بریدههایی از کتاب گفتارهایی دربارهی اخلاق اسلامی
۴٫۱
(۱۲)
خدایا من به رضای تو راضی هستم
Aysan
در جای دیگر شخصی گفت: خدایا من به تو پناه میبرم از فتنهها و گرفتاریها. رسول اکرم فرمود: چنین دعایی نکن؛ گرفتاریها همیشه در میان مردم هست؛ بگو: اَللّهُمَّ اِنّی اَعوذُ بِک مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ خدایا به تو پناه میبرم از گرفتاریهایی که سبب گمراهی میشود؛ و الاّ گرفتاری و فتنه را که انسان نمیتواند بگوید [نباشد.] این خواسته نشدنی است؛ نشدنی را که انسان نباید از خداوند تبارک و تعالی بخواهد.
Aysan
گفتم: فَما حَدُّ التَّواضُعِ؟ حد تواضع چیست؟ من کی متواضع خواهم بود؟ فرمود: اَنْ تُعْطِی النّاسَ مِنْ نَفْسِک ما تُحِبُّ اَنْ یعْطوک مِثْلَهُ با مردم آنچنان رفتار کنی که توقع داری آنها با تو رفتار کنند؛ هر وقت آن طور رفتار کردی تو مرد متواضعی هستی.
Aysan
همان خدایی که درد را آفریده دوا را هم آفریده است
Aysan
حدیثی است از امیرالمؤمنین؛ میفرماید: من این جور دعا میکردم: خدایا مرا محتاج بندگان خودت قرار نده. پیغمبر اکرم به من فرمود: چنین دعایی نکن چون این دعا مستجاب نیست. خداوند همه بندگان را محتاج یکدیگر آفریده است. تو دعا کن خدایا مرا محتاج شِرار خلق خودت (بندگان بد خودت) قرار نده، و الاّ خداوند همه بندگان را محتاج یکدیگر آفریده است.
Aysan
حسن بن الْجَهْم مردی است از اصحاب حضرت رضا؛ میگوید از امام سؤال کردم: ما حَدُّ التَّوَ کلِ؟ حد توکل چیست؟ فَقالَ لی: اَلاّ تَخافَ مَعَ اللّهِ اَحَدا این که با خدا از احدی نترسی. یعنی آن وقت تو متوکل واقعی هستی و تکیهات به خداست که از هیچ کس نترسی، فقط از خدا بترسی و بس.
Aysan
منافقان و بیماردلان میگفتند این مسلمانها را دینشان مغرور کرده. چون مسلمانها به فتح و نصرت الهی خیلی اعتماد و ایمان داشتند و خودشان را به معرکههای خیلی خطرناک القا میکردند و این کارها از نظر منافقان عاقلانه نبود، میگفتند دینشان اینها را مغرور کرده. خدا میگوید دینشان آنها را مغرور نکرده، آنها به خدا توکل کردهاند و خودشان را در این معارک سخت میاندازند؛ میروند و از خداوند مدد میخواهند.
Aysan
رکن اول توکل این است که آرمان و هدف انسان مقدس باشد. انسان دنبال یک هدف مقدس میرود؛ به خاطر یک هدف مقدس کاری را انجام میدهد یا انجام نمیدهد.
Aysan
عالم نسبت به نیکوکاران و بدکاران بیطرف نیست
Aysan
مردی آمد خدمت پیغمبر اکرم و شتر خودش را عِقال نکرد یعنی زانوبند شتر را که طبق معمول میبندند نبست. آمدند از او پرسیدند شترت را چکار کردی؟ گفت همان جا بیرون مسجد رهایش کردم. گفتند عقال کردی یا نه؟ گفت نه، به خدا توکل کردم. پیغمبر به او فرمود: اِعْقَلْ وَ تَوَکلْ شترت را عقال کن توکل هم بکن؛ یعنی کاری را که از خودت ساخته است خودت باید انجام بدهی.
Aysan
اِیاک نَعْبُدُ وَ اِیاک نَسْتَعینُ. پروردگارا ما تنها تو را پرستش میکنیم و تنها از تو کمک میجوییم. این خیلی جمله پرمعنایی است! اولا میگوید تنها از تو کمک میجوییم؛ یعنی من به غیر تو اعتماد ندارم، تکیهام به پول و پارتی و متنفّذین نیست. ولی نمیگوید من کار نمیکنم تو انجام بده، میگوید از تو مدد میخواهم. مدد خواستن در وقتی است که انسان کاری را دارد انجام میدهد ولی به دیگری میگوید تو به من کمک بده. نمیگوید من نمیکنم، میگوید من میکنم تو به من کمک بده. من از کس دیگر استمداد نمیکنم، تنها کسی که از او استمداد میکنم تو هستی. این راجع به لغت توکل.
Aysan
مردی در یک اقلیت مطلق قرار گرفته است، از نظر نیروی نظامی و جسمانی اصلا طرف مناسبت نیست، آنها سی هزار نفر هستند اینها یک جمعیت هفتاد و دو نفری که در وسطها مرتب کم شدند. آنها از او تسلیم میخواهند، تسلیم نمیشود، میگوید تمام نیروهایتان را علیه من جمع کنید، من تسلیم بشو نیستم، من توکلم به خداست. اِنْ کانَ کبُرَ عَلَیکمْ مَقامی وَ تَذْکیری بِایاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکلْتُ فَاَجْمِعوا اَمْرَکمْ وَ شُرَکاءَکمْ.
Aysan
زود تصمیم نگیر دیر تصمیم بگیر، ولی تصمیم که گرفتی دیگر دنبال تصمیم خودت باش. این، توکلِ منفی نیست توکل مثبت است؛ تصریح به این است که تزلزل در کار خودت نداشته باش؛ چون وقتی درباره کاری فکر و مشورت کردی، پس تشخیص دادهای که راه صحیح این است، دیگر جای تزلزل نیست. اِنَّ اللّهَ یحِبُّ الْمُتَوَکلینَ خدا بندگانی را که به او توکل کنند دوست میدارد؛ یعنی عنایت پروردگار پشت سر اینهاست.
Aysan
رکن دوم: انسان در راه این آرمان و هدف مقدس کوشش به خرج بدهد.
رکن سوم: این کوششی که در راه مقدس انجام میدهد مقرون به خلوص نیت باشد یعنی لِلّه و فی اللّه باشد، نه برای هواهای نفسانی. اگر انسان این طور باشد: در راه مقدس با قصد پاک و خالص نه برای منفعتپرستی شخصی کوشش و فعالیت کند، خداوند او را مدد و تأیید میکند. پس آنچه که او باید داشته باشد و انجام بدهد اینهاست: هدف مقدس، کار و کوشش، خلوص نیت. آنوقت فلسفهای و حسابی در عالم هست و آن این است که اگر کسی در دنیا این گونه باشد یک مددهایی از راههایی که خود او نمیداند به او میرسد.
Aysan
برادران خود امیرالمؤمنین، عقیل و طالب هر دو در صف دشمن بودند. به همین عقیل گفتند: تو چرا اسلام آوردی؟ گفت: وقتی که در بدر با برادرم علی روبرو شدم وضع او سبب شد که من از دل ایمان بیاورم چون در کودکی اینقدر او به من علاقهمند بود که اگر مادرم خوراکی به او میداد، میداد من بخورم، واقعا مرا دوست داشت؛ و حالا من میبینم در راه عقیدهاش آنچنان است که گویی یک ذره نسبت به من عاطفه ندارد. پس فهمیدم که این چیزی نیست غیر از اینکه عقیدهای در کار است.
Aysan
توکل با «علی» به کار برده شده است: «تَوَکلْتُ عَلَی اللّه» یعنی این کار را من به عهده گرفتم به اتکاء پروردگار، نه اینکه از عهده خودم برداشتم به عهده او گذاشتم. کار را به عهده میگیرم و در این وظیفه سنگینی که به دوش گرفتهام به او تکیه میکنم؛ بر خلاف ادعایی که تودهایها تبلیغ میکردند و میگفتند مردمی که به توکل معتقدند، [کار را از عهده خود برمیدارند و به عهده خدا میگذارند.] ممکن است عده خیلی نادری آن طور فکر کنند، اما ما میبینیم حتی بسیاری از همین مردم عادی مفهومشان از توکل مفهوم صحیحی است. میبینید فردی کاری را که مشکل و خطرناک است میگوید من این کار را انجام میدهم؛ به او میگویید این کار خطر دارد چطور انجام میدهی؟! میگوید: توکل به خدا، انجام میدهم. این «توکل به خدا» به این معنا نیست که من انجام نمیدهم خدا انجام بدهد، میگوید انجام میدهم و توکل میکنم به خدا.
Aysan
غیر الهیون چنین حرفی را قبول ندارند که در دنیا چنین حسابی باشد که اگر بنده آرمانم مقدس بود، فعالیت هم به قدری که برایم ممکن بود کردم، نیتم هم خالص بود، جهان به کمک من برخیزد؛ از نظر مکتب مادی برای جهان بیتفاوت است که جناب عالی در راه هدف مقدس فعالیت بکنید یا نکنید یعنی جهان عکسالعمل موافق یا مخالفی ندارد و بیطرف است. ولی از نظر مکتب الهی است که کأ نّه در جهان یک نیروهای ذخیرهای وجود دارد که در این شرایط، از یک راههای مخفی به کمک اهل حقیقت میآیند.
Aysan
میخواهد توصیه کند که به مردمِ دیگر متمسک و معتصم نشوید، دست به دامن مردم دیگر نشوید. اصلا دست به دامن افراد دیگر شدن صحیح نیست. انسان، یگانه قدرتی که باید دست به دامن او بشود، متوسل به او بشود و از او استمداد و استعانت کند خداست. اصلا آیه اِیاک نَعْبُدُ وَ اِیاک نَسْتَعینُ ما فقط از تو استعانت میجوییم، از تو کمک و استمداد میخواهیم، فقط به تو استغاثه میکنیم؛ یعنی ما به هیچ بنده دیگر استغاثه نمیکنیم.
مهدی
من کار را پذیرفتم با اتکاء بر پروردگار. پس در آن، دو مفهوم است: پذیرفتن، و تکیه کردن به پروردگار. این است که ما در فارسی یک لغت نداریم که به جای کلمه توکل بگذاریم. کاری را به عهده گرفتن با اتکاء به پروردگار، اسمش توکل است. ما یک لغت مفرد نداریم که به جای این عبارت بگذاریم
Aysan
حد توکل
حسن بن الْجَهْم مردی است از اصحاب حضرت رضا؛ میگوید از امام سؤال کردم: ما حَدُّ التَّوَ کلِ؟ حد توکل چیست؟ فَقالَ لی: اَلاّ تَخافَ مَعَ اللّهِ اَحَدا این که با خدا از احدی نترسی. یعنی آن وقت تو متوکل واقعی هستی و تکیهات به خداست که از هیچ کس نترسی، فقط از خدا بترسی و بس. گفتم: فَما حَدُّ التَّواضُعِ؟ حد تواضع چیست؟ من کی متواضع خواهم بود؟ فرمود: اَنْ تُعْطِی النّاسَ مِنْ نَفْسِک ما تُحِبُّ اَنْ یعْطوک مِثْلَهُ با مردم آنچنان رفتار کنی که توقع داری آنها با تو رفتار کنند؛ هر وقت آن طور رفتار کردی تو مرد متواضعی هستی.
یا حسین(ع)
ارکان توکل
رکن اول توکل این است که آرمان و هدف انسان مقدس باشد. انسان دنبال یک هدف مقدس میرود؛ به خاطر یک هدف مقدس کاری را انجام میدهد یا انجام نمیدهد.
رکن دوم: انسان در راه این آرمان و هدف مقدس کوشش به خرج بدهد.
رکن سوم: این کوششی که در راه مقدس انجام میدهد مقرون به خلوص نیت باشد یعنی لِلّه و فی اللّه باشد، نه برای هواهای نفسانی.
M. K.
قرآن میگوید: اِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ ینْصُرْکمْ اگر خدا را یاری کنید خدا شما را یاری میکند. نمیگوید خدا به طور مطلق شما را یاری میکند، بلکه «اگر خدا را یاری کنید» خدا شما را یاری میکند. اگر بگویید مگر خدا احتیاج به یاری دارد؟ خود قرآن توضیح داده. حضرت امیر میفرماید استعطاف را ببینید! خدا وقتی میخواهد بگوید به بندگان من قرض بدهید میگوید: مَنْ ذَا الَّذی یقْرِضُ اللّهَ قَرْضا حَسَنا چه کسی به خدا قرضالحسنه میدهد؟ وقتی میخواهد بگوید خودتان را یاری کنید، دین خودتان را یاری کنید (چون دین هم مربوط به خود انسان است)، میگوید خدا را یاری کنید. این منتها درجه استعطاف است که خداوند به زبان یک بنده میگوید: ای بنده من! تو اگر به بنده من قرضالحسنه بدهی فکر کن به خدای خودت قرضالحسنه دادهای.
کاربر ۴۵۱۵۳۸۰
ولی کلمه توکل [مفهوم دیگری دارد.] در قرآن همه جا توکل آمده است نه توکیل، ولی توکل با «علی» به کار برده شده است: «تَوَکلْتُ عَلَی اللّه» یعنی این کار را من به عهده گرفتم به اتکاء پروردگار، نه اینکه از عهده خودم برداشتم به عهده او گذاشتم. کار را به عهده میگیرم و در این وظیفه سنگینی که به دوش گرفتهام به او تکیه میکنم
ابوالفضل
آنچه که برای یک نفر مؤمن همه چیز را تبدیل میکند به رضا مسئله وظیفه است. وقتی که هر کاری را فقط و فقط به خاطر وظیفه انجام داد آنوقت او اصلا نمیتواند راضی نباشد. او همیشه پیروز است، به خلاف کسی که برای وظیفه عمل نمیکند، برای هدف خاصی عمل میکند. وقتی به آن هدف خاص رسید پیروز است، نرسید شکست خورده.
بهار
در صحرا بودم، یک وقت مرغ بالشکستهای را دیدم که هر دو بالش شکسته بود. این حیوان افتاده بود، قدرت حرکت و پرواز نداشت. من دلم به حال او سوخت، گفتم این حیوان نمیتواند پرواز کند، از گرسنگی خواهد مرد. در این بین که من فکر میکردم، دیدم مرغی در هوا چرخی و معلّقی زد آمد پایین سراغ این مرغ. وقتی نگاه کردم دیدم در منقار خودش طعمهای دارد. آمد جلو و تا آمد جلو، این مرغ بالشکسته هم منقارش را باز کرد و آن مرغ طعمهاش را گذاشت در دهان او و رفت. اینجا بود که «فرو ماند در لطف و صنع خدای». با خود گفتم که من عجب آدم جاهل و نادانی بودم! من این همه تلاش میکنم، دنبال کار و فعالیت میروم، برای چه؟ برای اینکه روزی داشته باشم و روزی بخورم. من فکر نمیکردم که روزی به هر حال برای انسان میرسد. ببین خداوند از روزی این مرغ بالشکسته غافل نمانده است.
کاربر ۴۵۱۵۳۸۰
تو چرا این درس را از آن مرغ بالشکسته گرفتی؟ چرا از آن مرغِ درستبال یاد نگرفتی؟ چون خدا که روزی آن مرغ را به قول تو رساند، از غیب که خبر نکرد. تو خودت دیدی که مرغ دیگری که درستبال بود روزی او را آورد به او رساند. تو چرا فکر نکردی که مثل آن مرغ درستبال باشی، فکر کردی مثل مرغ بالشکسته باشی؟
کاربر ۴۵۱۵۳۸۰
حسن بن الْجَهْم مردی است از اصحاب حضرت رضا؛ میگوید از امام سؤال کردم: ما حَدُّ التَّوَ کلِ؟ حد توکل چیست؟ فَقالَ لی: اَلاّ تَخافَ مَعَ اللّهِ اَحَدا این که با خدا از احدی نترسی. یعنی آن وقت تو متوکل واقعی هستی و تکیهات به خداست که از هیچ کس نترسی، فقط از خدا بترسی و بس. گفتم: فَما حَدُّ التَّواضُعِ؟ حد تواضع چیست؟ من کی متواضع خواهم بود؟ فرمود: اَنْ تُعْطِی النّاسَ مِنْ نَفْسِک ما تُحِبُّ اَنْ یعْطوک مِثْلَهُ با مردم آنچنان رفتار کنی که توقع داری آنها با تو رفتار کنند؛ هر وقت آن طور رفتار کردی تو مرد متواضعی هستی.
یا حسین(ع)
قرآن آبروی یهودیها را در قصه سرزمین مقدس برده؛ یعنی اینها را به بیعرضگی و بیلیاقتی توصیف کرده که موسی هر چه به آنها میگوید بروید آنجا، اگر بروید پیروز میشوید، اینها میگفتند خیر، ما سر جای خودمان نشستهایم:
گر به مغزم زنی و گر دُمبم
که من از جای خود نمیجنبم
ما تکان نمیخوریم، تو برو آنجا با خدا کارها را انجام بدهید، بعد ما میآییم. حتی دو نفر از مؤمنین شهادت دادند که قضیه اینقدرها مهم نیست، نترسید، بروید پیروز میشوید؛ گفتند نمیرویم که نمیرویم.
بهار
انسان در زندگی همیشه بر سر دو راهیها قرار میگیرد به طوری که یا باید آن وظیفه اخلاقی خودش را که وجدانش، عقلش، دین و مذهبش حکم میکند انجام بدهد ـ و قهرا فکر میکند منافعش از دست میرود یا کم و کسر میشود ـ و یا آن راه دیگر را پیش برود که در آن راه منافعش بهتر تأمین میشود. در اینجاهاست که همیشه دل انسان مضطرب و متزلزل میشود.
M. K.
علاوه بر شرایط ظاهری و فعالیت، اگر هدف انسان مقدس و نیت او خالص باشد و از خداوند استمداد کند، این عالم به گونهای ساخته شده است که به تأیید و کمک چنین شخصی میآید، که در قرآن به این تعبیر میگوید: اِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ ینْصُرْکمْ اگر به یاری خدا و حقیقت برخیزید آن هم به یاری شما میآید. پس مشروط به یاری خداست.
M. K.
حجم
۱۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۱۱۸٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۰
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۲۲,۰۰۰
۸,۸۰۰۶۰%
تومان