بریدههایی از کتاب گزینه دوم
نویسنده:شریل سندبرگ، آدام گرانت
مترجم:علیرضا خاکساران
ویراستار:سعید یاراحمدی
انتشارات:انتشارات آموخته
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۰از ۸ رأی
۳٫۰
(۸)
کلماتی مثل «هرگز» و «همیشه» نشانههای تداوم یک وضعیت هستند. همانطور که باید «ببخشید» را از زبانم میانداختم، سعی کردم کلمات «هرگز» و «همیشه» را هم حذف کنم و بهجای آنها «گاهی» و «اخیراً» بگذارم. «همیشه حالم به همین بدی خواهد بود» تبدیل شد به «گاهی حالم به این بدی خواهد بود». خوشبینانهترین فکر نبود، اما در نوع خود پیشرفت محسوب میشد.
M.Taha
طی چهل سالی که به مردم کمک کرده تا از اندوه فقدان کسی بهبود یابند، فهمیده است «روی آوردن به خداوند این حس را به مردم میدهد که در آغوش پرمهری فرورفتهاند که ابدی و قادر مطلق است. مردم میخواهند مطمئن شوند تنها نیستند».
M.Taha
ما وانمود نمیکنیم امید هر روز بر درد و رنج پیروز میشود. اینطور نیست. همچنین عقیده نداریم که خودمان هر نوع فقدان و شکستی را تجربه کردهایم. اینطور نیست. هیچ راه درست یا مناسبی برای سوگواری یا رویارویی با مشکلات وجود ندارد، به همین خاطر ما هم جواب تمام و کمالی نداریم. اصولاً هیچ جواب تمام و کمالی وجود ندارد.
همچنین میدانیم که هر داستانی پایان خوش ندارد.
احسان رضاپور
تصمیم من در ابتدای سال ۲۰۱۶ مبتنی بر همین ایده بود. هر شب، سعی میکردم سه موردی را یادداشت کنم که عالی انجام دادهام، اما اعتمادبهنفسم بازگشته بود و به نظر میرسید کمتر به این کار نیاز دارم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
تابآوری عبارتست از قدرت و سرعت پاسخگویی ما به دشواریهای زندگی (و این توانایی را میتوان ایجاد کرد).
احسان رضاپور
سه عامل میتوانند مانع بهبود شوند: ۱. شخصیسازی (باور به اینکه ما مسئول آن وضعیت ناخوشایند هستیم)؛ ۲. فراگیر بودن (این باور که یک رویداد بر تمام جوانب زندگیمان تأثیر خواهد گذاشت) و ۳. تداوم (این باور که پسلرزههای این رویداد تا ابد ادامه خواهد داشت). این سه عامل این باور را در شما ایجاد میکنند که همه چیز نابسامان است. چنین صدایی در مغزتان تکرار میشود: «همهش تقصیر منه که گند زدم. سر تا پای زندگی من گَنده. همیشه هم به همین گندی میمونه».
احسان رضاپور
هیچ راه مشخصی برای غصه خوردن و راه مشخصی برای دلداری دادن وجود ندارد. چیزی که به یک نفر کمک میکند، به نفر دیگر کمک نمیکند و حتی چیزی که یک روز به درد میخورد، روز بعد به درد نمیخورد. زمانی که بزرگ میشدم به من یادم دادند از این قاعدهٔ طلایی پیروی کنم: با دیگران طوری رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند. اما وقتی کسی رنج میکشد، بهجای پیروی از این قاعدهٔ طلایی، لازم است از قانون نقرهای پیروی کنیم: با دیگران همانطور رفتار کنید که خودشان میخواهند. از کسی که غصه دارد سرنخ بگیرید و با فهم و درایت واکنشی نشان بدهید (یا بهتر از آن، وارد عمل شوید).
احسان رضاپور
در دل زمستان، بالاخره فهمیدم درونم تابستانی شکستناپذیر قرار دارد.
- آلبر کامو
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
همانطور که موقع ارتکاب اشتباه نیاز داریم با خودمان مهربان باشیم، باید با لذت بردن از زندگی در زمانی که امکان دارد، با خودمان مهربان باشیم. مصیبت، درهای زندگی شما را میشکند و زندانیتان میکند. برای فرار، به تلاش و انرژی نیاز دارید. جستوجوی شادی پس از رویارویی با مشقت به معنای باز پس گرفتن چیزی است که از شما دزدیده شده است. به قول بونو، خوانندهٔ اصلی گروه یوتو: «شادی نهایت نافرمانی است».
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
سعی کردم کلمات «هرگز» و «همیشه» را هم حذف کنم و بهجای آنها «گاهی» و «اخیراً» بگذارم. «همیشه حالم به همین بدی خواهد بود» تبدیل شد به «گاهی حالم به این بدی خواهد بود».
احسان رضاپور
انسانها از نظر تکاملی برای برقراری پیوند و همینطور تحمل اندوه تربیت شدهاند: بهطور طبیعی ابزارهایی داریم تا از ضربهٔ روحی و از دست دادن کسی یا چیزی بهبود پیدا کنیم.
احسان رضاپور
پرهیز از صحبت دربارهٔ موضوعات ناراحتکننده چنان رایج است که این شیوه حتی نامی برای خود دارد. دههها قبل، روانشناسان اصطلاح «اثر سکوت» را برای مواقعی ابداع کردند که مردم از اشتراک اخبار بد پرهیز میکنند. پزشکها تردید دارند به بیمارانشان بگویند امیدی به بهبودشان وجود ندارد. مدیران بیش از حد منتظر میمانند تا اخبار اخراج کارکنان را به آنها ابلاغ کنند.
احسان رضاپور
مگان دیواین، درمانگر، متوجه شده است: «بعضی از مشکلات زندگی را نمیتوان رفع کرد؛ فقط میشود با آنها کنار آمد». حتی اقدامات کوچکی مثل گرفتن دست کسی میتواند مفید باشد
احسان رضاپور
صدها مطالعه ثابت کردهاند که کودکان و بزرگسالان وقتی بفهمند مشکلات تمام و کمال تقصیر آنها نبوده، بر تمام جوانب زندگیشان تأثیر ندارد و تا ابد تعقیبشان نمیکند، سریعتر بهبود مییابند. درک این مسأله که رویدادهای ناخوشایند شخصی، فراگیر و ابدی نیستند، باعث میشود احتمال افسردگی پایین بیاید و افراد بهتر با این رویدادها کنار بیایند.
alifllh1
نحوهٔ برخورد افراد با مشکلات، دریافت که سه عامل میتوانند مانع بهبود شوند: ۱. شخصیسازی (باور به اینکه ما مسئول آن وضعیت ناخوشایند هستیم)؛ ۲. فراگیر بودن (این باور که یک رویداد بر تمام جوانب زندگیمان تأثیر خواهد گذاشت) و ۳. تداوم (این باور که پسلرزههای این رویداد تا ابد ادامه خواهد داشت). این سه عامل این باور را در شما ایجاد میکنند که همه چیز نابسامان است.
alifllh1
همانطور که بدن سیستم ایمنی فیزیولوژیکی دارد، مغز هم سیستم ایمنی روانی دارد. وقتی اِشکالی پیش میآید، بهصورت غریزی سازوکارهای دفاعی را گرد میآوریم. خوبیها را در پس بدیها و سختیها میبینیم. به تلخیهای زندگی شیرینی میافزاییم. به کلیشهها میچسبیم
alifllh1
دربارهٔ خودلسوزی آنقدرها که باید صحبت نمیشود، شاید به خاطر اینکه اغلب با همخانوادههای مشکلسازش، یعنی ترحمبهخود و خودخواهی، اشتباه گرفته میشود. کریستین نِف، روانشناس، خودلسوزی را چنین توصیف میکند: مهربانی با خودمان همانطور که با دوستی مهربان هستیم. خودلسوزی امکانی فراهم میکند تا به خطاهای خودمان، با نگرانی و درک واکنش نشان دهیم تا خردهگیری و شرم.
احسان رضاپور
شریل دو هفته پس از مرگ شوهرش برای یک فعالیت پدر-فرزندی آماده میشد. شریل گریه کرد و گفت: «دِیو رو میخوام». دوستش جواب داد: «گزینهٔ اول در دسترس نیست» و سپس قول داد کمکش کند از گزینهٔ دوم بیشترین بهره را ببرد.
همهٔ ما با نوعی از گزینهٔ دوم سر میکنیم. این کتاب کمکمان میکند بیشترین بهره را از این گزینه ببریم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
بودند. دیو همیشه روز اول مدرسه را به روز بزرگی تبدیل میکرد و وقتی بچهها از در بیرون میرفتند، کلی از آنها عکس میگرفت. سعی کردم با گرفتن همان عکسها همان هیجان را به وجود بیاورم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
زندگی هیچوقت کامل نیست. ما همه با نوعی از گزینهٔ دوم سر میکنیم. این کتاب کمکمان میکند از گزینهٔ دوم بهترین استفاده را بکنیم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
اخیراً، بیماری سرطان یکی از همکاران تشخیص داده شد و این بار برخورد متفاوتی داشتم. به او گفتم: «میدونم هنوز نمیدونی چه اتفاقی قراره بیفته. منم نمیدونم. اما تنها نیستی. همیشه پیشت هستم». با گفتن این حرف، تصدیق کردم که او در شرایط ترسناک آکنده از فشار روحی است. بعدها هم مدام سراغش را میگرفتم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
تیم لارنس، نویسنده، میپرسد: «وقتی با مصیبت مواجه میشوید، معمولاً میفهمید دیگر کسی دوروبرتان نیست (بلکه حرفهای کلیشهای دوروبرتان را گرفته). پس بهجای گفتن «هر اتفاقی حکمتی داره» چه میتوان گفت؟» او پیشنهاد میکند: «مؤثرترین کاری که میتونید بکنید تصدیق اون وضعیته. اینکه به معنای واقعی کلمه این کلمات رو بگید: من درد و رنجت رو تصدیق میکنم و کنارتم».
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
میتوانید بگویید: «من این فیل گنده رو میبینم. من متوجه درد و رنجت هستم و به تو اهمیت میدم»؛ و بهتر است این حرفها را روی پلهبرقی
و با صدای بلند نگوییم.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
با کالبدشکافی مشخص شد مغز اوون نشانههایی از انسفالوپالتی مزمن ضربهای (CTE) را نشان داده، بیماریای که تصور میشد تا حدی ناشی از ضربات مکرر به سر باشد. بیماری CTE با افسردگی شدید ربط دارد و نشانههای آن در خودکشی تعدادی از بازیکنان فوتبال دیده شده است.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
وقتی میشنویم کسی که به او اهمیت میدهیم شغلش را از دست داده، شروع به شیمیدرمانی کرده است یا دارد طلاق میگیرد، اولین واکنش ناگهانی ما معمولاً این است: «باید باهاش تماس بگیرم». سپس درست پس از همین واکنش ناگهانی، اغلب شک و تردید به ذهنمان هجوم میآورد. «اگه حرف نابهجایی بزنم چی؟ اگه از صحبت کردن دربارهش خجالت بکشه چی؟ اگه از حد خودم تجاوز کنم چی؟» وقتی این تردیدها به مغز خطور کردند، بهانههایی به دنبالشان ردیف میشوند مثل: «اون دوستای زیادی داره و ما اونقدرهام صمیمی نیستیم». یا «باید سرش شلوغ باشه. نمیخوام مزاحمش بشم». آنقدر برای تماس تلفنی یا پیشنهاد کمک دستدست میکنیم که احساس گناه میکنیم چرا زودتر کاری نکردیم و بعد خیلی دیر میشود.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
دوستش به خاطر اینکه نتوانسته بود جلوی تجاوز را بگیرد احساس گناه میکرد و این مصیبت را شخصی کرده بود. آلیشیا به او اطمینان داد تقصیر او نبوده، اما دوستش دیگر با آلیشیا حرف نمیزد و تصمیم گرفته بود از همدلی با آلیشیا بگذرد.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
خاطرهنویسی به بخشی کلیدی از روند بهبودی من تبدیل شده بود. از صبح روز مراسم تدفین دیو، یعنی چهار روز پس از مرگش، شروع کردم. اولین سطری که نوشتم این بود: «امروز شوهرم رو دفن خواهم کرد. دور از تصور است. نمیدانم چرا میخواهم همهٔ اینها را بنویسم. انگار ممکن است نکتهٔ ریزی از یادم برود».
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
سپاسگزاری عملی منفعلانه است: باعث میشود به خاطر چیزی که دریافت کردهایم، شاکر باشیم. مشارکتها عملی فعالانه هستند: با یادآوری اینکه میتوانیم مفید باشیم، اعتمادبهنفس در ما ایجاد میکنند. حالا دوستان و همکارانم را تشویق میکنم کارهایی را که خیلی خوب انجام دادهاند، بنویسند. کسانی که این کار را امتحان کردهاند، با پاسخی مشابه به سراغم میآیند: آرزو میکنند این کار را زودتر شروع کرده بودند.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
پس از زمین خوردن به کسی تبدیل می شوم که دستم را می گیرد
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
«اغلب اوقات استدلالت اینه که کسی نمیتونه چیزی بشه که نظیرشو ندیده. دخترها رشتهٔ علوم کامپیوتر نمیخونن، چون ندیدن زنها علوم کامپیوتر بخونن. زنها به نقشهای رهبری نمیرسن، چون ندیدن زنها به تعداد کافی نقش رهبری بر عهده داشته باشن. این مورد هم مثل همونه. اگه نمیبینی که رشد امکانپذیره، پیداش نمیکنی». پذیرفتم تلاش کنم و امکان رشد را ببینم و باید اعتراف کنم رشد پس از ضربهٔ روحی به نظرم بهتر از زندگی پر از ناراحتی و خشم میرسید.
کاربر ۲۸۶۳۶۰۷
حجم
۵۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۵۰۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان