بریدههایی از کتاب موسولینی
۳٫۸
(۱۱)
رژیم فاشیستی ایتالیا، مثل همه رژیمهای تمامیتخواه، توجه خاصی را به کودکان و نوجوانان کرد. بچهها از چهار سالگی باید وارد سازمانهای جوانان حزب فاشیست میشدند. اسباببازیهای بچهها در این مرحله مسلسلهای پلاستیکی و پیراهنهای سیاه بود.
yazdaan
در انظار عمومی یا در سخنرانیهای عمومیاش معمولا دست خود را در جیب شلوارش میکرد و بیضههایش را لمس میکرد تا از این طریق خود را از گزند چشمان کسانی که وی آنها را بد و شیطانی تلقی میکرد در امان نگه دارد.
yazdaan
اگر فاشیسم معادل با روغن کرچک و چماق شده و نه شور و شوق مغرورانه بهترین جوانان ایتالیایی، مقصر من هستم. اگر فاشیسم نقشهای جنایتکارانه بوده، اگر خشونت از یک جوِّ اخلاقی، سیاسی و تاریخی خاص منتج شده مسئولیتش با من است، زیرا من عامدانه این جوّ را ایجاد کردهام... ایتالیا صلح و آشتی، کار و آرامش میخواهد. من این چیزها را در صورت امکان با عشق و در صورت ضرورت با زور به ایتالیا خواهم داد.»
yazdaan
برای اینکه یک ملت را عظمت ببخشی ضرورتآ باید آنها را به میدان نبرد بفرستی، حتا اگر مجبور باشی با زدن اردنگی به باسنهایشان آنها را وادار به این کار بکنی.»
yazdaan
«به این پرسش فقط میتوان به یک طریق پاسخ داد. فاشیسم یعنی موسولینیسم. بگذارید خودمان را گول نزنیم. فاشیسم به مثابه یک آموزه هیچ چیز تازهای ندارد. این محصول بحران جامعه مدرن است؛ بحران انسانی که دیگر نمیتواند در محدودههای طبیعی قوانین موجود باقی بماند. میتوان این را خردگریزی نامید.
yazdaan
هیچ جنگی در طول تاریخ محبوب نبوده و در آینده هم هیچ جنگی محبوب نخواهد بود. جنگها فقط زمانی محبوب خواهند شد که پایان پیروزمندانهای داشته باشند.
میرزاقلمدون
هیتلر در ۱۹۲۶ نامهای به رم نوشته و درخواست کرده بود دوچه عکس امضاکرده خود را برایش بفرستد.
yazdaan
سه سال پیش از این، یک کتاب درسی مخصوص کودکان به چاپ رسیده بود که در بخشی از آن، اینطور سفسطه شده بود: «بچهها باید فرمانبر باشند. حتا آن بچهای هم که حاضر به فرمانبری است اما میپرسد چرا باید فرمانبری کند؟ مثل سرنیزهای است که آن را از کره درست کرده باشند... .»
yazdaan
«فاسد کردن پرولتاریا امر ناممکنی است. کارگران برخلاف بورژواها قادر به خیانت کردن نیستند. بورژواها با ذهنیت مادیگرایشان و با حرص و طمعشان مایه بدبختی ایتالیا هستند. من قلبآ یک سوسیالیست پیر هستم.»
yazdaan
من شخصآ پنجاه هزار تفنگ را به پنج میلیون رأی ترجیح میدهم.
میرزاقلمدون
هیچ انسان مطلقآ بد یا خوبی وجود ندارد و واقعیت جایی میان این دو سرِ طیف قرار دارد.
Book
من و هیتلر خودمان را تسلیم توهّماتمان کردهایم، درست مثل زوجی مجنون. فقط یک امید برایمان باقی مانده: خلق یک اسطوره.
yazdaan
«فاشیسم یعنی باور داشتن به اینکه صلح مستمر نه امکانپذیر است نه سودمند. تنها جنگ است که انرژی کل بشر را به اوج خود میرساند و مُهرِ بزرگی و بلندمنشی را بر مردمی میکوبد که شجاعتِ مواجه شدن با آن را پیدا کردهاند.»
imaanbaashtimonfared
آلمانیها اربابان سختگیری هستند و شما هم این را خوب خواهید فهمید.»
میرزاقلمدون
تراژدی موسولینی این است که زخمهایی که او برگشود هنوز التیام نیافته است و چهبسا هرگز هم به صورت واقعی التیام نیابد.
Book
«تیربارانشان بکنید؛ مردگان نمیتوانند هیچ داستانی را تعریف بکنند.»
mazhar nuri
اما موسولینی از شنیدن چنین حرفهایی به شدت عصبانی میشد و قاطعانه هر گونه شباهتی بین خودش و هیتلر را رد میکرد. او مجبور میشد بگوید که ناسیونال سوسیالیسم آلمان، مثل فاشیسم ایتالیا، اقتدارگرا، ضددموکراتیک و ضد لیبرالی است، اما تمایلی نداشت که فراتر از این اظهارنظر پیش برود. موسولینی مضمونهای ماوراءالطبیعهای در فلسفه نازی ـایده نژاد برترــ را به عنوان «مشتی اراجیف احمقانه» رد میکرد. او معتقد بود: «اگر تئوریهای هیتلر در باره برتری نژادی درست باشد، پس لَپها را باید متعالیترین گونه بشری تلقی کرد.»
yazdaan
پیشوا جملهای را بیان کرد که باعث مسرتخاطر داماد موسولینی شد: «موسولینی سیاستمدار اصلی در جهان است؛ سیاستمداری که هیچکس دیگری حتا با فاصله زیاد هم نمیتواند خودش را با او مقایسه کند.»
yazdaan
مؤثرترین فرمولها برای یک دیکتاتور غالبآ مبهمترین، و بعضی وقتها حتا بیمعناترین، فرمولهاست.
yazdaan
یکبار روزنامهنگاری که به دیدن دوچه آمده بود نگاهی به عطف کتابهای پهنشده روی میزش انداخت تا ببیند او چه چیزهایی میخواند. این کتابها خیلی ناهمگون بودند: داستایفسکی، تولستوی، همینگوی، افلاطون، ساپو، کانت، دُن آرامِ شولوخف، نیچه، ناپلئونِ امیل لودویگ، تأملاتی پیرامون خشونتِ ژرژ سورل، گوته، شوپنهاور، کتابهایی در باره مسیح، در باره فردریک کبیر، در باره بتهوون. خبرنگار متوجه شد که در بین صفحات هر یک از این کتابها تکهکاغذهایی برای مشخص کردن عبارتهای مهم قرار داده شده یا در حاشیه صفحات مطالبی نوشته شده است. او بعضی وقتها چنان غرق در مطالعه این کتابها میشد که مقامات و مراجعهکنندگانش، به ویژه آلمانیها، با بیاعتنایی او روبرو میشدند.
yazdaan
صِرف این واقعیت که من در میان مردم عادی متولد شدم برگهای برنده را در دستانم میگذارد.
میرزاقلمدون
هیچکسی آدم بیطرف را دوست ندارد.
میرزاقلمدون
جمعیت عاشق مردان قوی است. جمعیت مثل یک زن است...
میرزاقلمدون
او از آنهایی که جاهطلبی اصلیشان ثروتمند شدن بود به شدت نفرت داشت.
به باور او، این «نوعی بیماری» بود، و همیشه راکفلر را مثال میزد که به رغم ثروت افسانهایاش مجبور بود «شانزده سال آخر زندگیاش را فقط شیر و پرتقال بخورد.»
میرزاقلمدون
«اگر من به جلو میروم شما هم دنبالم بیایید! اما اگر به عقب رفتم، مرا بکشید! اگر مُردم، انتقامم را بگیرید!»
میرزاقلمدون
«ظاهرآ من باید از مشاهده اینکه هیتلر انقلابی را در راستای خطوط فکری و اعتقادی ما محقق ساخته خشنود باشم، اما اینها آلمانیاند، لذا ایدههای ما را نهایتآ به تباهی خواهند کشاند.
میرزاقلمدون
موسولینی حتا پس از اینکه هیتلر در کمال بهت و تعجب وی در سال ۱۹۳۳ به قدرت رسید، باز نسبت به او ظنین بود و خوار میشمردش.
میرزاقلمدون
انگلستان چهار میلیون زن اضافی دارد! چهار میلیون زنِ از حیث جنسی ارضانشده که به صورت تصنعی انبوهی از مسائل را پدید میآورند تا امیال سرکوفته خودشان را برآورده سازند! زنانی که نمیتوانند هیچ مردی را در آغوش بگیرند، طبیعتآ به انسانگرایی رو میآورند
میرزاقلمدون
من تا وقتی که زنده باشم مردم ایتالیا را به حال خودشان نخواهم گذاشت.
میرزاقلمدون
«فاشیسم یعنی باور داشتن به اینکه صلح مستمر نه امکانپذیر است نه سودمند. تنها جنگ است که انرژی کل بشر را به اوج خود میرساند و مُهرِ بزرگی و بلندمنشی را بر مردمی میکوبد که شجاعتِ مواجه شدن با آن را پیدا کردهاند.»
میرزاقلمدون
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۳٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
قیمت:
۲۴۰,۰۰۰
تومان