
بریدههایی از کتاب راز بین دو نفر
نویسنده:کارن مکمنس
مترجم:عاطفه هاشمی
ویراستار:سبا هاشمی نسب
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۰از ۱۲۸ رأی
۴٫۰
(۱۲۸)
«زندگی تو شهرهای کوچیک اینطوریه. اینجا آدمها به کارهای خوب و بد خونوادههاشون گره میخورن.»
hamtaf
«قاتلها از درون خیلی داغونن.»
دختر کتابخوان
«زندگی تو شهرهای کوچیک اینطوریه. اینجا آدمها به کارهای خوب و بد خونوادههاشون گره میخورن.»
n re
بعضی رازها را هیچگاه نباید بر زبان آورد.
دختر کتابخوان
«هرچیزی رو وقتی زیادی روش زوم کنی، یه گندی از توش درمیآد. درسته؟»
n re
اما همیشه وقتی دختری گم میشود یا آسیب میبیند، اصلیترین فرض این است که یا کار دوستپسرش است یا یک عاشق دلخستهٔ ناامید؛
ولنسی پارسی
اینجا آدمها به کارهای خوب و بد خونوادههاشون گره میخورن.»
الری با لحن متفکرانهای میگوید: «و به بدیهایی که در حق خونوادهشون شده.»
ولنسی پارسی
آنقدر درگیر حسرت و افسوس گذشتهام که متوجه نیستم دارم به کدام سمت میروم
دختر کتابخوان
کابوسها بالاخره یهروزی تموم میشن
دختر کتابخوان
اما غمی که پشت خندهٔ اوست، سینهام را چنگ میزند.
Helly
. در روبهرو شدن با هیولاها و جان سالم بهدر بردن از دست آنها، حس ارضاکنندهای وجود دارد.
هیولاهای واقعی بههیچوجه اینطوری نیستند. نمیشود از دستشان فرار کرد.
آسمان
همیشه مراقب خواستههات باش.»
ولنسی پارسی
بهنظرم این بدترین چیز ممکن بود که یکی از قُلهای آدم برود و دیگر برنگردد.
n re
صدایی که آنقدر ضعیف بود که ممکن بود اصلاً متوجهش نشوم، و کاش هیچگاه متوجهش نشده بودم
M
عجیب است. همیشه فکر میکردم زندگی در ساختاری ازپیشتعیینشده برایم اعصابخردکن و زجرآور باشد؛ اما در برنامهٔ روزانهای که مادربزرگ برایمان تعیین کرده، تسکین و آرامش خاصی وجود دارد
hamtaf
چیزی یاد گرفته باشم، این است که دوستپسرها همیشه گناهکارند.
𝓜𝓪𝓷𝓮𝓵𝓲
اگر بگویی، فراموشم میشود.
اگر یادم دهی، شاید بهخاطر بیاورم.
اما اگر شریکم کنی، میآموزم.
𝓜𝓪𝓷𝓮𝓵𝓲
اگر از خواندن آنهمه کتاب جنایی و تماشای برنامهٔ دیتلاین، چیزی یاد گرفته باشم، این است که دوستپسرها همیشه گناهکارند.
دختر کتابخوان
اصلاً نمیدونی پیدا کردن یه رفیق همفاز خودت تو مدرسه چه کیفی داره
دختر کتابخوان
کافی است بدانی مسئلهٔ ناخوشایند چیست. آنوقت باید از کنارش رد شوی و بعد آرام و روان، بحث را بهسمت دیگری منحرف کنی.
n re
وقتی آدم با یک نفر دیگر پا به این دنیا میگذارد، او دیگر مثل ضربان قلب، بخشی از وجودش بهحساب میآید.
سرو
«خب، تو هالیوود مادر دو تا بچهٔ سنِ مدرسه، گزینهٔ جذابی برای هنرپیشگی نیست.»
ترنج
اطمینان چندانی به حرفم ندارم، اما میگویم: «قاتلها تو تشییع جنازه نمیآن.»
میا میگوید: «اینطور فکر میکنی؟» و بعد درحالیکه لب پایینش را میجود و گهگاه نگاهش روی صفحهٔ تلویزیون میماند، میگوید: «باید یه تست آدمکشی از همهٔ آدمهایی که اونجا بودن، میگرفتن.»
کاربر ۳۷۸۲۶۳۸
آنقدر خودم عکسهای کمی از دوران بچگیام دارم که عکس بچگی آدمها توجهم را جلب میکند. همیشه حس میکنم عکسهای بچگی چیزهای زیادی دربارهٔ آدمها میگوید
hamtaf
آدمهای اکوریج طوری رفتار میکنن انگار اگه پاشون رو بذارن بیرون شهر، نابود میشن.»
𝓜𝓪𝓷𝓮𝓵𝓲
کاترین یا اونقدر مستأصل و درمونده بوده که غلط و درست رو از هم تشخیص نمیداده، یا یه جنایتکار بیرحم بوده.
𝓜𝓪𝓷𝓮𝓵𝓲
«مگه تو بهشت هم ممکنه مشکلی باشه؟»
𝓜𝓪𝓷𝓮𝓵𝓲
این عنصر گمشده، امید بود.
Helly
همیشه مراقب خواستههات باش.»
elmira
چند هفته بعد از این عکس، کمی بعد از اینکه تاج ملکهٔ مراسم رقص را بر سر سادی گذاشتند، سارا غیبش زد.
Nazanin.2012.
حجم
۲۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۹۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۵۷,۵۰۰
تومان