بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب چنین دیدم | طاقچه
تصویر جلد کتاب چنین دیدم

بریده‌هایی از کتاب چنین دیدم

نویسنده:فرشته امیری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۴۲ رأی
۴٫۵
(۴۲)
ما صاحب هیچ چیزی تو زندگی‌مون نیستم. وقتی این‌جوری نگاهش کنی، پذیرفتن خیلی چیزها راحت‌تر می‌شه،
n re
همیشه برای احساس خوشبختی، باید به کمتر از خودت نگاه کنی تا داشته‌هات، برات بزرگ‌تر بشن.
dokhtare aftab
خنجر پایین‌تر می‌آید، صدایی توی صورتم می‌آید: خب رافَضیِ کثیف، وصیتی نداری؟ ـ آب... ـ آب؟! بلند می‌خندند. دستی چشم‌هایم را باز می‌کند، شکنجه یعنی همین؛ با طعمه‌شان بازی می‌کنند، آمده روبه‌روی چشم‌هایم. ـ شرم بِکُن. مانند اربابت تَشنَه بَمیر... دوباره می‌خندد، آروم باش حمید. به حسین هم خندیدند.
دایه مکفی
یا رب العالمین یا عماد من لاعماد له... یا حبیب من لاحبیب له... یا راحم من استرحم
z.gh
گفت ما صاحب هیچ چیزی تو زندگی‌مون نیستم. وقتی این‌جوری نگاهش کنی، پذیرفتن خیلی چیزها راحت‌تر می‌شه
Roghieh
«تو یک‌بار از مادر متولد شدی و این‌بار باید از خودت بیرون بیایی، از نفس، از غریزه‌ها، از عادت‌ها متولد شوی.»
n re
عاشورا می‌خوانم، پدربزرگم می‌گفت: هیچ روزی به روز امام نمی‌رسد... السلام علیک و علی الارواح التی حلت بفنائک، علیک منی سلام الله ابداً...
z.gh
ما هویتمون‌رو از اعمالمون می‌گیریم، نه از شجره‌نامه‌ها.
n re
آرام می‌خندد: نمی‌ترسید که... ـ بدون تو مگه می‌شه نترسید.
n re
نذر کردم تا برگردی، روزه بگیرم. سرش را می‌آورد کنار سرم: افطار کن عزیزم. تموم شد... گریه می‌کند. گریه می‌کنم.
naqme
دستش را می‌گیرد به چارچوب در: دختری که تو خونه محبت ببینه، دنبال این مسائل نمی‌ره. بلند می‌شوم: از کجا معلوم؟ شاید برا کنجکاوی بره، نباید خیلی خوش‌خیال باشیم.
کاربر ۴۵۴۶۶۴۱
نگاهش می‌کنم، از سر تا پا. زخم‌های کوچک و محوی روی صورتش است و رد زخم عمیق و سیاهی روی گردنش. انگار تکه تکه شده باشد. هر جایی به جای دیگری بسته شده، دستش به گردن، ساق پایش به زانو، گردنش... بقیه‌اش توی لباس است. صدایم را از ته گلویم بالا می‌کشم: چه بلایی سرت اومده؟
baraniam
آه می‌کشد: نمی‌دونی چه خبره اینجا؟! انگار از همه دنیا اومدن. ـ تو هم رفتی که جات خالی نباشه؟
sss
باید نظارت کنیم میزان تاثیرپذیری‌ش از استاندارد خانواده تجاوز نکنه.
sss
لطف این محله برایم، همین امامزاده است، که تنهایی‌هایم را به ضریحش گره می‌زنم و سینه سبک می‌کنم.
sss
دخترم، دنیا همه‌ش راه نیست، بیشترش بیراهه است...
sss
کابوس که بد نیست، وقتی تو کابوس وحشتناک، عرق می‌کنی، جیغ می‌زنی. از خواب می‌پری، می‌بینی همه اونا خواب بوده، اولین چیزی که می‌گی چیه؟ فکر می‌کند. ـ می‌گی، خدایا غلط کردم! چشم‌هایش گشاد می‌شوند. ـ همینو می‌گن توبه...
n re
مامان قول بده هیچ‌وقت نَمیری. اشک‌هایش با اشک‌هایم همراه می‌شوند. ـ اگرم خواستی بمیری، وقتی بمیر که منم مرده باشم. من دلم تنگ می‌شه اگه تو رو نبینم.
n re
دنیا قانونمند است و نمی‌توان بی‌گدار به آب زد.
n re
«سعی کن با آنچه یافته‌ای زندگی کنی و با شکر، باعث زیادی نعمت معرفت خودگردی،
n re

حجم

۱۸۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

حجم

۱۸۷٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۴ صفحه

قیمت:
۵۰,۴۰۰
۱۵,۱۲۰
۷۰%
تومان