بریدههایی از کتاب کوه میان ما
نویسنده:چارلز مارتین
مترجم:زهرا امینکار سیدانی
ویراستار:شهین خاصی
انتشارات:کتاب کوله پشتی
دستهبندی:
امتیاز:
۴.۲از ۵۴ رأی
۴٫۲
(۵۴)
با مردی ازدواج کن که پنجاه یا شصت سال آینده را پابهپای تو بیاید، درها را باز کند، دستت را بگیرد، برایت قهوه درست کند، لوسیون روی ترکهای پایت بمالد و جایگاهت را به جایی ارتقا دهد که شایستهٔ آن هستی. آیا فقط بهخاطر چهره یا موهای طلاییات با تو ازدواج کرده یا وقتی ظاهر زنی پنجاهساله را پیدا کنی همچنان عاشقت خواهد بود؟»
Atefeh
«کوتاهترین راه همیشه بهترین راه نیست.»
n re
این تأثیر شب است. شب، ترسهایی را بیدار میکند که در مواقع دیگر حتی اگر واقعی باشند بهچشم نمیآیند.
Yasaman
گم شدن با تو بهتر از پیدا شدن و تنهایی بود.
n re
گم شدن یک مسئله است، گم ماندن مسئلهای دیگر.
n re
«فکر میکنی چهمدت میتوانی به این کار ادامه دهی؟»
«تا جایی که بشود.»
«اگر نتوانی چطور؟»
«میتوانم.»
«از کجا میدانی؟»
«انتخاب دیگری ندارم.»
n re
«باید اجازه میدادم برود پی زندگی خودش. او برنمیگردد. فاصلهٔ بین ما خیلی زیاد شده، کوه میان ما کوهی است که قادر نیستم از آن بالا بروم.
n re
قلب شکسته هرگز بهبود پیدا نمیکند، هرگز مثل قبل نخواهد شد. شاید این چیزها را قبلاً هم شنیده باشی؛ شاید هم نه. فقط این را میدانم که وقتی نیمی از وجودت میمیرد، همهٔ وجودت همچنان درد میکشد؛ بنابراین تو دردی دوبرابر، و نیمی از درد و رنج نیمهٔ دیگر را متحمل میشوی. میتوانی باقی عمرت را صرف کنارهمگذاری آن قطعات شکسته کنی، اما هرگز موفق نخواهی شد. چیزی برای کنار هم نگاهداشتن آن تکهها وجود ندارد
Maryam R
همیشه یک شانس وجود دارد.
همیشه.
n re
افراد چیزی بیش از مجموع فشارخونشان بهعلاوهٔ ضربان قلبشان تقسیم بر شاخص تودهٔ بدنیشان هستند.»
n re
هرچه بیشتر عشق بورزی، عمیقتر میشود.
n re
سکوت همهجا را فراگرفته است. انگار کسی دکمهٔ قطع صدای دنیا را فشرده است.
n re
میدانستم وقتی هوا تاریک شود و من پیشش نباشم نگران خواهد شد و نگرانیهایش در تاریکی شدت خواهند گرفت. این تأثیر شب است. شب، ترسهایی را بیدار میکند که در مواقع دیگر حتی اگر واقعی باشند بهچشم نمیآیند.
n re
انتظار کشیدن چنین تأثیری دارد؛ دقیقهها را به ساعت، ساعتها را به روزها و روزها را به یک عمر تبدیل میکند.
n re
میتوانم این را به تو بگویم که زندگی با قلبی شکسته، مانند این است که با نیمی از جانت زندگی کنی و این به آن معنا نیست که نیم دیگرت زنده است. این یعنی نیمی از تو مُرده است و این اصلاً زندگی نیست.
malihe687
بدترین حرفها هم فقط حرف هستند.»
n re
گر خواهان بُرد باشی، باید دستهای بیشتری بازی کنی.
n re
خیلی نزدیک بودیم. چرا باید اینجا همهچیز تمام شود؟ خیلی بیمعنی بود.
n re
بخشش، کار سختی است. هم در درخواست و هم در پذیرش آن.
n re
حق با توست. از اول هم حق با تو بود. همیشه یک شانس وجود دارد.
همیشه.
اِلی
بهنظر رسید قادر است دنیایی را که با فشار در حال لِهکردن اوست عقب براند.
n re
«از نحوهٔ صحبتکردنت درمورد همسرت خوشم میآید. انگار زندگی را با هم نفس میکشید.»
n re
بهندرت مشروب مینوشید. این کار را سخیف میدانست و معتقد بود افراد ضعیف مشروب مینوشند.
n re
خودمان را سرزنش نمیکنم. اگر به آن دوران برگردم دوباره همین کار را میکنم. صادقانه بگویم، همین کار را میکنم. اگر میتوانستم زمان را به عقب برگردانم، همین انتخاب را میکردم.
n re
«اینجا شرایط خیلی سخت است و امید خیلی زود به ناامیدی تبدیل میشود.»
n re
این سرزمین رحم ندارد، زیبا و باشکوه و درعینحال انعطافناپذیر است. یک لحظه از سرما میلرزی، لحظهای دیگر داغ میکنی و لحظهای دیگر منجمد میشوی.
n re
از بسیاری اتفاقات تصاویری دیدهام که قربانیان حتی تصور نمیکردند اتفاقی به آن شکل برایشان بیفتد. گاهی بهتر است دنبال هر صدایی نرویم.»
n re
«سنگ و چوب ممکن است استخوان را بشکنند، اما اگر بخواهی به کسی صدمهای عمیق و کاری بزنی... از کلمات استفاده کن.»
n re
شما زنها چطور موجوداتی هستید؟ ما مردها حق نداریم جوابی برای سؤالات نداشته باشیم؟ حق نداریم ندانیم چه باید بکنیم و اینکه در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟ حق نداریم ناتوان و درهمشکسته و خسته و دلسرد شویم؟ حق نداریم موقع رودررو شدن با مشکلات ندانیم چطور باید آنها را حل کنیم؟
n re
تمام عمرم را دویدهام. یکی از چیزهایی که یاد گرفتهام، این است که همیشه چند قدم جلوتر را در نظر بگیرم، نه بیشتر از چهار یا پنج قدم را.
در مسافتهای طولانی این روش مؤثر است، چون تحت شرایط سخت تقسیمکردن آن به قسمتهای کوچکتر و قابلانجام کمک میکند کار را بهتر انجام بدهم. دیگران میگویند چشمت به خیلی جلوتر باشد، بر روی خط پایان تمرکز کن، اما هرگز نتوانستم چنین کاری کنم. فقط میتوانم بر آنچه پیشرویم هست متمرکز شوم. در اینصورت، خط پایان به من نزدیک خواهد شد.
بنابراین قدمبهقدم پیش رفتم.
n re
حجم
۳۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
حجم
۳۱۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۹۲ صفحه
قیمت:
۹۴,۰۰۰
۶۵,۸۰۰۳۰%
تومان