بریدههایی از کتاب بایگانی ادبی پلیس مخفی
۴٫۹
(۲۰)
ملتی که از گذشتهٔ خود بیاطلاع است هرگز نمیتواند هیچ آیندهای داشته باشد.
❤ محمد حسین ❤
معتقدم خبرچینها دست به نقد مجازات شدهاند. کسی که به دیگری خیانت میکند، خود به خود مجازات میشود و این مجازات عبارت است از: وجدانی که عذاب میکشد، انسانیتی که از نابهنجاری رنج میبرد و روحی که از فساد متعفن شده است.
❤ محمد حسین ❤
آنها میگفتند آزادی حق مسلم مردم است اما فقط به شرطی که زیر نظارت مستمرِ حزب کمونیست باشد.
❤ محمد حسین ❤
در همین زمان بود که استالین نویسندگان را «مهندسان روح انسانی» نامید و افزود تولید روحها مهمتر از تولید تانکهاست.
میرزاقلمدون
ترس، وحشت شدید را برمیانگیزد و وحشت وادارمان میکند ابزاری برای دفاع از خویش بیابیم. فردی که بازجویی میشود به خودش میگوید: «مرگ، این قطعیترینِ قطعیتها، آسانتر] از این شکنجه[است!»
Mo0onet
گودال پِی سوسیالیسم با شور و شوق فراوان حفر میشود اما سرانجامش چیزی نیست جز یک گور عظیم دستهجمعی برای دفن همانهایی که حفرش کردهاند.
❤ محمد حسین ❤
ما میدانیم بازجویان پلیسمخفی چگونه به آنچه میخواستند دست یافتند. علاوه بر تهدیدها و کتک زدنها، شکنجههای دیگری هم وجود داشت که ظریفتر بودند. برای مثال، قربانی را تهدید میکردند اگر همکاری نکند، از اعضای خانوادهاش انتقام خواهند گرفت. اگر این مدل شکنجه به نتایج موردنظر منجر نمیشد، قطعاً آن مدل دیگر کارساز میشد.
Mo0onet
رژیم تعدادی نویسنده و هنرمند مدیحهپرداز در اختیار داشت که این نیز وجهی سرکوبگرانه داشت. شماری از این مدیحهپردازان، نویسندگان و هنرمندان بالقوه مستعدی بودند که صرفاً برای زنده ماندن مجبور شده بودند استعدادهای خود را سرکوب کنند و به ابزاری تبلیغی در دست رژیم تبدیل شوند.
❤ محمد حسین ❤
«اما دقیقاً نکته اینجاست که گورباچف پایان جنگ طبقاتی را اعلام کرده است و اتفاقاً این بزرگترین دستاورد گورباچف است. او اعلام کرده که ارزشهای عام انسانی بر علقههای طبقاتی ارجحیت دارد! ظاهراً هیچکس، متوجه این واقعیت نشده...»
کاربر ۲۲۱۱۱۰۴
ترس، وحشت شدید را برمیانگیزد و وحشت وادارمان میکند ابزاری برای دفاع از خویش بیابیم. فردی که بازجویی میشود به خودش میگوید: «مرگ، این قطعیترینِ قطعیتها، آسانتر] از این شکنجه[است!» پس شروع کردم به مجرم اعلام کردن خودم. با این امید که این اعتراف، حداقل به سرعت منجر به اعدامم خواهد شد...
Mo0onet
ملتی که از گذشتهٔ خود بیاطلاع است هرگز نمیتواند هیچ آیندهای داشته باشد.
میرزاقلمدون
نویسندگان حسابوکتاب خاصی با مقولهٔ زمان دارند. زندگیِ نویسنده موقعی که بمیرد تمام نمیشود بلکه تا موقعی که آثارش خوانده میشود، ادامه مییابد
❤ محمد حسین ❤
بعد از هجده ساعت بازجویی مداوم، روی تخت سفری دراز کشیدم تا کمی بخوابم برای اینکه باید سرِ ساعت در جلسهٔ بازجویی بعدی حاضر میشدم. به هر مصیبتی بود خوابیدم اما با نالههای خودم از خواب بیدار شدم و دیدم دارم مثل بیماری که وارد آخرین مراحل تبِ تیفوئیدیاش شده، میلرزم. ترس، وحشت شدید را برمیانگیزد و وحشت وادارمان میکند ابزاری برای دفاع از خویش بیابیم. فردی که بازجویی میشود به خودش میگوید: «مرگ، این قطعیترینِ قطعیتها، آسانتر] از این شکنجه[است!» پس شروع کردم به مجرم اعلام کردن خودم. با این امید که این اعتراف، حداقل به سرعت منجر به اعدامم خواهد شد...
❤ محمد حسین ❤
بازجو از پیلنیاک پرسشهای مفصلی در بارهٔ آشنایان خارجیاش پرسید و در کیفرخواست هر کدام از این خارجیها تبدیل به یک جاسوس، هر تماس تبدیل به ابلاغ دستورات و هر مکالمهٔ ساده تبدیل به پوششی برای تحویل اطلاعات محرمانه به دشمن شد.
❤ محمد حسین ❤
رژیم، ارتش وسیعی از خبرچینها را در خدمت داشت. بعضیها استخدام رسمی شده بودند تا در بارهٔ دیگران راپورت بدهند و برخی این کار را داوطلبانه میکردند و بعضی دیگر از سرِ باور و اعتقاد. چکا از همان آغاز، از ۱۹۲۱، دستورالعمل ویژهای در بارة «سی پاره نقرهای» که چنین مأموری باید دریافت کند، فرمولبندی کرده بود:
یارانههایی در قالب پول و کالا بدون شک او [خبرچین] را به ما وصل خواهد کرد... او از ترس برملا شدن فعالیتهایش، تا ابد بردهٔ ما خواهد شد.
❤ محمد حسین ❤
آدمها برای لنین چیزی نبودند جز سوختبار شعلههای انقلاب جهانی.
❤ محمد حسین ❤
بسپارید... یک روز جنازهها برخواهند خاست و حرف خواهند زد.
اقای بی نام
در دوران «وحشت بزرگِ» استالینی میلیونها نفر دستگیر و اعدام شدند. قربانیان طیف گسترده و متنوعی را شامل میشدند؛ از سیاستمداران و نظامیان تا دانشمندان و اساتید دانشگاه. هیچ بخشی از جامعه نبود که از گزندِ یورش خونین استالین در امان بماند. اهالی فرهنگ و هنر نیز به دلیل حساسیت کارشان در زمرهٔ قربانیان بودند. بیش از دو هزار نویسنده قربانی سرکوب استالین شدند. ادبیات که تا پیش از این ابزاری برای التذاذ روحی و معنوی و آگاهیبخشی بود، ناگهان به خون کشیده شد. نویسندگان بیرحمانه سلاخی شدند. سرکوب فقط به زندان و اعدام منحصر نمیشد. بسیاری از فرط نومیدی و ترس، برای همیشه کار ادبی را کنار گذاشتند. عدهای خودکشی کردند. عدهای از گرسنگی و فقر مردند.
❤ محمد حسین ❤
یکی از عجیبترین مشخصههای این ماجرا، از منظر غربیها، این است که حتی وقتی قربانیان از اتهامات جنایی و کیفری مبرا و اعادهٔ حیثیت شدند، رژیم تاریخهای دروغینی برای زمان مرگ آنها ارائه کرد. رژیم استالین به دروغ به اقوام فرد اعدامی گفته بود حکم محکومیت عزیز آنها «ده سال زندان بدون حق نامهنگاری» است و حالا که استالین مرده و زمان اعادهٔ حیثیت فرارسیده بود، باز رژیم نمیخواست واقعیت را به آنها بگوید. رژیم در واقع برای رد گم کردن، تاریخی را به عنوان تاریخ مرگ هر قربانی ارائه کرد تا اقوام او گمان کنند عزیزشان در زندان یا اردوگاه به «مرگ طبیعی» مرده است. به عبارتی حتی وقتی حقایق رفتهرفته آشکار شدند، باز فقط نیمی از حقیقت بودند و باید سالهای طولانی دیگری میگذشت تا حقیقت به تمامی آشکار شود.
❤ محمد حسین ❤
در شوروی زمان استالین همسر و بچههای فرد قربانی نیز زندانی و بعضاً اعدام میشدند. در واقع این، یک اصل بدیهی و پذیرفتهشده محسوب میشد. هر کسی که با دوران کمونیستی ناآشنا باشد از مشاهدهٔ چنین جنایتهایی وحشتزده خواهد شد. نکتهٔ دیگری که به همین اندازه وحشتناک است توجه و وسواس مأموران پلیسمخفی به اجرای تماموکمال تشریفات بازجویی و پر کردن همهٔ فرمهای مربوط و نیز شکنجههای هولناکی است که بر قربانیان اِعمال میکردند. البته در پروندههای قربانیان معمولاً هیچ نشانی از این شکنجهها وجود ندارد اما از سرِ شانس و اقبال به صورت استثنایی اسنادی باقی مانده که وجود شکنجههای وحشیانه در زندانهای پلیسمخفی شوروی را ثابت میکند. برای مثال میتوان به رنجنامهٔ وسولد مایرهولد کارگردان و تهیهکنندهٔ بزرگ تئاتر از زندان به مولوتف اشاره کرد.
❤ محمد حسین ❤
فقط معدودی از نویسندگان خلاق روس به انقلاب بلشویکی خوشامد گفتند و از آن استقبال کردند. شمار قابلتوجهی از آنها به خارج رفتند. اکثریت آنها با این امید که اوضاع بهتر خواهد شد، در کشور ماندند. آنهایی که به خارج مهاجرت کردند، از نظر بقای فیزیکی و شانسِ دنبال کردنِ کار و حرفهٔ تخصصیشان، انتخاب خردمندانهتری کرده بودند. مثالی بزنم: در کتاب شعر روسی پنگوئن که در ۱۹۶۲ چاپ و منتشر شد، تاریخ تولد و مرگ شاعران درج شده است. با نگاهی به این تاریخها معلوم میشود متوسط سن مرگ شاعرانی که پس از انقلاب اکتبر به خارج مهاجرت کردند و در تبعید ماندند هفتادوپنج سال است در حالی که متوسط سن مرگ شاعرانی که پس از انقلاب در شوروی ماندند یا از خارج به آن بازگشتند از چهلوپنج سال فراتر نمیرود.
❤ محمد حسین ❤
برخی از اسنادی که شنتالینسکی از پروندههای پلیسمخفی به دست آورده، گزارشهای خبرچینهاست. ایساک بابل زمانی به ایلیا ارنبورگ، نویسنده و روزنامهنگار شوروی، گفته بود: «امروزه یک مرد فقط میتواند با همسرش آزادانه حرف بزند، آن هم شبها زیر لحاف» (به نقل از کتاب خاطرات ارنبورگ). بابل در محافلی که گمان میکرد قابلاعتمادند حرف و نظرش را آزادانه و بدون ترس از خطرات احتمالی بیان میکرد و این فرصتی به خبرچینها میداد تا نظرات او را در گزارشهایشان به پلیسمخفی درج کنند. ما با مطالعهٔ دیدگاههای بابل و فلورنسکی در بارهٔ رژیم استالین پی میبریم که این دیدگاهها چقدر صادقانه و داهیانه بوده است. باید نیم قرن میگذشت تا شورویپژوهان غربی به همین نتایج برسند.
❤ محمد حسین ❤
ما شاید حالا تمایل داریم تجربهٔ شوروی را یک پدیدهٔ تاریخیِ منسوخ و حتی فراموششده به شمار آوریم و حقیقتاً هم نابهنجاری فاجعهباری بود و ظاهراً میتوان آن را اینگونه دید. اما هنوز واقعیتهای مکتوم بسیاری در حال رو شدن است. اگر قرار بر درس گرفتن ما از این واقعیتها باشد، پس باید آنها را با همهٔ هراسهای فیزیکی، روانشناختی و اخلاقیشان به خاطر بسپاریم. روسها قبل از اینکه بتوانند به سوی آیندهای نسبتاً خوب حرکت کنند، باید با خاطرات تلخ گذشتهٔ کشورشان روبرو شوند. علاوه بر این، شرایط فعلی این ملت رنجکشیده قابل درک نخواهد بود مگر آنکه همهٔ واقعیتهای گذشته بدون هیچ کموکاستی، به رغم همهٔ تحریفاتِ همچنان دیرپای فکری و احساسیشان، کاملاً در اذهان مرور و بررسی شود.
❤ محمد حسین ❤
ایدئولوژی کمونیستی یک چیز بیرونی نبود که آن را به زور تحمیل کرده باشند، بلکه در اعماق اذهان و افکارمان جا خوش کرده بود. زندگی به شیوهٔ شوروی به نظرمان طبیعی و جاودانی میآمد. کسانی بودند که آن را هرگز نپذیرفتند اما آنها زندگیهای دوگانهای داشتند و با جامعهٔ اطرافشان کنار آمده بودند و از این رهگذر میکوشیدند حقوق و استقلال خودشان را حفظ کنند. عدهٔ معدودی آشکارا علیه رژیم شوریدند و بهای گزافی هم برای آن پرداختند. رزمگاه اصلی، درونِ فرد، در وجدان و ضمیر هر فرد، قرار داشت.
❤ محمد حسین ❤
شکارچیان گرگ موقع شکار با به حرکت درآوردن پرچمهای سرخ در پشت و جلوی گرگها آنها را به سوی مهلکه هدایت و نهایتاً در آنجا شکارشان میکنند. گرگها از حیث روانی قدرتِ عبور از پرچمهای سرخ را ندارند و همین باعث کشته شدنشان میشود. خب ما هم یک روز از خواب بیدار شدیم و دیدیم هیچ خبری از پرچمهای سرخ نیست؛ دیدیم که شکارچیان گریختهاند و ناگهان خودمان را آزاد و تنها در پهنهٔ حیاتوحشِ تاریخمان یافتیم.
❤ محمد حسین ❤
بازجویان از فردی که تحت بازجوییشان قرار دارد میخواهند گناهکار بودن خودش را ثابت کند و برای آنها شرح دهد دلیل دستگیریاش چه بوده است. این یکی از ابداعات بینظیر نظام قضایی شوروی بود.
❤ محمد حسین ❤
بازجو دستگیری بابل به جرم نویسنده بودن را تکذیب کرد اما در واقع جرمش دقیقاً همین بود. با این حال در کتاب قوانین کیفریِ شوروی چنین جرمی وجود نداشت و به همین دلیل جرم دیگری باید برایش میتراشیدند.
❤ محمد حسین ❤
چرا بابل در ابتدا قاطعانه حاضر نشده بود به هیچ جرمی اعتراف کند اما بعدتر به طور غیرمنتظرهای و بدون اینکه هیچ عامل مرئی و روشنی در کار باشد، «اعتراف» کرد. در واقع بازجویان با اعمال شکنجه بر بابل، روندِ تبدیل کردنِ بابلِ نویسنده به بابلِ «دشمن خلق» را آغاز کرده بودند.
❤ محمد حسین ❤
بابل تحت فشار بازجویانش مشغول متهم کردن دوستانش بود. با این حال ما نباید از فاصلهٔ امن خودمان بابل را به سرعت قضاوت کنیم. بازجویان شاغل در پلیسمخفی فرد دستگیرشده را به چنان وضعیتی میرساندند که دیگر مسئول گفتههایش نبود. شکنجة روحی و روانی، افزون بر شکنجههای جسمی، موجب میشد قربانی به سمت اختلال ذهنی سوق یابد؛ اختلال ذهنیای که به جنون پهلو میزد.
❤ محمد حسین ❤
مغایرتهایی که میان بسیاری از تاریخها و حوادث در شهادتنامهها و اعترافهای دستگیرشدگان وجود داشت، اصلاً مایهٔ ناراحتی بازجویان نمیشد. آنها از هر چیزی به نفع خودشان و به ضرر قربانی استفاده میکردند و تنها چیزی که برایشان اهمیت نداشت، پایبندی به حقایق بود.
❤ محمد حسین ❤
حجم
۸۸۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۸۸۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۲۴۴,۰۰۰
تومان