بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پرونده‌ی شب توت‌فرنگی | طاقچه
تصویر جلد کتاب پرونده‌ی شب توت‌فرنگی

بریده‌هایی از کتاب پرونده‌ی شب توت‌فرنگی

ویراستار:مصطفی نظری
امتیاز:
۳.۹از ۸۳ رأی
۳٫۹
(۸۳)
"هر روز باید طوری زندگی کنی که انگار روز آخرته، اینجوری حسرتی نخواهی داشت. در غیر این صورت زندگی چه فایده‌ای داره؟"
نیتا
فقط یه راه برای زندگی‌کردن وجود داره: به جلو نگاه کنی
میم الف
در این جهان، دو نوع انسان وجود دارد: برنده‌ها و بازنده‌ها. رنگ خونِ همهٔ ما یکسان است: قرمز.
میم الف
«الان باید برم... ازت می‌خوام اتفاقاتی رو که امروز افتادن فراموش کنی. نه، حرفی رو که الان زدم فراموش کن. ازت می‌خوام هر چیزی که تابه‌حال توی زندگی‌ت اتفاق افتاده، فراموش کنی. بی‌خیالش شو. از اول شروع کن.»
zohreh
«کسی بود که به‌شکلی خاص بهش نزدیک باشه؟»
Fatemeh
«اون‌جوری که کانه‌بارا کار می‌کرد، حتی برای کسی که به سخت‌کوش‌بودن خودش افتخار می‌کنه هم زیادی بود.»
Fatemeh
زندگی. فقط می‌چرخه و می‌چرخه و می‌چرخه. می‌خوری، دفع می‌کنی و بعد بیشتر می‌خوری.
Fatemeh
یه روزی زندگی‌م تغییر می‌کنه.
میرالماسی
فقط یه راه برای زندگی‌کردن وجود داره: به جلو نگاه کنی.»
نیتا
بیمارستان یکی از هزاران چیزی بود که کاتسوماتا از آن نفرت داشت. وقتی احساس بیماری می‌کرد، فقط سعی می‌کرد تحمل کند.
zohreh
"هر روز باید طوری زندگی کنی که انگار روز آخرته، اینجوری حسرتی نخواهی داشت. در غیر این صورت زندگی چه فایده‌ای داره؟"
zohreh
وقتی از صمیم قلب زنی را دوست داری، حفظ فاصله در رابطهٔ کاری عاقلانه است، خصوصاً اگر آن زن شاغل باشد.
zohreh
«دنیا چقدر بی‌انصاف است.»
Fatemeh
«اگه برات سخته، خودمون یه راهی پیدا می‌کنیم. می‌تونیم فراموشش کنیم. مهم‌ترین چیز اینه که حال تو بهتر بشه.»
Fatemeh
بعضی از همین آدم‌ها شب توت‌فرنگی رو فقط یه افسانهٔ شهری احمقانه می‌دونن.
Fatemeh
ما می‌جنگیم و برنده می‌شیم.
Fatemeh
"هر روز باید طوری زندگی کنی که انگار روز آخرته، اینجوری حسرتی نخواهی داشت. در غیر این صورت زندگی چه فایده‌ای داره؟"
AS4438
«دنیا جای خشنیه. عادلانه نیست. اما من درکت می‌کنم، می‌دونم چه احساسی داری.»
Fatemeh
«واکنش شما به مرگ معشوقِ قدیمی‌تون خیلی کنترل‌شده‌س.»
Fatemeh
دانشگاه‌ها بیشتر به اقامتگاه‌هایی تفریحی شباهت داشتند که وسط شهر بنا شده بودند؛ دانشجویان هم بچه‌های لوسی بودند که زندگی خوب و پرتجملی داشتند.
Fatemeh
«فقط یه راه برای زندگی‌کردن وجود داره: به جلو نگاه کنی.»
AS4438
از وقتی که بچه بودم، والدینم من رو طوری تربیت کردن که روی موفقیت متمرکز باشم. اون‌قدر درگیر بالاتررفتن بودم و همیشه در زندگی‌م به بالا نگاه می‌کردم که گردنِ لعنتی‌م درد گرفت! دیگه نمی‌دونستم زیر پاهام چه چیزی هست و اینکه در ارتباط با بقیهٔ آدم‌ها کجا ایستادم.
faezehswifti
مغزم رنگ‌ها را تشخیص می‌داد، اما قلبم نمی‌توانست احساسشان کند.
zohreh
من همه‌چیز را به یک رنگ می‌بینم؛ البته نه مانند عکسی سیاه‌وسفید. تصویری که می‌بینم نه از آن حاشیه‌های لطیف دارد و نه عُمق؛ حس واقعیت هم نمی‌دهد. بیشتر شبیه یک نقاشی آبرنگ مزخرف است، منظره‌ای تیره‌وتار و بی‌معنا. لکهٔ جوهری که روی یک صفحهٔ کاغذ سفید ریخته شده ــ اینجا که من در آن زندگی می‌کنم، جهانْ رنگش خاکستری است.
zohreh
چون پدرم هستی فکر می‌کنی حق داری زندگی من رو به جهنم تبدیل کنی.
zohreh
«شکاف پرنشدنی که میان امتحان‌ها و تجربیات واقعی وجود دارد»
zohreh
نشانِ روی سمت چپ سینهٔ افسر نشان می‌داد که او دو مقام از ریکو پایین‌تر بود. سن، جنسیت، قیافه، تجربه و شخصیت ــ هیچ‌کدام اهمیتی نداشت. مقام ریکو از آن مرد بالاتر بود. همین و همین. او عاشق قطعیت مطلق این موضوع بود.
zohreh
تعصب معمولاً به‌جای کمک به تجسس، جلوی کارها را می‌گیرد.
zohreh
ریکو هیچ وحشتی از تسلیم‌شدن نداشت. این تازه مرحلهٔ اول کار بود.
zohreh
آدم‌هایی وجود دارن که وقتی دور از کارشون هستن، شخصیتشون کامل عوض می‌شه.
zohreh

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۵۹,۵۰۰
۴۱,۶۵۰
۳۰%
تومان