بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سیاحت غرب | طاقچه
تصویر جلد کتاب سیاحت غرب

بریده‌هایی از کتاب سیاحت غرب

۴٫۲
(۵۷)
مگر تو نشنیده‌ای، کسی که در کوبیدن دری پافشاری کند، سرانجام آن دَر به روی او باز خواهد شد.
جعفری
هادی پرسید: آیه‌الکرسی را حفظ هستی؟ گفتم: بلی. او گفت: من همان وابستگی تو، به عروة الوثقی هستم. من تجّسم عشقِ تو به خاندان پیامبرم و از تو هیچ‌گاه جدا نمی‌شوم؛ مگر جایی‌که تو با لغزش‌هایت از من دور شده‌ای
محسن
اگر کاری از دست‌تان بر نمی‌آید، دست‌کم این عیش و عشرت و شادمانی را رها کنید؟ مرده باد عاشقی که هم‌رنگِ معشوقِ خود نباشد! امام زمان (ع) آن‌گونه در سختی است و شما این طور در عشرت و راحتی و شادمانی غوطه‌ور؟ با این حال شما ادّعای محبّت آن حضرت را نیز می‌نمایید.
shariaty
دنیا ظلمت‌کده و پژمرده است و زندگی واقعی تنها در سرای آخرت است. کم‌کم بلاها زیاد شد، زمین به شدّت لرزید و هوا طوفانی و تاریک گردید
Ahmad Zahedi
گویا از تاریکی به روشنایی و از کوری به بینایی و از خواب به بیداری آمده بودیم. دنیا ظلمت‌کده و پژمرده است و زندگی واقعی تنها در سرای آخرت است.
shariaty
[هُوَ اللهُ الَّذی لااِلهَ اِلاّ هُوَ، عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ، هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ، هُوَ اللهُ الَّذی لا اِلهَ إلاّ هُوَ، الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ، السَّلامُ الْمُؤْمِنُ، الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ، الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ، سُبْحانَ اللهِ عَمّایُشْرِکُونَ]
aref keshavarz
زنده‌ها، زودمرده‌های خود را فراموش می‌کنند و نسبت به آنها دلسرد می‌شوند.
shariaty
از کلام گهربار پیامبر است که: دوستی دنیا، بیماری بزرگی است که همهٔ بیماری‌های آدم از شاخ و برگ اوست و یادآوری مرگ، داروی آن بیماری است.
کتابینا
انسان با مرگ و بیرون رفتن از این جهان مادّی و برطرف شدن این پرده، چیزهایی را که پیش از این نمی‌دید، می‌بیند و به آنها می‌رسد. آن روز معنای آیهٔ «لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» روشن می‌گردد
Pourya Mashayekh
به صورت پرنده‌ای به منزلم رفتم و روی شاخهٔ درختی نشستم. به کردار و گفتار زن، فرزندان و خویشان و آشنایان توجّه می‌کردم. همه جمع شده بودند و به قول خودشان برای من خیرات می‌کردند. آش و پلو پخته و مجلس روضه‌خوانی راه انداخته و فاتحه می‌خواندند. هیچ‌کدام از کارهای‌شان به حال من سود نداشت، چون روح اعمال و نیّت اصلی‌شان آبرومندی خودشان بود، و از این رو حتّی یک فقیر گرسنه را نیز به سر سفرهٔ خود دعوت نکرده بودند. نیّت همهٔ دعوت‌شدگان نیز تنها خوردن غذا بود؛ یا آمده بودند تا فردا کسی به آنها نگوید چرا به مجلس ما نیامده بودید. آمدن یکایک آن‌ها برای انگیزه‌های شخصی بود. گریهٔ آنها دروغین بود و برای آمرزش من یا برای حسین بن علی (ع) گریه نمی‌کردند.
هستی
از هادی پرسیدم: این چاه‌ها جای چه کسانی است؟ او گفت: این چاه جای کسانی است که مؤمنان را مسخره می‌کردند و دهن کجی می‌نمودند و چشم و ابرو بالا می‌انداختند. کسانی که مردار می‌خورند غیبت کنندگانند. کسانی که از گوش‌های‌شان آتش بیرون می‌آید، غیبت دیگران را شنیده‌اند. کسانی که یکدیگر را مثل سگ و گربه و گرگ می‌درند، در دنیا همواره به یکدیگر فحاشی و ناسزا گفته و تهمت‌زده‌اند، و کسانی که چهره زرد و دو زبان دارند، سخن‌چین و دروغ‌گویانند.
هستی
با خود گفتم: عجب رفیقی پیدا شد! صد رحمت به آن تنهایی! پرسیدم: اگر به دو راهی رسیدیم راه منزل را می‌دانی؟ گفت: نمی‌دانم! گفتم: من تشنه شده‌ام، در این نزدیکی‌ها آب هست؟ گفت: نمی‌دانم! گفتم: منزل دور است یا نزدیک؟ گفت: نمی‌دانم! گفتم: پس چه می‌دانی؟! گفت: همین قدر می‌دانم که مانند سایه، از اوّل عمر، همراه تو بوده‌ام و از تو جدا نبوده و نیستم؛ مگر آنکه به توفیق خدا، از من جدا شوی!
محسن
یکی از یاران امام باقر (ع) از آن حضرت درباره زیارت اهل قبور پرسید. امام باقر (ع) فرمود: چون روز جمعه می‌شود به زیارت قبر مردگان خود بروید؛ زیرا هرکس از آنان در تنگی و سختی به سر ببرد با رفتن سر قبر آنان، گشایش در امر آنها به وجود می‌آید. راوی پرسید: آیا مردگان می‌فهمند چه کسی برای زیارت قبر آنان آمده یا نه؟ امام باقر (ع) فرمود: آری، از رفتن به زیارت آنان خیلی خوشحال می‌شوند؛ بلکه از بازگشت زائرین به خانه‌های‌شان بسیار نگران و ناراحت می‌شوند.
کاربر ۶۸۲۷۳۸۹
خداوند در حدیثی قدسی فرموده است: بنده من مرا سپاس و ستایش کرد و دانست که نعمت‌های او از من است و نیز دانست که بلاهایی که از او دور می‌شود به لطف و کَرَم من است. ای فرشتگان من! شما را گواه می‌گیرم که برای او افزون بر نعمت‌های دنیا، نعمت‌های آخرت را نیز می‌افزایم، و از او بلاهای آخرت را دور می‌سازم، چنانچه بلاهای دنیا را از او دور کردم.
دخترِکتاب‌دوست
دلم ز بس که گرفته است میل باغ ندارم به قدر آنکه گُلی بو کنم دماغ ندارم
sena
وعده وصل چون شود نزدیک، آتش شوق شعله‌ور گردد
Pourya Mashayekh
گفتم: پس ما بدون اسلحه با آنها چه می‌کنیم؟ گفتند: اگر در دنیا اسلحه‌ای تهیّه نموده باشیم، در منازل بعدی به درد ما خواهد خورد. قرآن که همواره ندا می‌داد: «هر نیرویی در توان دارید، برای رویارویی با دشمنان آماده سازید.» گفتم: من از این آیه شریفه تنها تهیّه ابزار جهادو نبرد در دنیا را می‌فهمیدم. گفتند: قرآن و آیات آن، دستور برای تمام عالَم‌ها، منزل‌ها و مقام‌ها بوده و در بردارنده همه آنهاست.
محسن
گویا شب شد، نورافکن هزار شمعی از سر شاخه‌های درختان روشن شد و از میان برگ درختان، به قدری نورافکن و چراغ روشن گردید که شمارش آن آسان نبود؛ به طوری که تمام باغ‌ها و قصرها را از روز روشن‌تر کرده بود! از روی تعجّب با خود گفتم: خدایا! این چه کارخانه‌ای است که این همه چراغ، روشن نموده است! یادم آمد که در قرآن آمده است: خداوند نور آسمان‌ها و زمین است. چراغی پُر فروغ باشد، نوری است بر فراز نوری دیگر
محسن
از خدا نباید ناامید باشی! مگر تو نشنیده‌ای، کسی که در کوبیدن دری پافشاری کند، سرانجام آن دَر به روی او باز خواهد شد. تو هرگز نباید از رحمت و لطف خداوند ناامید باشی؛ چرا که رحمت خداوند به نیکوکاران بسیار نزدیک است.
محسن
گفتم: در کدام مدرسه درس خوانده‌ای که این همه قند و شکر از سخنت می‌ریزد؟ گفت: شما در دنیا پایبند الفاظ و اسامی هستید؛ امّا ما که از دنیا رسته‌ایم، مدرسه و کلاسی نداریم، بلکه همه دانای مادرزادیم، چنان‌که خواجه حافظ در این باره گفته است: نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله‌آموز صد مدرّس شد
محسن
تو هنوز زمانی را برای دوستیِ محکم با خداوند، پیامبر و خاندان پیامبر در اختیار داری! هم اکنون با دلی امیدوار و روحی پرشکوه، قدم در راه اصلاح خویشتن بردار! تو با تغییر زندگی‌ات راه پاکی را در پیش گیر و از خوبان روزگار شو! تو از خوبان روزگار خواهی شد؛ اما با قدری همّت...
کاربر ۶۸۲۷۳۸۹
اصلِ خوی‌هایِ زشت سه‌تاست: «آز»، «خودبینی» و «حسادت». اوّلی، آدم را از بهشتْ بیرون انداخت؛ و دومی شیطان را از خداوند دور کرد؛ و سوّمی قابیل را به جهنّم برد؛ ولی این سه خصلت، هزاران شاخ و برگ پیدا می‌کند و در زیادی و کمی، نسبت به اشخاص، تفاوت بسیاری دارد.
mhmd.karimi99
مردم سر قبر را پوشاندند و مرا در میان گور تنگ و تاریک، تنها رها کردند. همه به سرعت رو به خانه‌های‌شان می‌رفتند؛ حتّی خویشان، دوستان و زن و بچّهٔ خودم _ که در دنیا شب و روز برای آسایش آنها جان‌فشانی می‌کردم _ مرا رها کردند و رفتند. از بی‌وفایی آنان بسیار اندوهگین شدم و از ترس و وحشت قبر و هراسِ تنهایی، نزدیک بود دلم بترکد. با حالِ دلتنگی و وحشتِ بی‌اندازه، و ناامید از هر کس جز خدا، بالای سر جنازه نشستم.
mohammad
ریسمان به گردنِ مردی انداختند که خود [حبلُ اللّهِ المتین] بود و به قهر و غلبه او را کشیدند و صدای «هل من ناصر» او بلند بود، ولی کسی جوابش را نداد.
مرتضی ش.
من توشهٔ سفر تو را کم می‌بینم، باید چند جمعه اینجا در انتظار باشی؛ بلکه از سوی خانواده یا دوستانت در دنیا چیزی برایت برسد، حتماً خوانده‌ای که پیغمبر (ص) فرموده است: «در سفر هر چه توشه بسیار باشد بهتر است
دخترِکتاب‌دوست
گریهٔ آنها دروغین بود و برای آمرزش من یا برای حسین بن علی (ع) گریه نمی‌کردند. اگر در پذیرایی آنها کوتاهی می‌شد، به مرده و زنده ناسزا می‌گفتند. اگر اهل خانه و خویشان هم گریه‌ای داشتند و اندوهگین بودند، فقط برای خودشان بود؛ که چرا بی‌سرپرست و بی‌پرستار مانده‌اند و بعد از این، چه کسی برای آنها، زندگانی را سامان می‌بخشد. چنان در دنیای خود غرق بودند که نه یادی از من می‌کردند و نه یادی از مردن و آخرتِ خودشان
دخترِکتاب‌دوست
از هادی پرسیدم: این چه دوایی بود؟ گفت: این دارو، باطنِ «حمد و ستایشی» بود که در مقابل نعمت‌های الهی در دنیا به جا آورده بودی. چنان‌که خواندن سوره «حمد» در دنیا، دوای هر دردی جز مرگ بود، پس از مرگ نیز باطنِ حمد _ که همه نعمت‌ها را از جانب خداوند دانستن و او را سپاس‌گزاری کردن است _ دوای هر درد برزخی و آخرتی است.
sena
گفتم: این خورجین را از کجا آورده‌ای؟ گفت: فرشته‌ای آورد و گفت در یک طرف آن هدیه‌ای است از حضرت زهرا (س) که آنرا در اثر تلاوت سوره دُخان _ که منسوب به اوست _ فرستاده و درطرف دیگر هدیه‌ای است از علی بن ابیطالب (ع) که آن را در اثر قرائت سوره هل اتی _ که منسوب به اوست _ فرستاده است
sena
الهی سینه‌ای ده آتش افروز در آن سینه دلی، و آن دل همه سوز هر آن دل را که سوزی نیست دل نیست دل افسرده خود، جز آب و گل نیست دلم پر شعله گردان، سینه پردود زبانم کن به گفتن آتش‌آلود سخن در کیمیای جسم و جان است اگر خود کیمیایی هست، آنست
sena
هادی پرسید: آیه‌الکرسی را حفظ هستی؟ گفتم: بلی. او گفت: من همان وابستگی تو، به عروة الوثقی هستم. من تجّسم عشقِ تو به خاندان پیامبرم و از تو هیچ‌گاه جدا نمی‌شوم؛ مگر جایی‌که تو با لغزش‌هایت از من دور شده‌ای. کنیهٔ من ابوالوفا و ابوتراب است؛ زیرا بیشتر رفتارهایت طبق گفته‌ها و وعده‌هایت بوده، همچنین در برابر مؤمنان فروتن بودی.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰

حجم

۲۸۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۲۸۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۳۳,۶۰۰
تومان