بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کلاه‌پوستی‌ها | طاقچه
تصویر جلد کتاب کلاه‌پوستی‌ها

بریده‌هایی از کتاب کلاه‌پوستی‌ها

انتشارات:نشر صاد
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۴ رأی
۴٫۳
(۱۴)
من فکر می‌کنم که هرکسی به‌اندازه‌ای که توی دنیا سختی می‌کشد، از دنیا چیز یاد می‌گیرد.
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
گوگانی ملّایی بود که برعکس سیّدمدنی، پارچهٔ سفید به سرش می‌بست. من شنیده بودم ملّاهایی که پارچهٔ سفید به سر می‌بندند، فقط آخوندند و بهشان می‌گویند شیخ و به آن‌یکی‌ها که مثل سیّدمدنی پارچهٔ سیاه به سر می‌بندند، می‌گویند سیّد.
نسرین
_ بدبخت، می‌دانی رسالهٔ خمینی اعدام دارد؟ من سرم را تکان دادم. گفت: _ من که می‌دانم این‌ها همه از مدنی آب می‌خورد. غرب کشور را شورانده و هیچ کاریش هم نمی‌شود کرد. بهش بگوییم احوالت، حکیم از عراق، آن یکی از همدان، این یکی از مشهد و کافی از تهران، همه توی بوغشان داد می‌زنند که آی، پسر فاطمهٔ زهرا دستگیر شده.
نسرین
آدم در هروقت از زندگی‌اش، چیزی دارد که خودش را اذیت کند.
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
از اوّل دی‌ماه، تقریباً حکومت توی همدان ساقط شده است و همه‌چیز در دست سیّدمدنی می‌چرخد. او از این مسئله متعجّب بود که چطور یک نفر بتواند یک شهر را از دست حکومت خارج کند و خودش آن را بدون مشکل بچرخاند. چطور ممکن است در این قیام‌ها، دزدها نتوانند اموال مردم را غارت و قاتل‌ها نتوانند با دشمنشان تسویه کنند. حرف خسرو این بود که تقریباً با دادوفریاد همراه شد: _ چه‌جوریه که ناامنی نشده؟
نسرین
علت اینکه همان‌طور ایستاده بودم و نگاه می‌کردم، این بود که سعی می‌کردم خودم را جای او تجسم کنم و اینکه بفهمم چطور می‌شود دو چیز متفاوت، نترسیدن و ترس را با هم یکجا جمع کرد. منظورم این است که من در هرکسی یا ترس را دیده‌ام یا نترسی را. بابا یا نترس است؛ وقتی جلوی من است یا ترسیده، وقتی جلوی سروان مجیدی ایستاده. اما سیّدمدنی جلوی قبله، هم به‌شدت ترسیده بود و هم به‌شدت نترس بود و آرامش داشت.
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
«اگر انسان از چیزی بترسد و خودش را از آن ترس به خدا بسپارد، خدا او را از آن ترس کفایت می‌کند.»
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
بابا وقتی رفیق ویژه‌ای داشت، این پتوپلنگی نارنجی را طوری تا می‌کرد که سوراخ‌هایش زیر بیفتد. سوراخ‌هایی که معمولاً با آتش سیگار بابا و رفقایش درست شده بودند.
نسرین
اگر سیّدمدنی می‌تواند کارخانهٔ مشروب‌سازی و کارخانهٔ برق را تعطیل کند، به این خاطر است که ساعت‌ها روی سجاده می‌نشیند و هم‌نشین با خدا و پیغمبر خدا می‌شود. وقتی هم‌نشین با خدا شد، جهاد اکبر را غالب شده. جهاد با ظلم بیرونی که جهاد اصغر است و راحت‌تر. این حرف‌ها برای من بی‌نهایت کسالت‌آور بود. من از هرچیزی که بفهمم کِیف می‌کنم و اما این اکبر و اصغر را نمی‌فهمیدم و اصلاً نمی‌دانستم مجاهدت یعنی چه.
نسرین
چون پیش‌بینی سیّدمدنی این است که این آل سعود تبدیل به معضلی برای جهان اسلام خواهد شد. من چند باری برای خودم آل سعود را تکرار کردم و نمی‌دانستم که چه ربطی به آن آل دارد که زن‌ها را سر زایمان می‌برد. اما با این حرف‌ها برایم معلوم شد که حالا آل سعود هرکسی هست، بر مکه و مدینه یعنی قبله حکومت می‌کند.
نسرین
از کنار یک کلّه‌پاچه‌فروشی رد شدم و احساس کردم که بوی آبگوشت دارد دیوانه‌ام می‌کند. مکث کردم و روی کاغذی که به شیشه چسبانده بودند، نوشته بود: آبگوشت یک نفر هفت ریال، زبان یک عدد هجده ریال، بناگوش دوازده ریال، مغز ده ریال، پاچه شش ریال و چشم دو ریال
نسرین
به‌هرحال، انسان همیشه یک موجودی است که نمی‌شود سر از کارش درآورد و هیچ‌وقت آدم نمی‌فهمد که آیا کسی در یک‌لحظه خوب است یا بد.
نسرین

حجم

۱۰۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۰۲٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۴,۵۰۰
تومان