بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب جنگل | طاقچه
تصویر جلد کتاب جنگل

بریده‌هایی از کتاب جنگل

۳٫۱
(۶۱)
تقریباً، دو دهه بعد، پدر در بستر مرگ دستم را می‌گیرد. سخت بیمار است. دستانش پینه بسته، زبری پوستش را حس می‌کنم. در تمام عمرش با آنها کار کرده، حتی در سال‌های پُرتنش در کشوری که دیگر وجود ندارد. تمام پوستش سوخته و سخت شده و دردی جان‌سوز دارد، اما خم به ابرو نمی‌آورد. همان دَم، چشمانش را بست و آرام گرفت. پدرم به من حس امنیت می‌داد، حتی حالا که بزرگ شده‌ام و خودم بچه دارم. سه ماه پیش از اینکه بیماری گریبانش را بگیرد، با هم به بار رفتیم، زد و خوردی شد، چنان از من پشتیبانی کرد که کسی جرأت نکرد به من نزدیک شود. هنوز هم همین احساس را دارم.
علیرضا
مرده‌ها می‌رن و ما اونا رُ دفن می‌کنیم و به زندگی‌مون ادامه می‌دیم
n re
«آدم می‌تونه از وطنش بِرِه، می‌تونه تغییر کنه، می‌تونه از دولتش بیزار باشه،‌ اما هیچ‌وقت نمی‌تونه از مردمش دلگیر و بیزار باشه. وطن همیشه وطنه، همیشه.»
n re
به باور بعضی، مرگ سنگدلانه‌ترین اتفاق است، اما به باور من، انتظارِ بازگشتِ آن‌که دوستش داری هولناک است.
n re
همیشه همه‌چیز اون‌جوری نیست که آدما می‌خوان.
n re
شاید در فیلم‌ها، مادر نداشتن جذاب باشد، اما در دنیای واقعی ناخوشایند است و بدترین چیز برای دختری کوچک.
سارا خانم
زیبایی زنانه، مانند اثر هنری آدم را شیفته می‌کند و کاری نمی‌توان کرد.
n re
وقتی عشقت رفتنی می‌شود به‌خوبی‌هایش بیشتر پی می‌بری.
n re
سوش می‌دانست که دوستانش نیز پیوسته درب یخچال را باز می‌کنند و از این‌همه خوراکی شگفت‌زده می‌شوند. انسانِ گرسنه، نگرانِ خوشبختی یا پیروزی نیست.
کاربر ۳۷۳۶۸۵۸
زندگی برای همه یکسان نیست، عمر یکی کوتاهه، عمر یکی بیشتره، اما بدترین بخش اینه که هیچ‌کی در امان نیست. گفتم: «زندگی خیلی نامَرده.» لبخندی زد و گفت: «آره، خیلی هم عجیبه
سارا خانم
انسانِ گرسنه، نگرانِ خوشبختی یا پیروزی نیست. اما یادآوری روزهای سخت گذشته، می‌تواند خوشایند باشد.
baran
انسان حتی می‌تواند با این شرایط ترسناک خو بگیرد. رنج بردن نیز چون آرامش، می‌تواند عادی شود
سارا خانم
انسان مثال گیاهی است که خشک شده و از بین می‌رود و تمام زیبایی‌های انسان نیز همچون گلی است که پژمرده می‌شود.
سارا خانم
هرکسی داستان غم‌انگیزی داره.
n re
و با نگاهی، عشق ناگهانی شکوفا شد. اینها کمتر در زندگی انسان روی می‌دهد. انسانِ عاشق دگرگونی بزرگی در خود احساس می‌کند؛ رنگ‌ها را روشن‌تر می‌بیند، صداها را آشکارتر می‌شنود، غذاها برایش خوشمزه‌ترند. او حتی یک لحظه معشوق را از یاد نمی‌برد و مطمئن است یار نیز همین احساس را دارد.
n re
زیبایی زنانه، مانند اثر هنری آدم را شیفته می‌کند و کاری نمی‌توان کرد.
n re
آنانی که گمان می‌کنند انسان وحشی نیست سخت در اشتباه‌اند. کافی است آدم گرسنه باشد. آنانی که دارند و ناگزیر نیستند با کشتن دیگران شکم خود را سیر کنند، لباس‌های شیک می‌پوشند و خود را از دیگران بالاتر می‌بینند، اما تا با مشکل روبه‌رو شوند، همه‌چیز را فراموش می‌کنند و درگیر ددمنشی‌های ناشی از گرسنگی می‌شوند. انسان مانند حیوان، برای بقا دست به کارهای زشت می‌زند.
میس سین
شاید شگفت‌آور باشد، ولی مظنونان و گناهکارانِ مانده در اتاق بازجویی، سعی می‌کنند از هر سوراخی فرار کنند، اما بی‌گناهان در چنین شرایطی پریشان و دستپاچه می‌شوند، چون نمی‌دانند چرا آنجا هستند یا چه اشتباهی کرده‌اند.
Smrldo
مردم در چنین شرایطی توان مبارزه نداشتند. فقر و بدبختی، سرسپردگی می‌آورد
سارا خانم
نمی‌توانم از نگاه کسی پِی به راز زندگی‌اش ببرم، تنها دروغ‌گویان بزرگ می‌توانند خود را در این باره خُبره بدانند. به‌هرروی، چیزی در چشمانش بود؛ یک داستان، داستانی دردناک.
سارا خانم

حجم

۲۹۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

حجم

۲۹۵٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۴۸ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۵صفحه بعد