راستی چه وحشتناک بود اگر نخلها پاره میشدند و من به خودم واگذار میشدم!
کاربر ۲۲۴۹۲۲۷
ناراحتی ماری بیشتر از مثلی بود که کینکل درباره مردی گفت که وقتی پانصد مارک در ماه درآمد داشت میتوانست زندگیاش را اداره کند، بعد به هزار مارک رسید و متوجه شد که زندگیاش مشکلتر شده است. و وقتی دو هزار مارک درآمد پیدا کرد از آن هم مشکلتر شد، تا عاقبت وقتی درآمدش به سه هزار مارک رسید، متوجه شد که دوباره میتواند زندگیاش را خوب اداره کند. آن وقت تجربیاتش را در این جمله خردمندانه خلاصه کرد: «تا پانصد مارک در ماه خوب میشود زندگی کرد، اما میان پانصد و سه هزار مارک بدبختی محض است.»
مرتضی بهرامیان
زنها و هنرمندان بیشتر از هر موجود دیگری به کار استثمار میخورند و هر نمایندهای میان یک تا نود و نه درصد جاکش است.
عماد اصلی
پرسید: «راستی تو چه جور آدمی هستی؟» گفتم: «یک دلقک و لحظات را جمعآوری میکنم. خداحافظ.» گوشی را گذاشتم.
عماد اصلی
پرسید: «راستی تو چه جور آدمی هستی؟» گفتم: «یک دلقک و لحظات را جمعآوری میکنم. خداحافظ.» گوشی را گذاشتم.
عماد اصلی
دلقکی که به میخوارگی بیفتد زودتر از یک شیروانیساز مست سقوط میکند.
مرتضی بهرامیان
سکوت اسحله خوبی است.
عاطفه