حتی آرزو میکردم که قتل و جنایت در خیابانها تمام شود تا قربانیان تمام شوند و من هم در جایی که هستم ذوب و تمام شوم.
منصوره جعفری
باخودش فکر میکرد؛ کسی که اسم ندارد امکان دارد کسی باشد که هویت جسمی ندارد و نمیشود او را دستگیر کرد و به زندان انداخت.
منصوره جعفری
او ایمان داشت که عاطفه، حافظه را تغییر میدهد. هنگامی که واکنشی نسبت به حادثهای نشان میدهی، جزء مهم دیگری از آن را از دست میدهی. پس باید چیزهایی را که مهم میدانست نکته برداری میکرد یا روی دستگاه دیجیتالش مادامی که آنها را فراموش نکرده بود ضبط میکرد.
منصوره جعفری
مردم سادهای که روی پل بودند به دلیل ترسشان از مرگ مردند. ما هر روز در ترس از مرگ میمیریم. در مناطقی که القاعده نفوذ کرده و حتی کسانیکه از آن پشتیبانی کردند، به دلیل ترس از وجود گروهی دیگر بوده است.
منصوره جعفری
همهٔ اینها ایمان داشتند که من نماد خدا روی زمین هستم، طبق تعلیماتی که دیوانهٔ بزرگتر به آنها داده بود با پیچیدن عمامهای نارنجی بر سر و گذاشتن ریش، ظاهرآ و باطنآ پیامبری نو ظهور کرده بود.
منصوره جعفری
ـ ما مثل مسلمانها برای خدا شرط نمیگذاریم... که اگر این کار را کردی... من هم این کار را میکنم...
Mina
او ایمان داشت که عاطفه، حافظه را تغییر میدهد. هنگامی که واکنشی نسبت به حادثهای نشان میدهی، جزء مهم دیگری از آن را از دست میدهی.
Mina