بریدههایی از کتاب یک عاشقانه آرام
۴٫۰
(۳۱۶)
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
عـهــــــدیـــہ
عاشق، کم است، سخنِ عاشقانه، فراوان.
Negineh_nabavi...?☠️🖤
چرا ناامیدان، دوستدارند که ناامیدیشان را لجوجانه تبلیغکنند؟
چرا سرخوردگان مایلند که سَرخوردگی را یک اصلِ جهانی ازلی __ ابدی قلمداد کنند؟
چرا پوچگرایان، خود را، برای اثباتِ پوچبودنِ جهانی که ما عاشقانه و شادمانه در آن میجنگیم، پارهپاره میکنند؟
آیا همین که روشنفکران بخواهند بیماریشان به تن و روحِ دیگران سرایتکند، دلیل بر رذالتِ بیحسابِ ایشان نیست؟
من هرگز نمیگویم در هیچ لحظهیی از این سفرِ دشوار، گرفتار ناامیدی نباید شد. من میگویم: به امیدْ بازگردیم __ قبل از آنکه ناامیدی، نابودمان کند.
golab
روزگاریست __ چه بد! __ که دیگر کلامِ عاشقانه، دلیلِ عشق نیست، و آوازِ عاشقانه خواندن، دلیلِ عاشقبودن.
shariaty
هیچوقت همهچیز درست نمیشود؛ چون تَوَقّعاتِ ما بیشتر میشود، و تغییر میکند. هیچ قلّهیی آخرین قُلّه نیست. رسیدن، غمانگیز است. «راه، بهتر از منزلگاه است.» برویم بیآنکه به رسیدن بیندیشیم؛ امّا، واقعاً، برویم.
کاربر ۶۹۹۱۵۱۲
بهار، بیش از آنکه حادثهیی در طبیعت باشد، حادثهییست در قلبآدمی.
محمدرضا میرباقری
مشکلِ ما این است که همانقدر که ویران میکنیم، نمیسازیم؛ همانقدر که کُهنه میکنیم، تازگی نمیبخشیم؛ همانقدر که دور میشویم، باز نمیگردیم؛ همانقدر که آلوده میکنیم، پاک نمیکنیم؛ همانقدر که تعهّدات و پیمانهای نخستین خود را فراموش میکنیم، آنها را بهیاد نمیآوریم؛ همانقدر که از رونق میاندازیم، رونق نمیبخشیم. مشکل این است که از همهٔ رؤیاهای خوشِ آغازْ دور میشویم و این دورشدن به معنای قبولِ سُلطهٔ بیرحمانهٔ زمان است. بر سر قولوقرارهای نخستین نماندن، باورِ پیرشدگی روح است و خواجگی عاطفه
مریم محبی
عشق، یعنی پویشِ نابِ دائمی. به سراغِ خستگانِ روح نمیآید. خستهدل نباش،
shariaty
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
°DEHGHAN°
یک کندو عسل، بهقدرِ یک قطره محبّت شیرین نیست.
ladan ch
خداوندِ خدا، پیش از آنکه انسان را بیافریند، عشق را آفرید؛ چراکه میدانست انسان، بدون عشق، دردِ روح را ادراک نخواهدکرد، و بدونِ دردِ روح، بخشی از خداوندِ خدا را در خویشتنِ خویش نخواهدداشت.
flora
دیگر معجزهیی در کار نیست. هیچچیز مانندِ اراده به پرواز، پریدن را آسان نمیکند.
کاربر ۳۳۲۸۶۵۴
در خلوت، بسیار گریستم، و، گریستم.
نورا
برای نَفَسی آسودهزیستن، چارهیی نیست جُز مِهی فشرده را گِرداگردِ خویش اِنگارکردن؛
محمدرضا میرباقری
عشق، حرکت دو نفر، مشتاقانه، بهسوی هم نیست، بلکه حرکتِ دو نفر در کنارِ هم است؛
shariaty
هنوز هم، امّا، میتوان روبهروی آینه، در خلوتِ خانه، نشست، به خود نگاهکرد، و از خود پرسید: آیا همانقدر خوبی که سالها پیش از این بودی؟
محمدرضا میرباقری
عاشق «شدن» مسألهیی نیست؛ عاشق «ماندن» مسألهٔ ماست: بقای عشق، نه بُروزِ عشق. هر نوجوانی هم گرفتار هیجاناتِ عاشقانه میشود؛ امّا آیا عاشق هم میمانَد؟ عشق به اعتبارِ مقدارِ دوامش عشق است نه شدّتِ ظهورش...
Amity
میخندند؟ خُب بخندند، مگر چه عیب دارد؟
یلدا روشن
بهترین دوستِ انسان، انسان است نه کتاب. کتابها، تا آن حد که رسمِ دوستی و انسانیت بیاموزند، مُعتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مُرده از کلماتِ مُرده، تو را در خود غرقکنند و فروببرند.
shariaty
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
محمدرضا میرباقری
زندگیمان به زندگی عاشقان نمیمانَد. تمامش شده به سر دویدن و نرسیدن؛ اضطراب و انتظار.
𝑯𝒂𝒅𝒊𝒔
عشقِ به دیگری ضرورت نیست، حادثه است.
عشقِ به وطن، ضرورت است، نه حادثه.
عشقِ به خدا ترکیبیست از ضرورت و حادثه.
امیرعلی قدمیاری
زندگی به اجزای بیشماری قابلتقسیم است که هر جُزء، بهتنهایی، زندگیست. هر واحدِ کوچکِ زندگی، زندگیست، و کلِّ زندگی باز هم زندگی. چه کنیم که نام جزء و کُل، یکیست؟
shina khosravi
همیشه شِبهعشق در کنارِ عشق بودهاست شِبهصداقت در کنار صداقت؛ امّا هرگز از رونقِ بازارِ عشق و صداقت چیزی کاسته نشدهاست. تو عاشقِ صادق باش و بمان، دنیا را به حالِ خود بگذار!
محمدرضا میرباقری
مشکلِ ما این نیست که برای شیرینکردنِ زندگی، مُعجزه نمیکنیم؛ مشکلِ ما این است که همانقدر که ویران میکنیم، نمیسازیم؛ همانقدر که کُهنه میکنیم، تازگی نمیبخشیم؛ همانقدر که دور میشویم، باز نمیگردیم؛ همانقدر که آلوده میکنیم، پاک نمیکنیم؛ همانقدر که تعهّدات و پیمانهای نخستین خود را فراموش میکنیم، آنها را بهیاد نمیآوریم؛ همانقدر که از رونق میاندازیم، رونق نمیبخشیم.
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
«خداوندا! کینهام را به دشمنانِ میهنم عمیقتر کُن
و زخمِ روحم را چرکینتر.
خداوندا!
خوفِ از ظالم را در من بمیران
و تَوانِ آن عطایم کُن که تختِ سینهٔ ناکسان بکوبم
بیترسِ از عواقبِ خوفانگیزش...
خداوندا! کینهام کینهام کینهام...»
shariaty
خدای من! این همه ابنسینا و خوارزمی و بیرونی و شیخ اشراق و غزّالی و ملاصدرا و میرداماد.. مگر ممکن است که با چنین ثروتی، ملّتی، از حرکتی عظیم و فرهنگی بازماندهباشد؟
محمدرضا میرباقری
زندگی را با چیزهای بسیار ساده، پُر باید کرد. سادهها، سطحی نیستند. خرید چند سیبِ تُرش میتواند به عمقِ فلسفهٔ مُلّاصدرا باشد.
arghavan
در کتابخانهها همهٔ آدمها __ حتّی سطحیترینشان __ متفکّر و عمیق به نظر میرسند؛ و شاگردانِ مدرسهها __ که احتمالاً برای رونویسیِ یک مقاله، برای سخنرانی سر کلاس به آنجا آمدهاند __ شبیه فلاسفه و دانشمندانِ بزرگ میشوند.
shariaty
داشتن، خوشبختی نمیآورد، درست همانطور که نداشتن. ثروت، آسایش نمیآورد، درست همانطور که فقر. شادی را باید بیرونِ خطّهٔ داشتن و نداشتن جستوجو کرد.
مریم محبی
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
حجم
۲۰۸٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۴۰ صفحه
قیمت:
۹۰,۰۰۰
تومان