بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم | طاقچه
تصویر جلد کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم

بریده‌هایی از کتاب چیزهایی که نمی‌توانیم بگوییم

نویسنده:کلی ریمر
ویراستار:سارا بحری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۷۲ رأی
۴٫۴
(۷۲)
بی‌تفاوت بودن ما، گناهکارمون می‌کنه،
n re
گفتم: «ولی، مامان. من باید بفهمم.» گفت: «بعضی‌وقت‌ها نفهمیدن یک چیزهایی عاقلانه‌تره.»
n re
حتی در سخت‌ترین دوران هم زندگی نظم می‌گیرد و روزها از پس یکدیگر می‌آیند و می‌روند
Mary gholami
زمان روش خودش را برای محو کردن خاطرات دارد،
n re
چرا نباید درموردش حرف بزنیم؟» لبخندی غمگین به او زدم: «این روشمونه امیلیا.» بعد او را به سمت خودم کشیدم و بغلش کردم. «بعضی‌وقت‌ها حرف زدن درمورد مسائل اونها رو واقعی‌تر می‌کنه. می‌فهمی؟»
n re
مشکل خشم این است که نیروی زیادی را صرف خود می‌کند
peg
خانه می‌توانست معانی زیادی داشته باشد،
n re
«هر چیزی که توی زندگی خواستم به دست آوردم. تو. این خونه. شغلم. این خونواده... ولی انگار هر روز داری یک قدم از من دور می‌شی، و تو کلید همهٔ اینهایی. اگه تو رو از دست بدم، آلیس... همه‌چیزم رو از دست داده‌م.»
موفنری
اخبار همیشه همه‌چیز را تغییر می‌دادند و هیچ‌وقت چیزی را بهتر نمی‌کردند. پس با خودم گفتم اینکه مثل یک ناشنوا چیزی نشنوم، بهتر از شنیدن چیزهایی است که با خود اندوه می‌آورند.
n re
ما به یک شروع تازه نیاز داریم.»
n re
حالا فقدان انسانیت را روی کره‌ای که در آن زندگی می‌کردیم با تمام وجودم حس می‌کردم.
n re
دکتر می‌پرسد: «اوتیسمیه؟» او را تصحیح می‌کنم: «بله، مبتلا به اوتیسمه.» استفاده از نوع کلمات در واقع اهمیتی ندارد، اما برای من مهم است؛ زیرا ارزش پسر من بیشتر از یک برچسب است. مؤدبانه نیست که بگویند او اوتیسمی است. اوتیسم، لقب او نیست بلکه بخشی از وجود اوست. برای کسی که با این اختلال زندگی نمی‌کند این مسئله تنها یک تفاوت لغوی است و به‌نظر می‌رسد دکتر اصلاً متوجه این تفاوت نیست.
n re
و من خیلی خسته‌ام. من همیشه خسته‌ام.
n re
«بعضی‌وقت‌ها حرف زدن درمورد مسائل اونها رو واقعی‌تر می‌کنه.
موفنری
«حالا چی‌کار کنیم؟» همه برگشتند و به من نگاه کردند. مامان زیر لب گفت: «صبر می‌کنیم و دعا می‌کنیم.»
n re
جنگ تقریباً همه‌چیز را از من گرفته بود، اما هرگز اجازه ندادم اعتمادم به مردی که عاشقش بودم متزلزل شود.
M.Taha
کنارم بود. تا آن زمان معنی واقعی عبارت «قوت قلب گرفتن» را نمی‌دانستم اما بالاخره دنیا از کنترل خارج شده بود و تنها چیزی که مرا سرپا نگه می‌داشت گرمای وجود او بود.
n re
ما همیشه راه رسیدن به همدیگر را پیدا می‌کنیم. همیشه.
elnaz.book
او را همان‌طور که هست دوست دارد.
n re
بیشتر مردم نمی‌دانند ترس ممتد چه حسی دارد.
n re
ما شبیه نخودهایی بودیم که در خاک بودند و در مقابل بمب‌هایی که خلبان‌های کینه‌توز بر سرمان می‌ریختند، کاملاً بی‌پناه به‌نظر می‌رسیدیم.
n re
همان‌طور که موسیقی ادامه پیدا می‌کرد، چشمانم را بستم و مانع جاری شدن اشک‌هایم شدم و تردیدم را کنار گذاشتم تا آنکه توانستم یک‌بار دیگر به این باور برسم که تکه‌های زندگی متلاشی‌شده‌ام دوباره کنار هم قرار خواهند گرفت.
M.Taha
خشمگین بودم که خدا اجازه داده چنین بلایی سر کشورم بیاید و گاهی به خودم قول می‌دادم دیگر عبادتش نکنم. دیگر نمی‌خواستم کاتولیک باشم. دیگر نمی‌خواستم مؤمن باشم. اگر خدا می‌گذاشت چنین اتفاقاتی رخ دهد دیگر نمی‌خواستم کاری با او داشته باشم. اما هر شب پشیمان می‌شدم و حداقل با مریم مقدس اعلام آتش‌بس می‌کردم. لحظه‌ای خشم و سردرگمی را کنار می‌گذاشتم و التماس می‌کردم که شفاعتم را بکند
n re
باوجود تمام بلاهایی که سرم آمده بود وقتی با او بودم بازهم حس می‌کردم زندگی داستانی با پایان خوش است.
n re
اگه تنها چیزی که برات مونده ایمانه، با تمام توانت بهش چنگ بزن
n re
باوجود تمام بلاهایی که سرم آمده بود وقتی با او بودم بازهم حس می‌کردم زندگی داستانی با پایان خوش است.
zeynab
با خودم گفتم اینکه مثل یک ناشنوا چیزی نشنوم، بهتر از شنیدن چیزهایی است که با خود اندوه می‌آورند.
اینکه ما از همه بیشتر زجر نمی‌کشیم دلیل نمی‌شه که زجرمون حساب نشه.
zhrrnj
برای پدرم پیشینه و مذهب افراد مسئلهٔ بی‌اهمیتی بود. پدرم به شخصیت و وجدان کاری اهمیت می‌داد،
لافکادیو
زندگی خیلی باارزش‌تر از آن است که این‌گونه غیرمحترمانه، بی‌هدف و بدون افتخار پایان یابد.
peg

حجم

۳۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

حجم

۳۴۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۴۱۶ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰
۳۰%
تومان