او با رواج لعن و سَبّ علنی نسبت به ساحت مقدس علی بن ابیطالب علیهالسلام و قتل اصحاب و شیعیان آن حضرت، شستشوی مغزی مردم را آغاز کرد
.
یکی از شاعران معروف به نام «فرزدق» که آنجا حضور داشت، با مشاهده اظهارِ بیاطلاعیِ دروغینِ هشام، بلافاصله شعری با مضامینی بلند درباره امام زین العابدین علیهالسلام سرود و در مقابل هشام و یارانش خواند
.
ابوبکر و عمر در همان روزهای غصب خلافت به ابوسفیان و نسل او وعده مشارکت در حکومتشان را داده بودند، و در همین راستا عمر بن خطاب در اولین اقدام معاویه را به عنوان نماینده به دمشق فرستاد.
.
هشام به حج آمد و پس از طواف به سمت حجر الاسود رفت تا آن را زیارت کند، اما از شدت ازدحامِ جمعیت نتوانست نزدیک شود.
او و یارانش در گوشهای از مسجد الحرام نشستند؛ و بعد از لحظاتی دیدند امام سجاد علیهالسلام وارد شد و پس از طواف به سمت حجر الاسود رفت. با نزدیک شدن حضرت مردم احترام کرده و کناری رفتند، و امام به راحتی حجر الاسود را زیارت کرد.
هشام با دیدن این منظره بسیار عصبانی شد، زیرا مردم به او که پسر و برادر خلیفه بود اجازه زیارت حجر الاسود را ندادند، اما برای امام سجاد علیهالسلام راه باز کردند!
اطرافیان هشام که هر دو صحنه را دیده بودند با تعجب از هشام درباره حضرت سؤال کردند و او با بیاعتنایی پاسخ داد: من این مرد را نمیشناسم!!
.
حضرت سر بلند کرد و فرمود: هر چه میخواهی بپرس. گفت: چند سال بین عیسی و محمد فاصله است؟ امام باقر علیهالسلام فرمود:
آنچه خود اعتقاد دارم بگویم یا آنچه تو معتقد هستی؟ من اعتقاد دارم پانصد سال فاصله است، اما تو ششصد سال را صحیح میدانی.
مهدی
عمر بن خطاب در اولین اقدام معاویه را به عنوان نماینده به دمشق فرستاد.
shariaty