بریدههایی از کتاب کتابخانهی ارواح
۴٫۴
(۴۹۵)
گاهی وقتها آرزو میکردم ای کاش به جای قدرت راندن ارواح، قادر به دَککردن آدمهای احمق بودم؛ آنوقت دنیا جای خیلی بهتری میشد.
melik
هوا به طرز قابل لمسی گرفته بود. برای لحظهای نَفَس در گلویم حبس شد، انگار کسی به آرامی دستهایش را دور گردنم فشار بدهد.
نیلوفر🍀
من میتوانستم با روحها مواجه شوم اما، زندگی واقعی خیلی ترسناکتر از ارتباط با چندتا روح بود.
غزل
گاهی وقتها آرزو میکردم ای کاش به جای قدرت راندن ارواح، قادر به دَککردن آدمهای احمق بودم؛ آنوقت دنیا جای خیلی بهتری میشد.
زهرا
با این حال نمیتوانستم یک مسئلهٔ سادهٔ ریاضی را حل کنم یا به شما بگویم یک نوترون چیست؟ (راستش هنوز هم درست نمیدانم) اما میتوانستم در یک هفته دوازده کتاب بخوانم. من عاشق کتابها شده بودم.
Hajar
نذار ترس از شکست خرابت کنه. اگه روحت رو براش بذاری، کسی نمیتونه جلوت رو بگیره.»
R.ali.H
«همهچی روبهراهه؟» این را پرسیدم و بعد دلم خواست خودم را کتک بزنم
کاربر ۵۷۷۷۳۶۶
گاهی وقتها آرزو میکردم ای کاش به جای قدرت راندن ارواح، قادر به دَککردن آدمهای احمق بودم؛ آنوقت دنیا جای خیلی بهتری میشد
کاربر gpmanu
خیلی زود سالها گذشتند و من سیزدهساله شدم. با این حال نمیتوانستم یک مسئلهٔ سادهٔ ریاضی را حل کنم یا به شما بگویم یک نوترون چیست؟ (راستش هنوز هم درست نمیدانم) اما میتوانستم در یک هفته دوازده کتاب بخوانم. من عاشق کتابها شده بودم.
شکوفا
اما این شیطان قدرتمند بود، خیلی قدرتمند. با وجود اینکه اسمش را نمیدانستم، آیا میتوانستم بیرونش کنم؟ تقریباً همهچیزم را از من گرفته بود و نمیتوانستم بگذارم بَرنده شود، نه حالا، نه هیچوقت.
K.P
گاهی وقتها آرزو میکردم ای کاش به جای قدرت راندن ارواح، قادر به دَککردن آدمهای احمق بودم؛ آنوقت دنیا جای خیلی بهتری میشد.
میم بانو
به خودم ثابت کرده بودم که از پس هرکاری که تصمیم بگیرم ذهن و روحم را روی آن بگذارم، برمیآیم.
AliiiiirezaM
کتابها به من کمک میکردند این تنهایی و بیرفیقی و همینطور چرتوپرت گوییهای عصبی عمویم را راحتتر تحمل کنم
کاربر ۶۲۹۵۱۴۰
» سُقُلمهٔ محکمی با آرَنجش به من زد؛ داشت سعی میکرد باهام شوخی کند و واقعاً در این کار افتضاح بود.
anooo
نترسیدن بزرگترین اسلحهٔ تو در برابر ماوراءالطبیعه است.
Hajar
گاهی وقتها آرزو میکردم ای کاش به جای قدرت راندن ارواح، قادر به دَککردن آدمهای احمق بودم؛ آنوقت دنیا جای خیلی بهتری میشد.
usofzadeh.ir
اما چنین شجاعتی نداشتم. من میتوانستم با روحها مواجه شوم اما، زندگی واقعی خیلی ترسناکتر از ارتباط با چندتا روح بود.
Samaneh.moon
«مواظب باش تو چی سَرَک میکشی...»
جادوگر سلطنتی ...
وقتها آرزو میکردم ای کاش به جای قدرت راندن ارواح، قادر به دَککردن آدمهای احمق بودم؛ آنوقت دنیا جای خیلی بهتری میشد.
R.ali.H
میتوانستم آن را در نوک انگشتها و استخوانهایم حس کنم.
هرماینی گرنجر
حجم
۸۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۸۱۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۷۶,۰۰۰
۳۸,۰۰۰۵۰%
تومان