بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیمه‌ی پنهان مکران | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیمه‌ی پنهان مکران

بریده‌هایی از کتاب نیمه‌ی پنهان مکران

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۴ رأی
۴٫۵
(۱۴)
به مدرسهٔ ابتدایی که رفتم، روی نیمکتی می‌نشستم که یکی از دوستانم اهل‌سنت و دیگری شیعه بودند و آن دو شدند بهترین دوستان دوران دبستانم.
سپیده دم اندیشه
«من کنت مولاه فهذا علی مولاه»
سپیده دم اندیشه
<الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دیناً.> وقتی خدا می‌فرماید من امروز از دین شما راضی شدم، یعنی تابه‌حال از این دین راضی نبوده است و امروز اتفاقی افتاده که منجر به رضایت خدا شده است. آن واقعه، نمی‌تواند چیزی جز اعلام ولایت امیرالمؤمنین (ع) پس از پیامبر (ص) باشد.
سپیده دم اندیشه
- ولی آنچه دربارهٔ بهاییت معتقدیم، این است که بهاییت یک دین و مکتب الهی نیست. بلکه یک حزب سیاسی است که انگلیس آن را تأسیس کرده و مورد حمایت آمریکا و اسرائیل هم هست. شاهد مدعایم هم این است که قبلهٔ بهاییت در اسرائیل است و همین اسرائیلی که به بهایی‌ها اجازه می‌دهد تا قبله‌شان در آن‌جا باشد، مسلمانان را از آن سرزمین اخراج می‌کند. حتماً می‌دانید که یهودی‌ها خودشان را نژاد برتر می‌دانند و غیرِ خودشان را به دو گروه تقسیم می‌کنند و می‌گویند برخی که این برتری نژاد یهود را قبول دارند، باید به آن‌ها مانند حیوانات آب‌وعلف بدهیم تا برای ما خدمت کنند، و عده‌ای که برتری قوم یهودی‌های صهیونیست را قبول ندارند، محکوم به مرگ‌اند و باید به ارزان‌ترین شکل ممکن کشته شوند. پس بهایی‌هایی که قبله‌شان در اسرائیل است، نمی‌توانند در خدمت آن‌ها نباشند، و الا باید تا حالا از آن‌جا اخراج می‌شدند!
سپیده دم اندیشه
فواید ازدواج موقت ایجاد محرمیت است. به‌عنوان‌مثال زن و شوهری که صاحب فرزند نمی‌شوند و دختری از بهزیستی برای خودشان آورده‌اند. هیچ‌کدام از محارم مرد، هم شیر ندارد تا از راه شیر دادن این فرزند را برای خانواده‌شان محرم کنند. در این موارد، مرد می‌تواند برای محرم شدن با این دختربچه، او را به عقد موقت پدرش دربیاورد. وقتی این عقد بین این دختر بچه و آن پیرمرد خوانده شد، این دختر برای تمام فرزندان و نوه‌های این پیرمرد محرم می‌شود و در حکم مادرشان است و مشکل نامحرم بودنشان حل می‌شود.
سپیده دم اندیشه
اما دربارهٔ حضرت علی (ع) که گفتید چون از راه غیب می‌دانست شهید می‌شود پس نباید به مسجد می‌رفت؛ این حرف صحیحی نیست. اگر کسی از راه غیب مطلبی را بداند، ازنظر شرعی عمل به آن علم واجب نیست. آن‌ها مأمور عمل به علم ظاهر بودند، نه عمل بر اساس علم غیب. پیامبران و امامان در برابر مقدرات الهی تسلیم محض و به‌قول‌معروف، راضی به رضای خدا بودند؛ بنابراین اگر تقدیر الهی شهادت در راه خدا بود، به استقبال شهادت می‌رفتند و این خودکشی نیست
منکسر
«به نظر تو چرا به بهایی‌ها در ایران اجازهٔ فعالیت رسمی نمی‌دهند؟» - برای این‌که می‌گوییم پیامبر ما حضرت عبدالبهاء، بعد از پیامبر اسلام به پیامبری آمده است! - ولی آنچه دربارهٔ بهاییت معتقدیم، این است که بهاییت یک دین و مکتب الهی نیست. بلکه یک حزب سیاسی است که انگلیس آن را تأسیس کرده و مورد حمایت آمریکا و اسرائیل هم هست. شاهد مدعایم هم این است که قبلهٔ بهاییت در اسرائیل است و همین اسرائیلی که به بهایی‌ها اجازه می‌دهد تا قبله‌شان در آن‌جا باشد، مسلمانان را از آن سرزمین اخراج می‌کند.
منکسر
خدای من! از یک شبانه‌روز چقدر می‌شود استفادهٔ مفید کرد.
منکسر
این‌که شما می‌گویید حضرت علی (ع) همیشه در جنگ بوده و حدیث، کم فرا گرفته است، سخن بی‌دلیلی است. حضرت علی (ع) از کودکی در خانهٔ پیامبر (ص) بزرگ شده و بعد از بعثت، سیزده سال در مکه کنار پیامبر (ص) بود. آن زمان که جنگی نبوده تا حضرت علی (ع) به جنگ برود! یعنی همین سیزده سال در مکه کفایت نمی‌کرد تا حضرت علی (ع) احادیثی از پیامبر (ص) فرا بگیرد؟! در ده سالی هم که پیامبر (ص) در مدینه است، اگر جنگی رخ می‌داد، پیامبر (ص) هم با مسلمانان به جنگ می‌رفت. بنابراین باز هم حضرت علی (ع) در آن شرایط در کنار پیامبر (ص) بود و نگهبان جان ایشان. آیا باز هم حضرت علی (ع) وقت نداشتند تا روایت از پیامبر (ص) بیاموزد؟
منکسر
یادم آمد یکی از اساتیدم دربارهٔ اصحاب اخدود می‌گفت: «عده‌ای کافر از امت‌های گذشته، تعدادی از مؤمنان را درون گودال آتش انداختند و خودشان در کنار گودال، نظاره‌گر سوختن آن‌ها بودند. و این جنایت، آن‌قدر برای خدایی که خودش را مدافع مؤمنان معرفی کرده، سنگین آمده که آن‌را در آخرین کتاب آسمانی‌اش آورده، تا این‌گونه تا قیام قیامت، ذکر مظلومیت این مؤمنان خوانده شود و مسببان آن جنایت لعنت شوند. حالا مگر شهادت حضرت سیدالشهدا (ع) و یارانش کمتر از شهادت این مؤمنان است؟ یا سوز و داغِ گودال قتلگاه امام حسین (ع) کمتر از گودالی است که مؤمنان در آتش سوختند؟ خدا با ذکر مصیبت اصحاب اخدود، تا روز قیامت حجت را برای همهٔ خورده‌گیران که می‌پرسند چرا هر سال و هر ماه و هر روز برای مصیبت سیدالشهدا (ع) گریه می‌کنید، تمام کرده است؛ این‌که بدانید خدا غیور است و به اولیائش حساس.
منکسر
شما حتماً اسم ملک فهد را شنیده‌اید. پادشاه عربستان بود. چهار تا زن داشت و می‌خواست زن پنجم بگیرد. بن‌باز مفتی وهابی عربستان را دعوت کرد تا خطبهٔ عقدش را بخواند. بن‌باز گفت: «در اسلام هم‌زمان بیش از چهار زن دائم نمی‌توانید داشته باشید.» فهد جواب داد: «این زن را به ازدواج موقت خودم درمی‌آورم این‌که مانعی ندارد.» بن‌باز گفت: «مگر نشنیده‌اید که خلیفهٔ رسول‌الله (ص)، عمر، ازدواج موقت را حرام کرده است؟» فهد جواب داد: «خب خلیفهٔ رسول خدا (ص)، عمر، ازدواج موقت را حرام کرد و خلیفهٔ رسول خدا (ص)، فهد، آن را حلال می‌کند
سپیده دم اندیشه
استاد که به نظر می‌آمد توقع چنین تعارفی را نداشت، گفت: «چرا خودتان صحبت نمی‌کنید؟» گفتم: «وقتی او فهمید که شما استاد و بزرگ ما هستید، اصرار داشت که چند دقیقه‌ای برای‌شان صحبت کنید.» استاد که تقریباً متوجه شده بود خودم توپ را در میدانش انداختم، گفت: «خب من نمی‌دانم سطح سواد این‌ها چقدر است. متوجه صحبت‌های من می‌شوند یا نه؟» گفتم: «آن دیگر تقصیر شما نیست. همین‌قدر که بفهمند مطالبی هست که فهمش برایشان سنگین است، خودش فایده دارد
سپیده دم اندیشه
میرقنبر، یا به لهجهٔ بلوچی، میرکمبر، حدود دویست سال قبل، وقتی بلوچستان به‌تصرف انگلیسی‌ها درآمد، در قضیه‌ای تبدیل به اسطورهٔ غیرت و شجاعت شد.
منکسر
ابتدا به منبع نگاه کردم. از کتاب «تاریخ سیستان» این‌طور نقل کرده است: «پس چون این خبر، شهادت امام حسین (ع)- به سیستان آمد، مردمان سیستان گفتند: نه نیکو طریقتی برگرفت یزید که با فرزندان رسول (ع) چنین کرد. پاره‌ای شورش اندر گرفتند. عبّاد، سیستان را به مردمان سیستان سپرد، بیست‌بار هزارهزار درم اندر بیت‌المال جمع شده بود از غنائم کابل و دیگر مال‌ها برگرفت و به بصره باز شد. عبیدالله بن‌زیاد برادر خویش یزید بن‌زیاد را و دیگر برادرش ابوعبیده بن‌زیاد را به سیستان فرستاد اندر اول سنة اثنی و ستین.»
سپیده دم اندیشه
- فامیل شما نظامی است؟ خواستم مزاح کنم. برای همین با شیطنت گفتم: «خیر! فامیل ما حیدری هست.»
سپیده دم اندیشه
پس از اقامهٔ نماز جماعت، سفرهٔ ناهار را پهن کردند. آن‌چه در این مهمانی بسیار قابل تحسین بود، هنر زنان بلوچ در پخت‌وپز غذاهای متنوع با طعم ادویهٔ محلی بلوچستان است. امین در کنار غذای اصلی، غذای دیگری هم تهیه کرده بود که آن را غذای مورد علاقهٔ بلوچ‌ها معرفی کرد. در گویش محلی «بیندا» می‌گفتند. بیندا، همان بامیهٔ فارسی است که با گوجه و فلفل تند، غذایی لذیذ می‌شود.
سپیده دم اندیشه
کند. هنوز چشم ما گرم نشده بود که صدای اذان مسجد کنار مهمان‌سرا ما را بیدار کرد. استاد پرسید: «تازه اذان شده؟» گفتم: «نه! این اذان مسجد اهل‌سنت است.» استاد دوباره پتو روی خود کشید تا بخوابد. پنج دقیقه نگذشته بود که دوباره صدای اذان مسجدی دیگر او را بیدار کرد. استاد که کلافه شده بود، پرسید: «مگر افق دو مسجد چقدر باهم فرق دارد؟» گفتم: «افق مسجد زمانی است که مؤذن از خواب بیدار شود. این‌جا از این مسائل زیاد است. شما استراحت کنید.»
سپیده دم اندیشه
دلم به حال نفر وسطی می‌سوخت که یکی‌دو ساعت باید این شرایط سخت و بغرنج را تحمل کند. از راننده پرسیدم: «پلیس توی مسیر نیست که دو مسافر جلو سوار کردی؟» لبخندی زد و گفت: «توی این جاده از پلیس خبری نیست.» گفتم: «خب این آقا که این‌جوری نشسته خیلی معذب است.» مسافر لبخندی زد و گفت: «مشکلی نیست. ما عادت داریم.»
سپیده دم اندیشه
دستِ آخر تصمیم گرفتم قبل از این‌که به زندگی ما خاتمه دهد، تذکرش بدهم: آقای راننده! می‌توانید آرام‌تر رانندگی کنید؟ زن و بچهٔ ما دوست ندارند به این زودی بی‌سرپرست شوند.» راننده پاسخ عجیبی به من داد و گفت: «مرگ و زندگی دست خدا است و تا اجل کسی نرسد، نمی‌میرید. مگر غیر از این است؟» من که از ترس کم‌مانده بود به صندلی جلویی بچسبم، شرایطش را نداشتم تا بحث قضا و قدر الهی را مطرح کنم. برای همین گفتم: «قطعاً همین‌طور است. کسی منکر این نیست، ولی دلیل نمی‌شود که این‌قدر تند و تیز رانندگی کنید.» راننده گفت: «من که خیلی تند نمی‌روم. احتمالاً با بدوک‌ها مرز نرفته‌اید تا طعم سرعت را بچشید.» گفتم: «نه متأسفانه توفیق نشده. فرصت‌های بعدی حتماً خدمت بدوک‌ها هم می‌رسم.»
سپیده دم اندیشه
مراسمتان ختم صحیح بخاری است که چسبیدن به بخاری، طبق ادعای خودت، خدایی نیست!
سپیده دم اندیشه
گفتم: «پس چرا برای نماز وضو نگرفتید؟» گفت: «در فقه ما، خوابیدن در ماشین و کلاً در حالت نشسته، وضو را باطل نمی‌کند. زمانی باطل می‌شود که شخص روی زمین دراز بکشد و خوابش ببرد.»
سپیده دم اندیشه
گفت: «آن بخت‌برگشته معتاد به تریاک بود و خانوادهٔ خانمش او را قسمِ زن طلاق داده بودند که اگر یک‌بار دیگر تریاک بکشد، خانمش طلاق بشود. او هم قبول کرد. مرد بدبخت مدتی بعد مشغول کشیدن شیره بود که یکی از بستگان همسرش او را دید و این قضیه را به گوش پدرخانمش رساند. آن‌ها هم با این باور که مرد قسمش را شکسته، در کمال ناباوری همسرش را از او گرفتند. مرد بی‌چاره هرچه قسم می‌خورد که والله بالله من تریاک نکشیدم و آن‌ها شیره بودند، کسی حرفش را نپذیرفت. به‌همین راحتی.»
سپیده دم اندیشه
مردم منطقهٔ بلوچستان به این گونه علاقه‌مند هستند و بر اساس یک باور قدیمی، وجود تمساح در برکه‌ها را باعث برکت و وسعت روزی مردم منطقه می‌دانند. برای همین، بومیان منطقه به‌هیچ‌وجه تمساح‌ها را شکار نمی‌کنند.
سپیده دم اندیشه
«سیستانیان، اولین خون‌خواهان حادثهٔ کربلا!»
zahra.n
«یکی از مسائل دردناک تاریخ صدر اسلام که معاویه پایه‌گذارش بود و به همهٔ جهان اسلام ابلاغ کرد، سبّ و لعن حضرت امیرمؤمنان علی (ع) است. متأسفانه بیش‌تر اماکن مذهبی به این امر زشت و قبیح اقدام کردند، به‌طوری‌که عالم بزرگ اهل‌سنت جناب سیوطی می‌گوید: «در زمان بنی‌امیه، بیش از هفتادهزار منبر به پیروی از سنت معاویه، علی (ع) را لعن می‌کردند. اما مردم ولایت‌مدار سیستان، کاری کردند که یکی از متعصب‌ترین دشمنان امیرالمؤمنین (ع) به‌نام یاقوت حموی (متوفای ۶۲۶ هجری)، در کتاب معجم البلدان، لب به اعتراف گشوده و گفته است: "برتر از همهٔ اوصافی که برای اهالی سیستان آمده، آن است که وقتی علی؟ رض؟ در منابر شرق و غرب لعن می‌شد، اهالی سیستان از فرمان بنی‌امیه سرپیچی کردند. حتی در پیمان‌نامه‌شان اضافه کردند که هیچ‌کس را بر منبرشان لعن نکنند.
zahra.n
همین اسرائیلی که به بهایی‌ها اجازه می‌دهد تا قبله‌شان در آن‌جا باشد، مسلمانان را از آن سرزمین اخراج می‌کند. حتماً می‌دانید که یهودی‌ها خودشان را نژاد برتر می‌دانند و غیرِ خودشان را به دو گروه تقسیم می‌کنند و می‌گویند برخی که این برتری نژاد یهود را قبول دارند، باید به آن‌ها مانند حیوانات آب‌وعلف بدهیم تا برای ما خدمت کنند، و عده‌ای که برتری قوم یهودی‌های صهیونیست را قبول ندارند، محکوم به مرگ‌اند و باید به ارزان‌ترین شکل ممکن کشته شوند. پس بهایی‌هایی که قبله‌شان در اسرائیل است، نمی‌توانند در خدمت آن‌ها نباشند، و الا باید تا حالا از آن‌جا اخراج می‌شدند!
zahra.n
طایفهٔ شُهلی‌بُر و شاه‌ولی‌بُر از طوایف بزرگ منطقهٔ بلوچستان هستند که در خاش و ایرانشهر و دلگان و بزمان ساکن‌اند. آن‌چه از برخی افراد این طایفه شنیده شده، این است که آن‌ها خود را منتسب به شاه نعمت‌الله ولی می‌دانند و ازاین‌رو به شاه‌ولی‌بر و شهلی‌بر مشهورند.
zahra.n

حجم

۲۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۲۰۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۴۸,۶۰۰
۱۴,۵۸۰
۷۰%
تومان