- طاقچه
- تاریخ
- تاریخ جهان
- کتاب پل پوت
- بریدهها
بریدههایی از کتاب پل پوت
۳٫۶
(۲۱)
این ایده که مالکیت زهرآگین است ریشه در اسطوره آفرینش بودایی دارد، که عصر طلایی را توصیف میکند که در آن برنج به وفور رشد میکند و آدمها هرچقدر که دلشان بخواهد میخورند تا اینکه سرانجام حرص و طمع برای داشتن مال و اموال باعث نابودی جامعه مرفه پیشین میشود. یک قرن پیش از انقلاب کامبوج، زمانی که فرانسویها حق مالکیت زمین را در کامبوج به رسمیت شناختند، پادشاه کامبوج به آنها گفت: «شما با این کارتان مالکیت را در این سرزمین برقرار کردهاید، و با آن فقر را به وجود آوردهاید.»
Z
در همه فرقهها، شستشوی مغزی توام با فشارهای شدید جسمی و روحی است. این فشارها در کامبوج خمر سرخ به معنای گرسنگی دادن، پیک نوشت: «همه فکر و ذکرمان متمرکز بر غذا بود. زمانی که قطرات آموزههای سیاسی را در اذهان خالی شده بر اثر گرسنگی، خستگی و قطع ارتباط با دنیای بیرون، بچکانند تأثیر حاصله شگفتانگیز و قابل ملاحظه خواهد بود. عکس این قضیه هم درست بود.
Z
«آنها( خمرهای سرخ) از هر چیزی که داخل قوطی کنسرو بود میترسیدند. یکی از آنها محتویات یک قوطی کنسرو ساردین را خورده و مریض شده بود و همین قضیه باعث شده بود که بقیهشان گمان کنند که این قوطیها سمِ ماهی دارد.» بعضی از آنها سعی کردند که محتویات یک قوطی روغن موتور را بنوشند؛ بعضی دیگر به سراغ خوردن خمیر دندان رفتند. فرانسوا بیزو، باستانشناس فرانسوی، پس از بازگشت به خانهاش در پنومپن مشاهده کرد که همه صندلیها و شیشههای پنجره شکسته شده و کاسه توالت فرنگی پرِ مدفوع است. چندین دهه بعد، تیونن موام، که در رژیم خمرهای سرخ به مقام وزارت رسیده بود، هنوز از بابت مشاهده نحوه نظافت فرزندان کادرهای دهاتی اما بلندمرتبه خمرهای سرخ بُهتزده بود. او تلاش فراوان اما بیثمری کرده بود تا به این بچهها یاد بدهد که پس از قضای حاجتْ خود را با شاخ و برگ درختان تمیز نکنند و این شاخ و برگهای کثیف را در محیط اطرافشان نریزند.
Black Sky
در شهر باتامبانگ، سپاهیان کمونیست دو بمبافکن «تی ـ ۲۸» را با دست خالی تکهتکه کردند. یکی از ساکنان شهر بعدها نوشت: «اگر میتوانستند» تکههای آن دو هواپیما را میخوردند.» در فرودگاه پوچنتونگ، که پایگاه نیروهای می ماک بود، سپاهیان کمونیست به صورت نظاممندی همه چراغهای باند فرودگاه را شکستند، هرچند که فرودگاه کاملاً در اختیار خودشان بود.
Black Sky
رژیمهای کمونیستی در هر کجای جهان که بودهاند در صدد برآمدهاند که درآمدهای شهروندان را یکسان کنند، قانون را به ابزار سیاسی بدل کنند، مطبوعات و رسانهها را زیر نظارت خود بگیرند، جنبش را از روستاها به شهرها محدود کنند، و تبادلات پستی و مکالمات تلفنی با جهان خارج را کاملاً کنترل کنند.
احسان رضاپور
در هر بلوا و آشوب خشنی، خواه جنگ باشد خواه انقلاب، مردم بیگناه رنج میبرند.
احسان رضاپور
کامبوجیها، یا مثلاً روانداییها، از نظر زیستشناختی برای انجام رفتارهای خشن و بیرحمانه مستعدتر از آمریکاییها یا اروپاییها نیستند. دلایل ریشه در تاریخ، جغرافی، فرهنگ و نظامهای سیاسی و اجتماعی این کشورها دارد. این تاریخ است که شرایطی را برای ملتها فراهم میکند تا برای مداوای دردهایشان مرتکب اقدامات حاد و افراطی شوند. این جغرافی است که فشارهای به ظاهر موجهی را وارد میکند تا بهانه خشونتورزی به دست رهبران بیفتد (هیتلر از «فضای حیاتی» دم میزد و پل پوت از «بقای ملی.») این فرهنگ است که در ارائه ممنوعیتهای اخلاقی و فکری علیه خشونت و خشونتورزان شکست میخورد. و این نظام سیاسی ـ اجتماعی است که فرد را از حق عمل کردن براساس منافع و حقوق فردیاش محروم میکند.
احسان رضاپور
ویتنام، همسایه قدرتمند کامبوج، در سال ۱۹۷۹ کامبوج را به تسخیر خود درآورد. برای مردم کامبوج، این اشغال حداقل در روزهای آغازینش در حکم آزاد شدن از شر ستمکاریهای حکومت خمر سرخ بود. اما اشغال کشور موضوعی نبود که مردم کامبوج بتوانند مدتی طولانی آن را تحمل کنند. خمرهای سرخ در کنار نیروهای ملی و غیر کمونیست به جنگ اشغالگران ویتنامی رفتند. در این زمان، چینیها و آمریکاییها از خمرهای سرخ و ائتلاف ضد ویتنامی، و شورویها از ویتنامیهای اشغالگر حمایت مالی و تسلیحاتی میکردند. سرانجام، ده سال پس از اشغال کامبوج، در پی امضای قرارداد صلح پاریس، ویتنامیها نیروهایشان را از خاک کامبوج بیرون کشیدند.
Z
خمرهای سرخ در این دوره تازه تلاش کردند تا نقشی در حکومت جدید کامبوج داشته باشند اما خاطره جنایتها و خشونتهای خمرهای سرخ هنوز در اذهان مردم کامبوج زنده بود. خمرهای سرخ از این پس راه زوال و نابودی تدریجی را طی کردند. با مرگ پل پوت در ۱۹۹۷، خمرهای سرخ آخرین نفسهایش را کشید؛ به طوری که دو سال بعد هیچ اثری از آثار این نیروی جهنمی باقی نماند.
Z
فیلیپ شورت، نویسنده کتاب پل پوت، کابوس سرخ سالیان متمادی برای تایمز، اکونومیست و بیبیسی خبرنگاری کرده است. شورت نویسنده کتاب بسیار موفقی در باره زندگی مائو رهبر سابق چین است. شورت در دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ در چین و کامبوج زندگی کرده و به همین دلیل شخصآ در بطن بسیاری از رویدادهای تاریخی کامبوج قرار داشته است. روایت او از کامبوج، خمرهای سرخ و پل پوت روایتی دقیق و متکی به انبوهی از اسناد و نیز هزاران ساعت مصاحبههایی است که وی با رهبران خمر سرخ و دیگر شخصیتهای سیاسی این کشور طی سالهای متمادی انجام داده است. این یک روایت دست اول و نادر از یکی از خونریزترین دیکتاتورهایی است که تاریخ جهان تاکنون به خود دیده است.
Z
در فرهنگ خمری سر مقدسترین قسمت بدن است، و در آنجا سرهای درباریان در زیر پاهای شاه قرار داشت. در هنگام خطاب قرار دادن پادشاه کلمات و اصطلاحات خاصی باید به کار برده میشد. آنهایی که خون سلطنتی در رگهایشان نداشتند، حتا شامخترین وزرای کشور، به هنگام خطاب قرار دادن پادشاه اول باید این عبارت کلیشهای متبرک را بر زبان میآوردند: «ما آدمهایی که مدفوع پادشاه را بر روی سرهایمان گذاشته و آن را حمل میکنیم...»
Z
اینکه چرا پل پوت تا پایان دوران زندگیاش همچنان به یاد دیدارهایش از قصر سلطنتی بود میتواند دلیل دیگری هم داشته باشد. در دهه ۱۹۳۰ حرمسرای یک پادشاه کامبوجی میتوانست جای بسیار جالبی برای پسری نوجوان باشد. پادشاه مونیونگ تعداد بیشماری همسران جوان و نوجوان داشت و از آنجایی که پیر و مریض بود نمیتوانست به همه آنها رسیدگیهای لازم را بکند،
Z
سور ( پل پوت) که در آن زمان پانزده سال داشت، و هنوز بچه به شمار میرفت، مجاز بود که به داخل حرمسرای پادشاه رفتوآمد بکند.
Z
کمونیستهای ویتنامی از زمان بنیانگذاری «حزب کمونیست هندوچین» در ۱۹۳۰، تحت تشویق و ترغیب کمینترن، به این باور رسیده بودند که آنها نه تنها در قبال کشورشان بلکه در قبال همه کشورهای هندوچین ( شامل ویتنام، کامبوج، لائوس، برمه و تایلند) مسئولیت دارند. در عمل، این وظیفه انجام نشده باقی مانده بود.
Z
برنامهریزان دفاعی ویتنام تحت ریاست ژنرال وو نگوین جیاپ، توصیه کردند که کامبوج باید به یک «منطقه حمایتی لجستیکی» برای ویتنام جنوبی تبدیل شود.
Z
اولین گزینه هانوی( کمونیستهای ویتنام شمالی ) تلاش برای مال خود کردن گروههای ایساراک( رزمندگان آزادیخواه خمر) بود؛ گروههای غیرکمونیستی که تحت حمایت تایلندیها قرار داشتند. گزینه دوم و آخر هانوی عبارت بود از به کارگیری ویتنامیهای مقیم کامبوج.
Z
استاندارد دوگانه مشخصه رفتاری ساری در تمام طول زندگیاش بود.
Z
استالینیسم ایدئولوژی رسمی حزب کمونیست فرانسه و شعار همیشگی آنها در تظاهرات و تجمعاتشان بود. کشف استالینیسم به دانشجویان کامبوجی عضو حلقه مارکسیستی چیزی را داد که آنها جملگی فاقدش بودند: حس تعلق داشتن و هدف.
Z
سور ( پل پوت ) بعدها اذعان کرد: «زمانی که من کتابهای قطور و بزرگ مارکس را میخواندم اصلاً آنها را نمیفهمیدم.»
Z
مالی چند ماه بعد با سام ساری، دشمن ازلی و ابدی چپهای کامبوجی و دومین مرد قدرتمند کامبوج پس از سیهانوک، ازدواج کرد.
Z
حوادث سال ۱۹۵۵ بیهیچ تردیدی عزم سولوت سور را برای پیمودن مسیر انقلابیاش جزم کرد. طی پنج سال آینده تشکیلات حزبی تدریجآ از درون متلاشی شد و بسیاری از فعالان سیاسی دست از فعالیت برداشتند. اما سولوت سور از معدود فعالانی بود که تسلیم شرایط بیرونی نشد و اجازه نداد که تعهد انقلابیاش کاستی بگیرد. در سطح شخصی، حوادث سال ۱۹۵۵ باعث شد تا سولوت سور ــ درحالیکه به قول واننساک «دچار سرخوردگی» شده بود ــ با یک رفیق انقلابی که درجه ایمان انقلابیاش دست کمی از خود او نداشت ازدواج بکند. این زن خیو پوناری نام داشت.
Z
واننساک بعدها به خاطر آورد که: «پوناری یکی از اعضای گروه زنان حزب دموکراتیک بود که همیشه در تجمعات حزبی در ردیف جلو مینشست.»
Z
نشریه فرانسویزبان اوبزرواتورچاپ و منتشر میشد، سیهانوک را حسابی عصبانی میکرد، زیرا در عین حالی که به وضوح ضد رژیم بود اما مطالبش با چنان دقتی به روی کاغذ میآمد که به دشواری میشد مقاصد فتنهانگیزانهاش را ثابت کرد. اوبزرواتور ضد آمریکایی و ضد استعماری بود و مخالف تدریس به زبان فرانسوی در مدارس ابتدایی بود
Z
ستون ثابتی نیز در روزنامه اوبزرواتور وجود داشت که خیو سامفون مخصوصآ خیلی به داشتن آن افتخار میکرد. در این ستون، فلاکتهای فقرای شهری ــ سقاها، حمالها، رانندگان ریکشاها، زاغهنشینها و غیره ــ شرح داده میشد.
Z
سخنگویان رسمی رژیم سیهانوک، نشریه اوبزرواتور را متهم کردند که «هرگز هیچ اشاره مثبتی به دستاوردهای دولت نمیکند و همیشه در واکنش به اقدامات اجتماعی دولت سکوت کامل اختیار میکند.» اگر بخواهیم خلاصه کنیم، نشریه خیو سامفونچاپلوسانه احترام میگذاشت اما همزمان معضلات و نارساییهای اجتماعی را، که ثمره سیاستهای سیهانوک بود، محکوم میکرد.
Z
در سرتاسر زمستان ۱۹۶۲، تشنج در سطح دبیرستانهای کشور رو به تزاید گذاشته بود.
Z
اعمال زور و فشار بر کمونیستها در بهار آن سال نشانهای بود برای عقبنشینی کمونیستها به مناطق روستایی؛ روندی که از سال ۱۹۶۰ به تدریج آغاز شده بود. از نظر سولوت سور ( پل پوت) حالا که انتخابات کادر رهبری حزب خاتمه یافته و او رهبر حزب شده بود، دیگر هیچ دلیلی وجود نداشت که عقبنشینی به مناطق روستایی به تعویق بیفتد.
Z
اندیشه یهودی ـ مسیحی، دوگانگی اصلی میان خیر و شر است اما در اندیشه کامبوجی دوگانگی اصلی میان سروک( دهکده ) و برایی( جنگل) است. مرکز ثقل انقلاب کامبوجی به طور ناخودآگاه از مناطق متمدن شهری و روستایی ــ جاهایی که در آن انسان بر طبیعت چیره شده بود ــ به جنگلها، به زیستگاه وحوش، به آنجایی که در آن نیروهای ناشناخته سیاه پرسه میزدند، منتقل شده بود.
Z
سیهانوک سپس به فیلمسازی آماتور رو آورد. ظاهرآ با این کار میخواست اعتماد به نفس آسیبدیدهاش را جبران کند.
Z
پس از سرنگون شدن سوکارنو، حدود سیصدهزار عضو حزب کمونیست اندونزی در جریان یک قتلعام کمونیست ستیزانه سلاخی شده بودند. سولوت سور ( پل پوت ) از ماجرای مذکور این درس را گرفت که به بورژوازی نمیتوان اعتماد کرد و استراتژی ویتنامیها( در مورد همکاری با سیهانوک) نادرست است. سور حالا مطمئن شده بود که «همزیستی کمونیستها با سیهانوک» ناممکن است، زیرا تضاد بین این دو بسیار عمیق است.
Z
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۹۱ صفحه
حجم
۴٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۶۹۱ صفحه
قیمت:
۳۴۵,۵۰۰
تومان