حقی و یا ذی‌حق نیستی. اگر این خلافت واقعا از آنِ توست و تو ذی‌حقی و این خلافت یک خلافت الهی است، حق نداری چنین جامه‌ای را که خدا برای تن تو تعیین کرده است به غیر خودت بدهی؛ و اما اگر از آن تو نیست باز هم حق نداری بدهی. چیزی را که از آن تو نیست تو چرا به کسی بدهی؟!
F313
معاویه هنگامی که پیک علی علیه‌السلام در شام بود، در حالی که روز چهارشنبه بود گفت: اعلام نماز جمعه کنید. اعلام نماز جمعه کردند. در روز چهارشنبه نماز جمعه خواند. احدی به او اعتراض نکرد. در خفا نماینده علی علیه‌السلام را خواست، گفت: «برو به علی بگو با صد هزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمی‌دهند. به علی بگو حساب کار خودت را بکن.»
F313
از بهترین و افتخارآمیزترین تعبیرات اسلامی یکی همین است: حکمت گمشده مؤمن است، هر جا که پیدایش کند می‌گیرد ولو از دست یک مشرک؛
دلتنگِ ماه
آمدند به علی علیه‌السلام گفتند که مالک برنمی‌گردد. این طبقه گفتند: یا مالک را برگردان یا همین جا با این شمشیرهای خودمان (بیست‌هزار نفر بودند) قطعه‌قطعه‌ات می‌کنیم. تو داری با قرآن می‌جنگی؟! علی پیغام داد: مالک اگر می‌خواهی علی را زنده ببینی برگرد.
میـمْ.سَتّـ'ارے
چشمهایتان را باز کنید، گوشهایتان را باز کنید، هر حرفی را که می‌شنوید فورا نگویید «می‌گویند چنین.» آخر این «می‌گویند» ها ریشه‌هایش یک جاهای خطرناک است. تحقیق کنید، بعد از تحقیق هرچه که می‌خواهید بینکم و بین اللّه‌ بگویید، اما بی‌تحقیق حرفی را نزنید.
F313
همان‌طور سواره داشتیم محرم می‌شدیم، ما همه لبّیک گفتیم، من نگاه کردم دیدم امام می‌خواهد لبّیک بگوید اما چنان رنگش متغیر شده و آنچنان می‌لرزد که نزدیک است از روی مرکبش به روی زمین بیفتد، از خوف خدا. من نزدیک شدم و عرض کردم: یا ابْنَ رسولِ‌اللّه‌! بالاخره بفرمایید، چاره‌ای نیست، باید گفت. به من گفت: من چه بگویم؟! به کی بگویم لبّیک؟! اگر در جواب من گفته شود: «لالبّیک» آن وقت من چه کنم؟!
دلتنگِ ماه
شما به کتابهای حدیث شیعه که وارد می‌شوید می‌بینید اولین مبحث و اولین کتابش «کتاب العقل و الجهل» است. اصلاً این‌جور مسائل در کتب اهل تسنن مطرح نبوده. البته نمی‌خواهم بگویم منشأ همه اینها امام صادق بود؛ ریشه‌اش امیرالمؤمنین است و ریشه ریشه‌اش خود پیغمبر است، ولی اینها این مسیر را ادامه دادند. امام صادق بود که چون در زمان خودش این فرصت را پیدا کرد مواریث اجداد خودش را حفظ کرد و بر آن مواریث افزود. بعد از «کتاب العقل و الجهل» وارد «کتاب التوحید» می‌شویم. ما می‌بینیم صدها و بلکه هزارها بحث در باب توحید و صفات خداوند و مسائل مربوط به شئون الهی و قضا و قدر الهی و جبر و اختیار و مسائل تعقلی در کتب حدیث شیعه طرح است که در کتب دیگر طرح نیست. اینها سبب شده که گفته‌اند اولین کسی که مدارس فلسفی را (مدارس عقلی را) در دنیای اسلام تأسیس کرد امام جعفر صادق بود.
دلتنگِ ماه
گاهی امام گریه می‌کرد، گریه‌های زیادی. روزی یکی از خدمتگزارانش عرض کرد: آقا! آیا وقت آن نرسیده است که شما از گریه باز ایستید؟ (فهمید که امام برای عزیزانش می‌گرید.) فرمود: چه می‌گویی؟! یعقوب یک یوسف بیشتر نداشت، قرآن عواطف او را این‌طور تشریح می‌کند: وَابْیضَّتْ عَیناهُ مِنَ‌الْحُزْنِ. من در جلوی چشم خودم هجده یوسف را دیدم که یکی پس از دیگری بر زمین افتادند. و صلّی اللّه‌ علی محمد و آله الطاهرین.
زینب
امیرالمؤمنین می‌فرماید: مؤمن علم را در دست مشرک عاریتی می‌بیند و خودش را مالک اصلی، و می‌گوید او شایسته آن نیست، آن که شایسته آن است من هستم.
دلتنگِ ماه
آن که حق را می‌خواهد و اشتباه کرده مانند آن که از ابتدا باطل را می‌خواسته و به آن رسیده است نیست.
|قافیه باران|
زین‌العابدین پیک محبت بود. این هم عجیب است: راه می‌رفت، هرجا بی‌کسی را می‌دید، هر جا غریبی را می‌دید، فقیر و مستمندی را می‌دید، کسی را می‌دید که دیگران به او توجه ندارند، به او محبت می‌کرد، او را نوازش می‌کرد و به خانه خودش می‌آورد
F313
وای به حال ملتی که اصول ثابت و واحدی نداشته باشد و هرکسی از خود طرز فکری داشته باشد. این درست مصداق همان مثل است که می‌گوید: اگر مریض طبیبش زیاد شد امید بهبود در او نیست.
زینب
فَاِذا رَکبوا فِی الْفُلْک دَعَوُا اللّه‌َ مُخْلِصینَ لَهُ الدّینَ فَلَمّا نَجّیهُمْ اِلَی الْبَرِّ اِذا هُمْ یشْرِکونَ. قرآن نقل می‌کند که افرادی وقتی در چهار موجه دریا گرفتار می‌شوند خیلی خالص و مخلص می‌شوند، ولی هنگامی که بیرون آمدند تدریجا فراموش می‌کنند.
mamal123
چشمهایتان را باز کنید، گوشهایتان را باز کنید، هر حرفی را که می‌شنوید فورا نگویید «می‌گویند چنین.» آخر این «می‌گویند» ها ریشه‌هایش یک جاهای خطرناک است. تحقیق کنید، بعد از تحقیق هرچه که می‌خواهید بینکم و بین اللّه‌ بگویید، اما بی‌تحقیق حرفی را نزنید.
زینب
(حکمت یعنی سخن علمی صحیح) سخن علمی صحیح را فرا گیرید ولو از مشرک
F313
مسئله‌ای است از نظر شرعی: می‌دانیم که خود را به کشتن دادن یعنی کاری کردن که منجر به قتل خود شود، گاهی جایز می‌شود اما در شرایطی که اثر کشته‌شدن بیشتر باشد از زنده ماندن، یعنی امر دایر باشد که یا شخص کشته شود و یا فلان مفسده بزرگ را متحمل گردد، مثل قضیه امام حسین.
F313
معاویه هنگامی که پیک علی علیه‌السلام در شام بود، در حالی که روز چهارشنبه بود گفت: اعلام نماز جمعه کنید. اعلام نماز جمعه کردند. در روز چهارشنبه نماز جمعه خواند. احدی به او اعتراض نکرد. در خفا نماینده علی علیه‌السلام را خواست، گفت: «برو به علی بگو با صد هزار شمشیرزن به سراغ تو می‌آیم که چهارشنبه را از جمعه تشخیص نمی‌دهند. به علی بگو حساب کار خودت را بکن.»
mamal123
هارون گفت: ایها الناس! ببینید این شیعه‌ها چه شایعاتی در اطراف موسی بن جعفر رواج می‌دهند، می‌گویند: موسی بن جعفر در زندان ناراحت است، موسی بن جعفر چنین و چنان است. ببینید او کاملاً سالم است. تا حرفش تمام شد حضرت فرمود: «دروغ می‌گوید، همین الآن من مسمومم و از عمر من دو سه روزی بیشتر باقی نمانده است.»
حسین
من می‌بینم آن روزی را که عجم با شما بجنگد برای اسلام آنچنان که روزی شما با عجم می‌جنگید برای اسلام. یعنی یک روز شما با عجم می‌جنگید که عجم را مسلمان کنید، و یک روز عجم با شما می‌جنگد که شما را برگرداند به اسلام،
~fatemeh♡
روزی یک عده جُذامی را دید. (همه از جذامی فرار می‌کنند، و آن که فرار می‌کند از سرایت بیماری‌اش می‌ترسد، ولی اینها هم بنده خدا هستند.) از اینها دعوت کرد، اینها را به خانه خود آورد و در خانه خود از اینها پرستاری کرد. خانه زین‌العابدین خانه مسکینان و یتیمان و بیچارگان بود.
|قافیه باران|
ای بسا جنگها که مقدمه صلح کاملتر است و ای بسا صلحها که زمینه را برای یک جنگ پیروزمندانه، بهتر فراهم می‌کند.
sab
علی علیه‌السلامو عثمان،[ روش حضرت از همین قبیل بود. قضیه از این قرار بود
danesh
ارتفاعی است، در عین اینکه اجتماع بشر دور می‌زند، در یک سطح افقی دور نمی‌زند، رو به بالا دور می‌زند. بله، مرتب سامانها به
کاربر ۲۹۴۸۰۳۲
سفیان ثوری آمد به حضور امام صادق[ و نسبت به این‌که امام لباس لطیفی پوشیده بود اعتراض کرد که پیغمبر چنین لباسی نمی‌پوشید. حضرت فرمود: ]تو خیال می‌کنی چون پیغمبر چنان بود مردم تا ابد[ باید آن‌طور باشند؟! ]تو نمی‌دانی این جزء دستور اسلام نیست؟! تو باید عقل داشته باشی، اینقدر عقل و قوّه حساب داشته باشی، آن عصر و زمان و آن منطقه را در نظر بگیری. در آن زمان زندگانی متوسط همان بود که پیغمبر داشت. دستور اسلام مواسات و مساوات است. باید دید اکثریت مردم در آن زمان چگونه زندگی داشته‌اند.
f.r
]اسلام نمی‌گوید نان گندم بخور یا نان جو و یا گندم و جو را با هم مخلوط کن؛ می‌گوید روش تو باید در میان مردم مقرون به انصاف و عدالت و احسان باشد.
f.r
در قتل عثمان بعضی از طرفداران خود عثمان نیز دست داشتند؛ آنها هم می‌خواستند عثمان کشته شود، فتنه در دنیای اسلام بپا گردد و آنها از این آب گل‌آلود استفاده کنند (اینها در متن نهج‌البلاغه است) . مخصوصا معاویه در قتل عثمان کاملاً دست داشت؛ باطنا کوشش می‌کرد این فتنه بالا بگیرد، عثمان کشته شود تا او از کشته شدن عثمان بهره‌برداری کند.
f.r
مخالفان علی با مخالفان پیغمبر این تفاوت را داشتند که مخالفان پیغمبر عده‌ای بودند کافر و بت‌پرست و در زیر شعار بت‌پرستی با پیغمبر مبارزه می‌کردند، منکر خدا و توحید بودند و انکار خدا و توحید را هم علنی می‌گفتند، تحت شعار «اُعْلُ هُبَل» زنده باد هُبل، با پیغمبر مبارزه می‌کردند، پیغمبر هم شعار روشنی داشت: اَللّه‌ُ اَعْلی وَ اَجَلُّ از همه بزرگتر خداست. اما علی با یک طبقه دانای بی‌دین مواجه شده است که متظاهر به اسلام‌اند ولی مسلمان واقعی نیستند، شعارهایشان شعارهای اسلامی است و هدفهایشان بر ضد اسلام.
f.r

حجم

۲۵۸٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

حجم

۲۵۸٫۱ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۵۶ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۱۴,۰۰۰
۶۰%
تومان