بریدههایی از کتاب انقلاب داروینی
۳٫۱
(۷)
مشکل تجربهگرایان منطقی اینست که علل غائی، در نتیجهٔ انقلاب علمی در قرن شانزده و هفده، از علوم فیزیکی بیرون گذاشته شدند. پس پرسش دربارهٔ هدفها دیگر هیچ کمکی نمیکرد. شما به ابعاد و سرعت ماه نیاز دارید نه به هدف آن ـ حتی اگر واقعاً هدفی هم، مثل روشنایی مسیر خانه برای فیلسوفان مست وجود داشته باشد
leylak
این، برای هر فیلسوفِعلمِ خوبی که دیدگاه دیوید هیوم و جداسازی او از حقیقت و ارزش، یعنی تمایز «هست» از «باید» را مطرح کند، مثل حکم تکفیر است. علم، هیچ بار ارزشی ندارد. صرفاً چیزی را میگوید که فکر میکند درست است، بدون پنهان کردن چیزی که ممکن است افرادی را نارحت کرده، یا به کسی توهین کند
محمد طاهر پسران افشاریان
ایمانوئل کانت (۱۷۸۸) گفت: «دوچیز، ذهن را با حیرت و شکوهی هرلحظه فزاینده پر میکند، و توجه ذهن، غالباً و شدیداً، به سوی آنها کشیده میشود: آسمان پرستارهٔ بالای سرم و قانون اخلاقی درونم». چیزی که میتوانم بشناسم معرفتشناسی، و چیزی که باید بدانم، اخلاق است. داروین یک فیلسوف حرفهای نبود اما بعنوان یک مرد تحصیلکردهٔ انگلیسی، فلسفه را میدانست و هیچ تردیدی نداشت که نظریهپردازی او پیامدهایی بر آن دارد. چرا که نه؟ یک نفر ممکن است براحتی فکر کند که اگر ما انسانها، بجای ساخته شدن معجزهآسا در تصویر خدا، محصولات یک فرآیند طولانی، آرام، و طبیعی از توسعهٔ موجودات زندهٔ سطح پایینتر هستیم، پس این میتواند پیامدهایی را هم برای معرفتشناسی و هم برای اخلاق داشته باشد
محمد طاهر پسران افشاریان
بخش آخر منشاء، که نیمی از کتاب راتشکیل میدهد، بطور غیرمستقیم در حال بنیانگذرای یک علت واقعی است که با آنچه که هیول «تطابق استقرائات» خواند مطابقت دارد. زمانی که سعی دارید حقیقت یک ادعای نادیدنی را ثابت کنید ـ مثل مولکولها یا قاتلها ـ با شواهد ضمنی کار کرده و سعی میکنید تا سرنخهایی را در این زمینه پیدا کنید. بدنبال ردپاها هستید. بدنبال لکههای خون. داروین هم همین کار را کرد. او عرصهٔ کامل علوم حیات را درنوردید ـ رفتار و بخصوص رفتار اجتماعی در پردهبالان (مورچهها، زنبورهای عسل، و زنبورهای بیعسل)؛ باستانشناسی، شواهد فسیلی؛ زیستجغرافیاشناسی، توزیع جانداران مجمعالجزایر گالاپاگوس؛ قاعدهمندها، دستهبندیها؛ آناتومی، انسانشناسیها؛ جنینشناسی، توسعهٔ وجودِتکوینی؛ و درنهایت، اندامهای باقیماندهای مثل آپاندیس. همگی بوسیلهٔ تکامل باانتخاب طبیعی توضیح داده شدند. و همگی به صحتِ تکامل بوسیلهٔ انتخاب طبیعی اشاره دارند.
محمد طاهر پسران افشاریان
تقریباً میتوان گفت که بنوعی، شبیه مجموعه تقلیلهایی بودند که رویای ارنست نیگل بود. اما فقط بنوعی. درواقع داروین، چیزهایی مثل توزیعهای زیستجغرافیایی را از انتخاب طبیعی استنتاج نمیکرد. بلکه او برای توضیح این توزیعها، از انتخاب طبیعی و دادههای دیگر استفاده کرد، یا منصفانهتر اینکه، مسیری را طراحی کرد که احتمال تلقّی رسمیتری در آن وجود داشت
محمد طاهر پسران افشاریان
کتاب نژاد بشر، بطرز عجیبی از تعادل خارج است. بیش از نیمی از آن، به انتخاب جنسی اختصاص یافته است، همان مکانیزم ثانویهای که در منشاء معرفی شد، اما زیاد مورد بحث قرار نگرفت. موجودات زنده، مجبور به رقابت برای جفتگیری در میان گونهها هستند. این موجب رشد عضوهای مربوط به درگیری مثل شاخ برای گوزن و عضوهای مربوط به جذابیت، مثل پرهای دم طاووس میشود. دلیل بحث گسترده دربارهٔ انتخاب جنسی ساده است. والاس (۱۸۷۰) استدلال کرد که ویژگیهای انسانی ای مانند بیمویی هم وجود دارند که احتمالاً هیچ مزیت انتخابی طبیعی ندارند. ازاینرو، تأثیرات روح باید وجود داشته باشد. داروین با اینکه چیزهایی مثل بیمویی انسان، نمیتواند توسط انتخاب طبیعی تولید شود موافق بود؛ اما فکر میکرد که آنها میتوانند با انتخاب جنسی بوجود بیایند. افراد، جفتهایی را انتخاب میکنند که با تعریفشان از زیبایی متناسب باشد و شبیه میمونها بودن یکی از این معیارها نیست. این خوشبختانه منجر به تأملاتی بسیار محافظهکارانه شد.
محمد طاهر پسران افشاریان
اولی، از سوی فیزیکدانان بود؛ این که عمر زمین آنطور که از چیزهایی مثل گرمای ناشی از خورشید محاسبه میشود، خیلی کمتر از چیزی است که با فرآیند آرامی چون انتخاب طبیعی همخوانی داشته باشد.
ریحانه شاکر
حجم
۱۵۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۱۵۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان