بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۸)
ــ تو کجایی هستی؟! باید مال خاورمیانه باشی.
کمی من من میکند. بعد گرم میگوید:
ــ بد آوردم!! باید ایرانی باشی!
میخندم و میگویم:
ــ تو هم لهجهات امریکاییست اما باید اروپایی باشی...
خیلی گرم میزند پشت کمر من و میگوید:
ــ باختی! من اسراییلیم!
ــ نباختم! اروپایی هستی دیگر...
میخندد و میگوید:
ــ واردیها!
شاد است. خندهمان گرفته است. میگوید:
ــ من خبرنگارم. برای مذاکرات آمدهام. تو اینجا چه کار میکنی؟ موشک؟!!
دوباره قاهقاه میخندد. من هم. به خنده میگویم:
ــ برای فاصلهٔ کوتاه ما و شما «مید این ایران» داریم!
aseman
به من اگر بود فتوا میدادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آنها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده میشناخت در جهان که در تحریمیترین شرایط پولش را در پاکت برایش میفرستاد و هر چوپان با سه چوبدار آنطرف مرز رفاقت میکرد و واکسن دامی را با علوفه طاق میزد و هر دانشجو با سه استاد و دانشجو و این یعنی... و این یعنی بیاثر کردن هر تحریمی... این فرهنگ میخواست و امنیتی باهوش میخواست و دولت غیرتمامیتخواه میخواست و مهمتر از همه اعتماد به مردم میخواست...
aseman
تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکهاند. کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری.
S.Abolqasem
در دلم میگویم تحریم باید انسانِ مقاوم بسازد نه انسانِ دروغگو اما میدانم که حرفم به شدت آرمانی است...
aseman
آیا آزادی سیاسی وجود دارد؟ نه. اما احساس عدم آزادی هم نیست وقتی هیچ انتخابی در کار نیست...
aseman
مقایسه نشدن، تقدس میآورد برای چیزی که مقدس نیست...
Hadis🌸
یحتمل سفر مربوط است به سیدحسنآقای خمینی. قاعدتاً باید خوشسفر باشد ایشان. حالا فوقش کمی بحث انحراف مطرح است دیگر. یکبار دانشگاهی بودم و عدهای از دانشجویانِ مخالف ایشان مدام تأیید میخواستند از انحراف بیت امام... در کمال ناباوری با آنها همراهی کردم. گفتم من هم تا آنجا که در مورد زندهگی مرحوم سیداحمد آقا غور کردهام، در مورد سیدحسنآقا قطعاً میتوانم انحراف را تشخیص بدهم... (نفس از کسی در نمیآمد. ادامه دادم.) در نفحات نفت نوشتهام، دیدار علی پروین و امام را مرحوم سیداحمدآقا کارسازی کرد که از پرسپولیسیهای اصیل بود. اما متأسفانه آقازادهٔ محترم ایشان از آبیها حمایت میکنند... انحراف از این بالاتر؟!
احمد رضا
بخوانم بیت بیپایان بخوانم
برای مردم افغان بخوانم
برای مردم آوارهٔ خود
از ایران تا به پاکستان بخوانم...
از احوالم خبر داری؟ نداری دلبر...
به کابلجان گذر داری؟ نداری دلبر
مَ میمیرم ز دردِ اشتیاقت
سر خاکم گذر داری؟ نداری دلبر...
به هندوکش بُرُم قرآن بخوانم
برای مردم افغان بخوانم
برای مردم آوارهٔ خود
دوبیتیهای بیپایان بخوانم...
aseman
وارد شهر میشویم. ساختمانهای بلند کمی تصورم را از پیونگیانگ به هم میزند. چیزی که عجیب است ندیدن اتومبیل شخصی است. اتوبوسهای قدیمی، ترامواهای قدیمی و حتا اتومبیلهای نظامی و اداری میبینیم، اما هیچ خبری از اتومبیل شخصی نیست.
تابلوِ لاتین اصلاً نمیبینیم. همهٔ تابلوها به خط کرهایند. نقشهٔ پیونگیانگ را قبلاً به صورت آفلاین ذخیره کردهام. نقشهٔ مبایل را پنهانی باز میکنم و گوشی را کنار پنجره میگیرم تا جیپیاس راه بیافتد. نقشهٔ آفلاین کامل نیست. اما دست کم جهت حرکت را متوجه میشوم. رودخانهٔ تدونگ را رد میکنیم و کنار هتل کوریا متوقف میشویم.
هتل مثل همهٔ هتلهای دنیاست. لابی مرتبی دارد. اول کاری که میکنیم چک کردن اینترنت وایرلس و وایفای است. از فرودگاه تا هتل، مدام چک میکردم گوشی را. هیچ جا هیچ شبکهٔ وایفای و وایرلسی وجود نداشت. جالب اینجاست که هتل هم وایفای ندارد.
احمد رضا
موقع بیرون آمدن، مسؤول میزِ بهداشت و درمان حزب جلو میآید و آرام مرا کنار میکشد. به من میگوید:
ــ درست بنویس... حتماً درست بنویس... این مظلومیت مردم و ظلم جامعهٔ جهانی را درست بنویس...
این هم نوعی از نگاه است که در خود حقایقی مستتر دارد. تحریم، ظالمانهترین جنگ امروزین است...
aseman
چه چیز کرهٔ شمالی برای ما، برای مخاطب ایرانی جذاب است؟ مخاطب چه سؤالی دارد؟ قسمتی را حدس میزند و قسمتی را شنیده است... پس به خلاف ظاهر و انتظار اولیه، سؤال باید جای دیگری باشد.
سؤال اصلی اینجاست. آیا ما دو کشور به هم شباهت داریم؟ آیا پس از تحریمهای مهیب و شدید شباهت خواهیم داشت؟
aseman
همین که قبول دارند رهبرانشان ابتدا بچه بودهاند و بعد مثل باقی قد کشیدهاند و بزرگ شدهاند به نظرم یک دستآورد انسانی باشد.
aseman
در فتوای رهبر گرامی انقلاب نیز به وضوح بیان شده است.
«به اعتقاد ما افزون بر سلاح هستهای، دیگر انواع سلاحهای کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی میشوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است، بیش از دیگر ملتها خطر تولید و انباشت این گونه سلاحها را حس میکند و آماده است همهٔ امکانات خود را در مسیر مقابله با آن قرار دهد. ما کاربرد این سلاحها را حرام، و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابناء بشر از این بلای بزرگ را وظیفهٔ همگان میدانیم.»
مسافر
توضیح میدهد که با توجه به اینکه میدانیم شما در این ماه غذا نمیخورید، در این سفر برای ناهار شما هیچ تدارکی ندیدهایم!
یکهو من و تیم مستندساز شرکت میپریم هوا! این همه تلاش کردهایم و از ماه مبارک گریختهایم! معلوم میشود که یا از سفارت پرسوجو کردند و یا از برخی اهل تسنن که سفر را مبطل روزه نمیدانند... برای اینکه خوب حساب کار دستشان بیاید، نفری یک آبمعدنی برمیداریم و وسط صحبتهاشان مینوشیم.
aseman
وضیح میدهد که او باید با ما باشد. میخندد و فضا را عوض میکند:
ــ شما کرهای بلد نیستید...
بعد خاطرهای از ایران میگوید که در خیابانها همه تا او را میدیدهاند، میپرسیدهاند:
ــ کن یو اسپیک انگلیش؟!
و بچهٔ خیابان ظفر با خوشحالی میگفته است کمی بلدم. میگفت اوایل فکر میکردم همهٔ ایرانیها انگلیسی بلدند. اما بعدتر به تجربه دریافتم که همه همین سؤال را میپرسند و بعد سر تکان میدهند و راهشان را میکشند و میروند!
erfan erfan
چهجور باید ترجمه کنم آخر... یا علی مدد را چهجور میتوانم به او بفهمانم؟!!
شروع کردم به توضیح دادن. از نام مبارک امیرالمومنین پرسید و مانده بودم چهطور جواب بدهم به ری... نه دین داری، نه آیین داری ای ری! عاقبت گفتم «یا علی مدد» در نظر ما مثل این است که شما از روح جنابِ کیم ایل سونگ کمک بخواهی... خیلی خوشحال شد و یک تعظیمی هم به من کرد
حامد
به من اگر بود فتوا میدادم که هر ایرانی موظف است با سه نفر خارج از قوم و قبیله و زبان و مذهب، با سه نفر غیرایرانی رفاقت کند، ارتباط فرهنگی بگیرد، مراوده داشته باشد، آنها را به خانهٔ خود دعوت کند... و این ظرف پنج سال برای هشتاد میلیون ایرانی، یعنی رابطه با دویست و چهل میلیون غیرایرانی. یعنی هر نویسنده، سه ناشر و نویسنده میشناخت در جهان که در تحریمیترین شرایط پولش را در پاکت برایش میفرستاد و هر چوپان با سه چوبدار آنطرف مرز رفاقت میکرد و واکسن دامی را با علوفه طاق میزد و هر دانشجو با سه استاد و دانشجو و این یعنی... و این یعنی بیاثر کردن هر تحریمی... این فرهنگ میخواست و امنیتی باهوش میخواست و دولت غیرتمامیتخواه میخواست و مهمتر از همه اعتماد به مردم میخواست...
وحید
میتوانم بفهمم که رفتن به کرهٔ شمالی تا چه اندازه مهم است. الرفیق ثمالطریق، مال همهٔ دنیاست به جز کرهٔ شمالی! اینجا فقط الطریق مهم است با رفیق باشد یا با غریق باشد یا با حریق یا با هر بیق دیگری همقافیه باشد، تفاوتی ندارد!
چای نعناع
اسمش را میپرسم:
ــ کیم سوک چول!
آرام به سیدموسوی میگویم:
ــ اسمِ مترجم هم که همین بود!
سیدموسوی میخندد و میگوید به نظرم اسم رهبر کبیرشان هم همین بود.
غوطہور🪐🌱🌊
در جانستان کابلستان نوشتهام که سفیر ایران در افغانستان، پست قبلیش ریاست ستاد مبارزه با مواد مخدر بود. این یعنی تعیین خط مشی سیاست خارجی. یعنی کل موضوع ما با افغانستان با این همه تشابه فرهنگی و زبانی و دینی، میشود مسألهٔ مواد مخدر... یکی از مشاوران حامد کرزی که اهلِ فرهنگ بود برای من نقل میکرد که محفلی باشکوه در بلخ قدیم برگزار شده بود برای بزرگداشت شعرای فارسیزبان. به سفیر ایران نیز سخنرانی اول را داده بودند به احترام ایران بزرگِ فرهنگی. سفیر رفته بود پشتِ سخنگاه و ایراد فرموده بود که اگر امروز امثال جناب رودکی حاضر بودند، هرگز وضعیت مواد مخدر اینگونه نمیشد!!
عرفان
میخندم و بهش میگویم که توریستهای ایرانی مثل چینیها نیستند که بتوانی در ستون یک به خطشان کنی. کافیست سرت را برگردانی هر کدامشان را در یک قسمت پیونگیانگ باید پیدا کنی...
میخندد و میگوید مثل شما! میفهمم که از همهٔ حرکات و سکنات ما مطلع است.
سیدمجتبا میگوید:
ــ تازه توریست ایرانی از هر دو برنامه، یک برنامه هم باید برود بازار که سوغاتی بخرد!
booklover
میبینم که خارج از سیبل هم یک پارهگی است که روی آن هم با نشانه و فلشی علامت خورده است و چیزی نوشتهاند. با خوشحالی میگویم این چیست پس؟ اینکه مثلِ تیراندازیِ من است!
خانم یون لبخندِ پیروزی میزند در جوابِ نیشخند من.
ــ نه! نه! متوجه نشدید... همان گلولهٔ اولِ جنابِ کیم جونگ ایل وقتی به هدف خورد و داخل رفت، اینقدر محکم بود که به دیوار خورد و برگشت و کمانه کرد و این کمانهٔ گلوله خورد به این قسمتِ سیبل در مسیر برگشت!
یعنی حاق حقیقتِ عصمت را اینها فهمیدهاند!
mohan
عمدهٔ مذاهب اهل سنت صید دریایی را حلال میدانند به اشارهٔ آیهٔ ۹۶ سورهٔ مائده که احل لکم صید البحر، اما ما فلسدارها را فقط حلال میدانیم و این یعنی حذف کلی غذای دریایی. از آنسو به خلاف یهودیان میگو را حلال میدانیم. میگوی بدون فلس را حلال کردهایم که احتمالاً حلیتش به کیتین سختپوستان برنمیگردد چرا که از آنسو لابستر و شاهمیگو را نمیتوانیم بخوریم! قصه پیچیده است!
چای نعناع
در ایران منتقد برخی نهادها هستیم که از وظایف حاکمیتی خود خارج شدهاند و مثلاً وارد فرهنگ و اقتصاد شدهاند. با دیدن وضعیت کرهٔ شمالی میتوان فهمید که اتفاقاً این تحریم ایالات متحدهٔ امریکا است که این نهادها را مجبور میکند به ورود به فضاهای غیرتخصصی. اگر تحریم نبود احتمالاً آنها دلایلی برای ورود به اقتصاد نداشتند.
از آنسو، مراوده و رابطه ـ هر مراوده و رابطهای ـ کمک میکند به شکاندن تکصدایی. هر رابطهای پادزهری است برای تحریم.
احمد رضا
از خودش خودانداز میگیرد و عکس سلفی میاندازد.
amir mojiry
در دلم میگویم تحریم باید انسانِ مقاوم بسازد نه انسانِ دروغگو اما میدانم که حرفم به شدت آرمانی است...
محمدرضا میرباقری
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همانگونه که استبداد با احساسِ استبداد. در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در درازمدت احساس نیاز به آزادی را از دست میدهند و به فضای موجود عادت میکنند.
Ali
تقریباً نزدیک به هیچ خط عابر پیادهای، اتومبیلِ ما ترمز نمیزند. این عابرانِ پیاده هستند که باید بایستند. حتا اگر تا نیمهٔ راه آمده باشند، باید عقب بروند تا اتومبیل ما به سرعت رد شود. قانون اینجا برعکس است انگار؛ مثل سیگار که انگار در فضاهای سربسته قانونیتر بود!
گلابتون بانو
برایمان توضیح میدهند که ما وارد دانشگاه کیم ایل سونگ شدهایم. این دانشگاه را چه کسی ساخته است؟ جناب کیم ایل سونگ! قبول... اولین رشتهٔ تحصیلی چیست؟ مدیریت کشور و جنگ با تدریس جناب کیم ایل سونگ برای تربیت مدیران آینده. (چیزی شبیه به دانشگاه امام صادق خودمان مثلاً!)
s.latifi
توریستهای ایرانی مثل چینیها نیستند که بتوانی در ستون یک به خطشان کنی. کافیست سرت را برگردانی هر کدامشان را در یک قسمت پیونگیانگ باید پیدا کنی...
میخندد و میگوید مثل شما!
محمدرضا میرباقری
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان