بریدههایی از کتاب آوای درد
نویسنده:علیبنموسی ابن طاووس
مترجم:رضا قلیخان شقاقی سرابی
گردآورنده:رضا مصطفوی
انتشارات:عهد مانا
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۹از ۵۶ رأی
۳٫۹
(۵۶)
عبّاس بنعلی گفت: تَبَّتْ یَدَاکَ وَ لُعِنَ مَا جِئْتَ بِهِ مِنْ أَمَانِکَ یَا عَدُوَّ اللَّه؛ لعنت ایزد منّان بر تو و امان تو باد ای دشمن خدا! به ما امر میکنی که برادر و مولای خود حسین بنفاطمه، طاهر بنطاهر را ترک کنیم و به زیر اطاعت خبیث بنخبیث داخل شویم؟
721
جبرئیل به من خبر داد از زمینی که در کنار فرات واقع است و اسم آن کربلاست. فرزند من حسین بنفاطمه را در آن زمین شهید میکنند.
پرسید: که او را شهید میکند؟
فرمود: مردی که اسم او یزید است.
شهرزاد بانو😇
حضرت فرمود: جبرئیل به من خبر داد از زمینی که در کنار فرات واقع است و اسم آن کربلاست. فرزند من حسین بنفاطمه را در آن زمین شهید میکنند.
پرسید: که او را شهید میکند؟
فرمود: مردی که اسم او یزید است.
شهرزاد بانو😇
لاجرم اهل کوفه به احوال اهلبیت (س) نوحه و گریه و زاری میکردند. علی بنالحسین (ع) به ایشان فرمود: أتَنُوحُونَ وَ تَبْکُونَ مِنْ أَجْلِنَا فَمَنْ ذَا الَّذِی قَتَلَنَا.
زهرا یارمحمد
شد کشته حسین و زِ گنه پاک شد آدم
در حق پدر این پسر آخر پدری کرد
littel dark age(محمد)
(هیهات و هرگز! ای فریبکاران دغلباز که به خواستههای دل نخواهید رسید، آیا میخواهید همانگونه مرا یاری کنید که پدرم را یاری کردید؟ هرگز چنین نخواهد شد. سوگند به پروردگار شترانی که حاجیان را به منی و عرفات میبرند، هنوز زخمها التیام نیافته است پدرم همراه یارانش دیروز کشته شدهاند، و هنوز داغ رسول خدا (ص) فراموش نشده است و داغهای پدر و فرزندان پدر و جدّم، موی رخسارم را سفید کرده و تلخی آن در بین حلقوم و حنجرهام بهجاست، و اندوه آن در سینهام باقی مانده است
زهرا یارمحمد
راوی گوید: در همین روز، یزید لعین به جناب امام زینالعابدین (ع) وعده کرد که سه مسئول او را قبول کند. بعد از آن امر کرد که اهلبیت طاهرین را در جایی سکنی دهند که از سرما و گرما محفوظ نباشند.
پس اهل بیت عصمت در آنجا رحل اقامت انداختند؛ چنانچه پوست صورت ایشان از سورت سرما و شدّت گرما برکنده شد و در همهٔ آن مدّت که در شام متوقّف بودند، جملگی مهموم و مغموم و با حالت گریه و زاری روزگاری را بهسر بردند. و بر امام حسین (ع) نوحه میکردند.
مروارید ابراهیمیان
یا علی یا علی فدای تو من
ای به هر جای خاک پای تو من
به ولای تو است فخر و شرف
ای فدای تو و ولای تو من.
سپیده دم اندیشه
لاجرم کلمات آن حضرت، جمیع اهل مجلس را به گریه درآورد. و یزید ملعون همچنان ساکت بود. بعد از آن، زنی از بنیهاشم که در خانهٔ یزید پلید بود، بیاختیار به امام حسین (ع) بگریست و به آواز بلند آغاز نوحه و ناله کرد و گفت: یا حبیباه، یا سید اهل بیتاه، یابن محمّداه، ای صاحب و پناه زنان بیوه و یتیمان بیکس و بیمدارا، و ای قتیل اولاد زنا. و جمیع سامعین را به گریه درآورد. بالجمله در این بین، یزید لعین و مغضوب حضرت ربّ العالمین، چوب خیزران خواست. و دندان مبارک محبوب و حضرت سبحان را به آن میزد.
ابوبریره اسلمی گفت: ویحک یا یزید! چوب خود را به دندان حضرت حسین بنفاطمه میزنی! شهادت دارم بر اینکه حضرت رسول (ص) را دیدم که دندانهای همین حسین را، و همچنین دندانهای نازنین برادرش حسن (ع) را میبوسید و میفرمود: أَنْتُمَا سَیِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَقَتَلَ اللَّهُ قَاتِلَکُمَا وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ جَهَنَّمَ (وَ ساءَتْ مَصِیرا) .
راوی گوید: پس یزید ملعون غضبناک شده، به اخراج او امر کرد و این اشعار را میخواند:
زهرا یارمحمد
جناب امام حسین (ع) از استماع این سخن برآشفته، پس فرمودند: وای بر تو ای ابنزرقا! به گردن زدن من حکم میکنی! والله که دروغ میگویی و نمیتوانی، اگرچه مرا مرده بیابی. بعد خطاب به ولید کرده، فرمود: ای امیر، ما اهلبیت نبوّت و معدن رسالتیم و مختلف فوج ملک و متعرّج اوج فلکیم، و خداوند جهان فتح و ختم نظام جهانیان را با ما مینماید؛ و یزید مرد فاسق و فاجر و شارب و خامر و مرد قاتل خلق و متجاهر فسق است. مسکری نماند که نخورده باشد و منکری نماند که نکرده باشد و به همچون منی سزاوار نیست که چون وی اهرمنی را بیعت نماید.
سپیده دم اندیشه
جناب علی بنالحسین (ع) گفت: ای یزید، تو را به خدا قسم میدهم، که گمان تو به حضرت رسول (ص) چیست؟ که اگر ما را با این صورت ببیند، بر تو چه خواهد فرمود؟ پس یزید لعین گفت: ریسمانی را که در بازوی اهلبیت (س) بود، قطع کردند. بعد از آن، سر مبارک امام حسین (ع) را پیش رو گذاشت. و زنها را در پشت سر خود بنشانید تا چشم ایشان به سر مبارک نیفتد. ولی نظر امام زینالعابدین بر آن سر نازنین افتاد و از آن سبب بعد از آن گوشت کلّهٔ حلال گوشتی را میل نفرمود.
و امّا حضرت زینب (س) چون سر مبارک برادر خود را بدید، از کثرت هیجان محبّت، و از شدت شاقّ آن حالت، زمام آرام و قرار از دست فرزند حیدر کرّار رفته، بیاختیار مشغول نالههای زار گردید. و به صوت حزین که دلهای حاضرین و ناظرین را آتش میزد فرمودند: یَا حُسَیْنَاهْ یَا حَبِیبَ رَسُولِ اللَّهِ یَا ابْنَ مَکَّةَ وَ مِنًی یَا ابْنَ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ سَیِّدَةِ النِّسَاءِ یَا ابْنَ بِنْتِ الْمُصْطَفَی.
زهرا یارمحمد
یا محمّد، زود میرسد بر پسر تو حسین بنفاطمه آنچه به هابیل از قابیل (رسید) و زود داده میشود مر او را مثل اجر هابیل، و بار میشود بر قاتل او گناه قابیل.
littel dark age(محمد)
سی هزار نفر مرد جنگی که جملگی ادّعای امّتی و پیروی جدّ ما دارند به جنگ تو میآیند و دین اسلام را بر خود میبندند و بر قتل تو جمع میشوند و در سفک دم و اسیر حرم و هتک حرمت و قتل ذریّت و نهب اموال و غارت اثقال تو کوتاهی و خودداری نمیکنند.
littel dark age(محمد)
جناب امام حسین (ع) از استماع این سخن برآشفته، پس فرمودند: وای بر تو ای ابنزرقا! به گردن زدن من حکم میکنی! والله که دروغ میگویی و نمیتوانی، اگرچه مرا مرده بیابی. بعد خطاب به ولید کرده، فرمود: ای امیر، ما اهلبیت نبوّت و معدن رسالتیم و مختلف فوج ملک و متعرّج اوج فلکیم، و خداوند جهان فتح و ختم نظام جهانیان را با ما مینماید؛ و یزید مرد فاسق و فاجر و شارب و خامر و مرد قاتل خلق و متجاهر فسق است. مسکری نماند که نخورده باشد و منکری نماند که نکرده باشد و به همچون منی سزاوار نیست که چون وی اهرمنی را بیعت نماید. ولی ما صباح میکنیم، شما نیز صباح میکنید، و ما میبینیم شما نیز میبینید که کدامیک از ما حقاند و برخلافت و بیعت اولی و احقّ.
مروارید ابراهیمیان
در متن وصیتنامهٔ نویسنده، این شعر، چشمنوازی میکند:
یا علی یا علی فدای تو من
ای به هر جای خاک پای تو من
به ولای تو است فخر و شرف
ای فدای تو و ولای تو من.
mahani
إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) قَدْ أَمَرَنِی بِأَمْرٍ وَ أَنَا مَاضٍ فِیهِ.
littel dark age(محمد)
ای ابوعبدالرّحمن! آیا توجّه نداری که دنیا در نزد خدا بهقدری پست است که سر بریدهٔ یحیی بنزکریا برای هدیه نزد پلیدی از پلیدهای بنیاسرائیل فرستاده شد؟ آیا نمیدانی که بنیاسرائیل در فاصلهٔ کوتاه بین طلوع صبح و طلوع آفتاب، هفتاد پیامبر را کشتند، سپس به طور عادی به بازارهای خود رفتند و به خرید و فروش مشغول شدند، گویی هیچ کاری انجام ندادهاند؟ خداوند در عذابرسانی به آنها شتاب نکرد، بلکه مدّتی به آنها مهلت داد؟ سپس آنان را با انتقام سخت در چنبرهٔ عذاب دردناک خود افکند، ای ابو عبد الرّحمن! از خدا بترس و دست از یاری من برمدار.
littel dark age(محمد)
ابنعبّاس در کتاب طبقات نقل کرده است از عبدالله بنبکر بنحبیب السهمی، او نیز از حاتم بنصغیره: که امّالفضل زوجهٔ ابنعباس (رضوان الله علیها) گفت: پیش از تولّد جناب سیدالشهدا خواب دیدم که یک قطعه از گوشت رسول خدا (ص) بریده بر کنار من گذاشته شد. پس این واقعه به حضرت رسول (ص) عرض کردم. فرمودند: اگر این خواب تو راست باشد، زود میشود که فاطمه (س) پسری میزاید و آن پسر را بهجهت شیر دادن بر تو میدهد. امّالفضل میگوید: چندی بر این نگذشت که آن حضرت متولّد شد و او را به کنار من دادند
مروارید ابراهیمیان
راوی گوید: زمانی که جناب امام حسین یکساله شد، دوازده ملک به خدمت رسول الله (ص) آمدند؛ یکی در صورت شیر، دویمی به صورت گاو، سیّمی به صورت برق، چهارمی به صورت بنیآدم و هشت نفر دیگر به صورت متفرّقه آمدند که روی ایشان سرخ بود و پرهای خود را گشوده، میگفتند: یا محمّد، زود میرسد بر پسر تو حسین بنفاطمه آنچه به هابیل از قابیل (رسید) و زود داده میشود مر او را مثل اجر هابیل، و بار میشود بر قاتل او گناه قابیل. و در آسمانها ملک مقرّبی نمیماند مگر اینکه به پیغمبر (ص) نازل میشود و همگی تعزیت و تسلیت میدهند آنجناب را در شهادت حسین و خبر میدهند آنجناب را به ثواب آنچه در این باب عطا میشود
مروارید ابراهیمیان
بعد از آن، حضرت سکینه، جسد مطّهر حضرت امام حسین (ع) را به بغل گرفت. چند نفر از اعراب به اطراف او جمع گشتند و آن طفل محزون مستمند را از نعش پرخون پدر ارجمندش (صلوات الله علیه و آله) جدا کردند.
زهرا یارمحمد
روایت شده است که مختار (علیه الرّحمه) چون همین سنان (علیه النیران) را گرفت، نخست انگشتان او را بندبهبند برید. بعد دستهایش را، پس پاهای او را قطع کرد. بعد از آن روغن زیتون به دیگی ریخته، جوشانیدند، و آن ملعون را به میان روغن انداختند. (یَوْمَ یُحْمَی عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَی). هر چه اضطراب میکرد، از هیچکس جواب نمیشنید.
مروارید ابراهیمیان
شد کشته حسین و زِ گنه پاک شد آدم
در حق پدر این پسر آخر پدری کرد
aftab_gardoon
غیر از تو ندیدهام به عالم
دریا که ز تشنگی بمیرد
یا شیر که برهٔ ضعیفش
از بوالعجبی به نیش گیرد
Reihane Esfahani
هر نیرنگی خواهی بزن و هر اقدامی که توانی بکن و هر کوشش که داری دریغ مدار، که سوگند به خدا، نه نام ما را میتوانی محو کنی و نه نور وحی ما را خاموش سازی و به غایت ما نخواهی رسید و ننگ این ستم را از خود نتوانی زدود، رأی تو سست است، و شمارهٔ ایام دولت تو اندک است
saeedeh
آمد به مشام جان من بوی حسین
جان زنده کند بوی سر کوی حسین
ماییم و جهان جهان امید اندر حشر
تا خود چه کند قوت بازوی حسین
molkeiran
پدر و مادرم به فدای کسی که با غمهای بسیار جان سپرد، پدرم به فدای آن لب تشنهات که با لب عطشان به شهادت رسید، پدرم به فدای کسی که قطرات خون از محاسن شریفش میریزد، پدرم به فدای کسی که جدّش رسول خدای آسمان است، پدرم به فدای کسی که نبیرهٔ پیامبر هدایت است، پدرم به فدای کسی که ستودهٔ برگزیده است، پدرم به فدای فرزند خدیجهٔ کبری و علی مرتضی و فاطمهٔ زهرا، سرور زنان بهشت است، پدرم به فدای فرزند کسی که خورشید برای او بازگشت تا نمازش را بخواند
زهرا یارمحمد
حسین بنعلی (ع) را پیش از آنکه به جانب عراق نهضت فرماید، ملاقات کردیم و آن بزرگوار را از کثرت مردم کوفه خبر دادیم و عرض کردیم که: قلوب ایشان همراه شما میباشد و شمشیر ایشان به دفع و رفع دشمنان آنحضرت.
با دست مبارک خود به سوی آسمان اشاره فرموده، فیالحال درهای آسمان مفتوح گشت، و آنقدر ملائکه از آسمان نازل گردید که شمارهٔ آنها را بهجز خدا کسی قادر نبود، و فرمود که: اگر واهمهٔ تقارب اشیاء و هبوط اجر نمیبود، هر آینه با این ملائکه در مقابل ایشان مقاتله مینمودم. و لیکن نظر به علمی که من خود میدانم، آن است که محلّ صعود من به لقای حضرت معبود و جای هلاکت اصحاب من، همان مکان خواهد بود که کسی را خلاص و مناص نیست مگر فرزند من علی را.
مروارید ابراهیمیان
من پسر کسی هستم که حریم حرمت او را شکستند، و مال او را به یغما بردند، و اهل بیت او را به اسیری گرفتند. من پسر کسی هستم که او را بدون دفاع کشتند، و این افتخار ما را بس. مردم! شما را به خدا سوگند، آیا میدانید که برای پدرم نامه نوشتید، ولی او را فریب دادید، و میثاق بستید و بیعت کردید، و با او جنگیدید، و او را بییاور گذاشتید؟! مرگ بر شما که چه توشهای برای خود پیش فرستادید؟ و زشت باد رأی شما، با کدام چشم، رسول خدا (ص) را مینگرید، آن هنگام که به شما بفرماید: عترت مرا کشتید، و حریم حرمت او را شکستید، پس شما از امّت من نیستند.)
راوی گوید: از هر طرف صدای مردم بلند شد و به همدیگر گفتند: مردید و نفهمیدید.
زهرا یارمحمد
بعد از آن حرّ عرض کرد: چون من اوّل کسی هستم که بر تو خروج کردم، لهذا مستدعیام که مرا مرخصّ کنی تا اوّلین کسی باشم که در برابر تو کشته شود. امیدوارم که از کسانی بوده باشم که با جدّ امجد تو محمّد (ص) در روز قیامت مصافحه نماید.
مروارید ابراهیمیان
و امّا یزید بن معاویه (علیه اللّعنه و الهاویه) چون کاغذ عبیدالله ملعون به او رسید و آن ولدالزّنا از مضمون و شقاوت و ضلالت مشحون آن اطّلاع بههم رسانید، جواب نوشت که: سر نازنین جناب حسین را با سایرین (صلوات الله علیهم اجمعین) و اولاد و اصحاب آنجناب را همراه عیال و نساء، و اطفال و احمال و اثقالش را به شام پای تخت آن نمک بهحرام بفرستد.
مروارید ابراهیمیان
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۵۰,۴۰۰
۱۵,۱۲۰۷۰%
تومان