بریدههایی از کتاب غول مدفون
۳٫۵
(۴۹)
آدمهای آن روزگار ناگزیر بودند با نگاهی قضاوقدری با ایندست خشونتها کنار بیایند.
زیبای پاییز 🍁
ساعت نجات هم که بگذرد، ساعت انتقام نمیگذرد.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
اگر خاطرهها برگشتند، و لابهلاشان خاطرههایی زنده شد از زمانهایی که من ناامیدت کرده بودم، یا از کارهای ناخوشایندی که شاید مرتکب شده بودم، و کاری کرد وقتی نگاهم میکنی، دیگر مردی را که حالا میشناسی نبینی، دستکم به من این را قول بده، شاهدخت، که احساس قلبت به من الان، در همین لحظه، از یادت نرود. چون زنده شدن یک خاطره از پس بخار چه فایدهای دارد اگر خاطرهٔ دیگری را پس بزند؟
fateme
چگونه ممکن است روی استخوانهای کشتگان و جادوی جادوگرانْ صلحی ابدی بنا شود؟
tb
مگر گذر عمر یا همین باد کافی نیست تا از فرزانهترین راهبان نیز مشتی احمق بسازد؟
tb
اگر از آن زوجها باشند که شما میگویید، از آنها که ادعا میکنند دلبستگیشان بههم خیلی قوی است، در این صورت، من باید از آنها بخواهم که عزیزترین خاطرهٔ خود را برای من تعریف کنند. اول از یکی میخواهم، و سپس از دیگری. هر یک باید جداگانه حرف بزند. به این ترتیب، جنس واقعی پیوندشان خیلی زود آشکار میشود.»
Rezvan
فقط یک چیز را بدان، رفیق جوان. ساعت نجات هم که بگذرد، ساعت انتقام نمیگذرد.
Kamyab Komaee
«کلمه پیدا نمیکنم که بگویم شنیدن این حرفت چهقدر آرامم میکند،
کاربر نیوشک
آسمان مدتهاست که نمیبارد؟
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
زمانی برای خاک وطن و برای خداوند میجنگیدیم و آنک به خونخواهی همرزمانِ بهخاکافتادهٔ خود، که خود نیز در پی خونخواهی کشته شده بودند.
tb
«دارم، اکسل. ولی باز از خود میپرسم حسوحالِ امروزمان آیا شبیه این قطرههای باران نیست که هنوز دارد از برگهای خیسِ بالاسرمان روی ما میچکد، با اینکه خودِ آسمان مدتهاست که نمیبارد؟ ماندهام بدون خاطرههامان، چه بر سر عشقمان میآید؟ آیا جز اینکه رنگ ببازد و بمیرد، سرنوشت دیگری دارد؟»
Farzaneh
عشقِ ماندگاری را که طی سالها دوام یافته باشد خیلی بهندرت میبینیم.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
و گمانم این است که او به خواب من هم میآید، چون معمولاً با خرسندیِ رازآلودهای از خواب بیدار میشوم.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
خداوندِ عیسوی و رحیم شما به آدمها مجوز میدهد که در حرص و شهوت زمین و خون غرقه شود، چون میدانند با کمی دعا و ثنا و کمی کفاره و طلب عفو، مشمول بخشش و برکتش خواهد کرد.»
هاکنی
مرا اینجا تنها نگذار
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
فکر میکنی وقتی بودنِ ما لازم شود،
هاکنی
ولی باز اعتراف میکنم؛ روزهایی هست که حسرت داشتن سایهٔ همدم مهربانی را میخورم که در پیام بیاید. حتا اکنون هم گاه بهامیدواری میچرخم که کسی را ببینم. مگر همهٔ جانداران زمین و پرندگان آسمان مشتاق مونسی مشفق نیستند؟
KeetaabKhaan
میترسم از اینکه همهٔ آدمهای دوروبرم میگذارند چیزها از خاطرشان برود و اغلب میبینم فقط خود منم که خاطرههایی را نگه داشتهام
KeetaabKhaan
کموبیش به این میماند که با دیدن یک تابلوِ نقاشی، پا در آن گذاشته باشند و ناگزیر، خودشان نیز یکی از اجزاء نقاشی بشوند.
کاربر نیوشک
«اگر زمان به اختیار خودم بود، همین امروز سوار میشدم، به غرب میرفتم و هوای آن سرزمین را به سینه میکشیدم.
کاربر نیوشک
حجم
۴۴۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۳۳ صفحه
حجم
۴۴۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۳۳۳ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
تومان