جملات زیبای کتاب ربایی | طاقچه
تصویر جلد کتاب ربایی

بریده‌هایی از کتاب ربایی

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز
۳.۱از ۷ رأی
۳٫۱
(۷)
حرف از دلِ تنگ و بی‌قرارم بزنم یا از غم و درد و انتظارم بزنم؟ دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ تواَم من با تو چه‌قدر حرف دارم بزنم
مادربزرگ💝
می‌رقصم و جنبشی در آهنگم نیست ساز دل هیچ‌کس هماهنگم نیست دلداری من نمی‌دهد هیچ‌کسی دلتنگ کسی شدم که دلتنگم نیست
مادربزرگ💝
یک جامِ پُر از شراب دستت باشد تا حالِ منِ خراب دستت باشد این چند هزارمین شبِ بیداری‌ست؟ ای عشق! فقط حساب دستت باشد...
جوان خراسانی | javan khorasani
دائم به پروپای خودم می‌پیچم مانند لباسی از کمد افتاده
Elahe
باران که بیاید و نباشی مرگ است
Elahe
یک جامِ پُر از شراب دستت باشد تا حالِ منِ خراب دستت باشد این چند هزارمین شبِ بیداری‌ست؟ ای عشق! فقط حساب دستت باشد...
Mahtab
تو آرزوی محال من باش رفیق من مال تواَم تو مال من باش رفیق دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ تواَم لطفاً نگران حال من باش رفیق
از دیار غریب
آه از دل بی‌عاطفهٔ سنگیِ تو سازی نزدم جز به هماهنگی تو سلول‌به‌سلولِ وجودم غم توست تنگ دل من نشسته دلتنگیِ تو
راحله
بازار، پیاده‌رو، خیابان، خانه دلتنگیِ تو همیشه همراه من است
یك رهگذر
نه ذره‌ای از زیادوکم حرف زدیم نه لحظه‌ای از شادی و غم حرف زدیم تا صبح من و خدا نشستیم و فقط دربارهٔ تنهایی هم حرف زدیم
علیرضا دولتی
حرف از دلِ تنگ و بی‌قرارم بزنم یا از غم و درد و انتظارم بزنم؟ دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ تواَم من با تو چه‌قدر حرف دارم بزنم
جوان خراسانی | javan khorasani
نه نام کسی ورد زبانش باشد نه هیچ‌کسی دل‌نگرانش باشد بیچاره قطاری که تمامِ عمرش دلتنگ‌تر از مسافرانش باشد
Emma
از آتش خود پرنده برمی‌خیزد با شادی و شور و خنده برمی‌خیزد ققنوس همین خودِ خودِ دلتنگی‌ست می‌میرد و باز زنده برمی‌خیزد
Emma
ققنوس همین خودِ خودِ دلتنگی‌ست می‌میرد و باز زنده برمی‌خیزد
Elahe
دلتنگی توست مثل چاقویی که تا دسته فرورفته درون قلبم
یك رهگذر
دلتنگی تو می‌کشد آخر من را باران که بیاید و نباشی مرگ است
یك رهگذر
تا صبح من و خدا نشستیم و فقط دربارهٔ تنهایی هم حرف زدیم
Elahe
آه از دل بی‌عاطفهٔ سنگیِ تو سازی نزدم جز به هماهنگی تو سلول‌به‌سلولِ وجودم غم توست تنگ دل من نشسته دلتنگیِ تو
:)
تو آرزوی محال من باش رفیق من مال تواَم تو مال من باش رفیق دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ تواَم لطفاً نگران حال من باش رفیق
:)
دلتنگیِ توست می‌نوازد من را مضراب‌به‌مضراب دلم را بلد است
arghavan
دلداری من نمی‌دهد هیچ‌کسی دلتنگ کسی شدم که دلتنگم نیست
پالیزبان
دلتنگی تو راه دلم را بلد است
Elahe
این چند هزارمین شبِ بیداری‌ست؟ ای عشق! فقط حساب دستت باشد...
علی دائمی
نه نام کسی ورد زبانش باشد نه هیچ‌کسی دل‌نگرانش باشد بیچاره قطاری که تمامِ عمرش دلتنگ‌تر از مسافرانش باشد
Emma
پلکی بزن و پنجره‌ام را وا کن قفل قفس حنجره‌ام را وا کن نزدیک بیا مرا بغل کن آرام آغوش گره‌درگرهم را وا کن
arghavan
با این‌همه مست می‌خورم امشب هم در دست تو دست می‌خورم امشب هم بنشین سر میز هر شب ای عشق عزیز من از تو شکست می‌خورم امشب هم
arghavan
از آتش خود پرنده برمی‌خیزد با شادی و شور و خنده برمی‌خیزد ققنوس همین خودِ خودِ دلتنگی‌ست می‌میرد و باز زنده برمی‌خیزد
arghavan
شاید بتوان راه بیانش را بست یا این‌که رگ خون روانش را بست زخمی که روایتگر دردی باشد، با چسب نمی‌توان دهانش را بست!
arghavan
دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ تواَم من با تو چه‌قدر حرف دارم بزنم
پالیزبان
گیسوی تو قصه‌ای پُر از تعلیق است جمعی‌ست که حاصلش فقط تفریق است
پالیزبان

حجم

۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۷ صفحه

حجم

۳۶٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۷۷ صفحه

قیمت:
۵۲,۰۰۰
۲۰,۸۰۰
۶۰%
تومان