بریدههایی از کتاب سیاحت غرب
۴٫۴
(۴۰)
مگر تو نشنیدهای، کسی که در کوبیدن دری پافشاری کند، سرانجام آن دَر به روی او باز خواهد شد.
جعفری
دنیا ظلمتکده و پژمرده است و زندگی واقعی تنها در سرای آخرت است.
کمکم بلاها زیاد شد، زمین به شدّت لرزید و هوا طوفانی و تاریک گردید
Ahmad Zahedi
انسان با مرگ و بیرون رفتن از این جهان مادّی و برطرف شدن این پرده، چیزهایی را که پیش از این نمیدید، میبیند و به آنها میرسد.
آن روز معنای آیهٔ «لَقَدْ کُنْتَ فی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطائَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» روشن میگردد
Pourya Mashayekh
هادی پرسید: آیهالکرسی را حفظ هستی؟
گفتم: بلی.
او گفت: من همان وابستگی تو، به عروة الوثقی هستم. من تجّسم عشقِ تو به خاندان پیامبرم و از تو هیچگاه جدا نمیشوم؛ مگر جاییکه تو با لغزشهایت از من دور شدهای
محسن
اگر کاری از دستتان بر نمیآید، دستکم این عیش و عشرت و شادمانی را رها کنید؟ مرده باد عاشقی که همرنگِ معشوقِ خود نباشد! امام زمان (ع) آنگونه در سختی است و شما این طور در عشرت و راحتی و شادمانی غوطهور؟ با این حال شما ادّعای محبّت آن حضرت را نیز مینمایید.
shariaty
از کلام گهربار پیامبر است که: دوستی دنیا، بیماری بزرگی است که همهٔ بیماریهای آدم از شاخ و برگ اوست و یادآوری مرگ، داروی آن بیماری است.
کتابینا
[هُوَ اللهُ الَّذی لااِلهَ اِلاّ هُوَ، عالِمُ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَةِ، هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحیمُ، هُوَ اللهُ الَّذی لا اِلهَ إلاّ هُوَ، الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ، السَّلامُ الْمُؤْمِنُ، الْمُهَیْمِنُ الْعَزیزُ، الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ، سُبْحانَ اللهِ عَمّایُشْرِکُونَ]
aref keshavarz
وعده وصل چون شود نزدیک،
آتش شوق شعلهور گردد
Pourya Mashayekh
گویا از تاریکی به روشنایی و از کوری به بینایی و از خواب به بیداری آمده بودیم. دنیا ظلمتکده و پژمرده است و زندگی واقعی تنها در سرای آخرت است.
shariaty
از هادی پرسیدم: این چاهها جای چه کسانی است؟
او گفت: این چاه جای کسانی است که مؤمنان را مسخره میکردند و دهن کجی مینمودند و چشم و ابرو بالا میانداختند. کسانی که مردار میخورند غیبت کنندگانند. کسانی که از گوشهایشان آتش بیرون میآید، غیبت دیگران را شنیدهاند. کسانی که یکدیگر را مثل سگ و گربه و گرگ میدرند، در دنیا همواره به یکدیگر فحاشی و ناسزا گفته و تهمتزدهاند، و کسانی که چهره زرد و دو زبان دارند، سخنچین و دروغگویانند.
هستی
با خود گفتم: عجب رفیقی پیدا شد! صد رحمت به آن تنهایی!
پرسیدم: اگر به دو راهی رسیدیم راه منزل را میدانی؟
گفت: نمیدانم!
گفتم: من تشنه شدهام، در این نزدیکیها آب هست؟
گفت: نمیدانم!
گفتم: منزل دور است یا نزدیک؟
گفت: نمیدانم!
گفتم: پس چه میدانی؟!
گفت: همین قدر میدانم که مانند سایه، از اوّل عمر، همراه تو بودهام و از تو جدا نبوده و نیستم؛ مگر آنکه به توفیق خدا، از من جدا شوی!
محسن
گفتم: پس ما بدون اسلحه با آنها چه میکنیم؟
گفتند: اگر در دنیا اسلحهای تهیّه نموده باشیم، در منازل بعدی به درد ما خواهد خورد. قرآن که همواره ندا میداد: «هر نیرویی در توان دارید، برای رویارویی با دشمنان آماده سازید.»
گفتم: من از این آیه شریفه تنها تهیّه ابزار جهادو نبرد در دنیا را میفهمیدم.
گفتند: قرآن و آیات آن، دستور برای تمام عالَمها، منزلها و مقامها بوده و در بردارنده همه آنهاست.
محسن
گویا شب شد، نورافکن هزار شمعی از سر شاخههای درختان روشن شد و از میان برگ درختان، به قدری نورافکن و چراغ روشن گردید که شمارش آن آسان نبود؛ به طوری که تمام باغها و قصرها را از روز روشنتر کرده بود! از روی تعجّب با خود گفتم: خدایا! این چه کارخانهای است که این همه چراغ، روشن نموده است! یادم آمد که در قرآن آمده است: خداوند نور آسمانها و زمین است. چراغی پُر فروغ باشد، نوری است بر فراز نوری دیگر
محسن
گفتم: در کدام مدرسه درس خواندهای که این همه قند و شکر از سخنت میریزد؟
گفت: شما در دنیا پایبند الفاظ و اسامی هستید؛ امّا ما که از دنیا رستهایم، مدرسه و کلاسی نداریم، بلکه همه دانای مادرزادیم، چنانکه خواجه حافظ در این باره گفته است:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئلهآموز صد مدرّس شد
محسن
کمکم قبر شروع کرد به لرزیدن. از دیوارها و سقفِ لَحَد، خاک فرو میریخت. پایین قبر نیز سروصداهایی میآمد؛ گویی جانوری میخواست آنجا را بشکافد و داخل قبر شود. سرانجام آنجا شکافته شد و دو نفر با چهرهای وحشتناک و هیکلی ترسناک، داخل قبر شدند!
shariaty
سرانجام مُردَم
پس از یک بیماری طولانی، سرانجام مُردم
shariaty
اصلِ خویهایِ زشت سهتاست: «آز»، «خودبینی» و «حسادت». اوّلی، آدم را از بهشتْ بیرون انداخت؛ و دومی شیطان را از خداوند دور کرد؛ و سوّمی قابیل را به جهنّم برد؛ ولی این سه خصلت، هزاران شاخ و برگ پیدا میکند و در زیادی و کمی، نسبت به اشخاص، تفاوت بسیاری دارد.
shariaty
من با ناامیدی و سرشکستگی به قبرستان و منزل کنونی خود بازگشتم، و از بس غصهدار بودم نزدیک بود که زن و فرزندانم را نفرین کنم؛ ولی چون حالشان را بهخوبی میشناختم نفرین نکردم. با خود گفتم: آنها غافلند و مرگ را فراموش کردهاند و این غفلت، درد بزرگی است؛
shariaty
زندهها، زودمردههای خود را فراموش میکنند و نسبت به آنها دلسرد میشوند.
shariaty
هادی گفت: اینجا سرزمین شهوت است و اینها انسانهای زناکارند، که به شکل بوزینه درآمدهاند.
shariaty
این قفس برای برخی هزارجوش باشد؛ چون اصلِ خویهایِ زشت سهتاست: «آز»، «خودبینی» و «حسادت». اوّلی، آدم را از بهشتْ بیرون انداخت؛ و دومی شیطان را از خداوند دور کرد؛ و سوّمی قابیل را به جهنّم برد؛
میلادینو
این همان شیر مادر است که با فشارِ قبر، از دماغ انسان بیرون میآید. شیر مادر پس از آمیختن به آلودگیهای دنیا، سیاه و چرکین میشود.
Hoseyn Mohtadi
چون این قفس، که خیال کردی از هفتجوش است، از اخلاق زشتِ انسان است که با نیشِ غضب به یکدیگر جوشخورده و روح انسان را در جهان مادّی فرا گرفته و در این جهان به صورت قفس، پدیدار میشود. ممکن است این قفس برای برخی هزارجوش باشد
هستی
او در ادامه گفت: من توشهٔ سفر تو را کم میبینم، باید چند جمعه اینجا در انتظار باشی؛ بلکه از سوی خانواده یا دوستانت در دنیا چیزی برایت برسد، حتماً خواندهای که پیغمبر (ص) فرموده است: «در سفر هر چه توشه بسیار باشد بهتر است.» من باید بروم برای تو از سلطان دنیا و دین اجازهٔ عبور بگیرم. چنانچه در بین هفته خبری نرسید، در شب جمعه نزد خانوادهٔ خود برو، شاید با طلب رحمت و مغفرت، یادی از تو کنند.
هستی
به صورت پرندهای به منزلم رفتم و روی شاخهٔ درختی نشستم. به کردار و گفتار زن، فرزندان و خویشان و آشنایان توجّه میکردم. همه جمع شده بودند و به قول خودشان برای من خیرات میکردند. آش و پلو پخته و مجلس روضهخوانی راه انداخته و فاتحه میخواندند. هیچکدام از کارهایشان به حال من سود نداشت، چون روح اعمال و نیّت اصلیشان آبرومندی خودشان بود، و از این رو حتّی یک فقیر گرسنه را نیز به سر سفرهٔ خود دعوت نکرده بودند. نیّت همهٔ دعوتشدگان نیز تنها خوردن غذا بود؛ یا آمده بودند تا فردا کسی به آنها نگوید چرا به مجلس ما نیامده بودید. آمدن یکایک آنها برای انگیزههای شخصی بود. گریهٔ آنها دروغین بود و برای آمرزش من یا برای حسین بن علی (ع) گریه نمیکردند.
هستی
آقا فرمودند: اگر چه دستوری نرسیده که توسّل و شفاعت از شماها در همه عوالمِ برزخی بشود، و باید با زاد و توشه خود، این سفر را طی نمایید، مگر در پایان کار و سفر به سوی جهنّم یا بهشت. البتّه همواره مددهای باطن ما با شماست؛ امّا در اینجا نیز جوانمردی من اجازه نمیدهد که امثال شما نیازمندان را _ که بارها با پای پیاده به زیارت قبر مولایم حسین (ع) رفتهاید و برای ایشان مجلس بر پا داشتهاید _ دستگیری ننمایم.
در این میان نوجوانی کنا
هستی
هادی گفت: حسودهایی که حسد خود را با زبان و دست، نسبت به برادران و خواهران مؤمن خود ابراز نمودهاند، در این ماشینها سخت فشار میبینند، آن چنان که آتش حسد از باطن و درونشان، ظاهرشان را نیز فرا میگیرد.
هستی
هادی گفت: اینجا سرزمین شهوت است و اینها انسانهای زناکارند، که به شکل بوزینه درآمدهاند. بسیار مواظب باش از راه بیرون نروی که گرفتار میشوی!
کاربر ۷۲۳۲۰۶۴
هر که مینالد، از خود مینالد
محسن
از خدا نباید ناامید باشی! مگر تو نشنیدهای، کسی که در کوبیدن دری پافشاری کند، سرانجام آن دَر به روی او باز خواهد شد. تو هرگز نباید از رحمت و لطف خداوند ناامید باشی؛ چرا که رحمت خداوند به نیکوکاران بسیار نزدیک است.
محسن
حجم
۲۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۲۸۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۳۳,۶۰۰
۱۶,۸۰۰۵۰%
تومان