شیراز شهری است اسلامی، مرکز استان فارس، که در سال هفتاد و چهار هجری، محمدبن یوسف ثقفی برادر حجاج معروف والی عراق، بر آن فرمانروایی کرد و شیراز را در نه فرسنگی شهر استخر، پایتخت فارس آنزمان، بنا کرد.
او آنجا را آباد و دایر کرد و اندک اندک استخر خراب و شیراز آباد شد.
MOHAMMAD
دل من به جز هوایت، به جهان هوس ندارد نه به یادت ار برآید سر یک نفس ندارد
نه دراین جهان که فردا به مقام عرض حاجت چوتو در میان جانی سر پیش و پس ندارد
به فزونی کسان مرد به دشمنان باد چه کندکسی که جز تو به زمانه کس ندارد
دل من که بحر عشقت، صدفی است پُر ز گوهر چه غم از نمایش اینجابر خار و خس ندارد
تن شمس بهر آن است که خاک پات گردد بپذیر عذرش امروز که دسترس ندارد
مهشید
در آن ساعت با خدا عهد کردم که اگر زنده ماند به علاج مشکل او بکوشم، نباید محض توهم بیماخذ شما که مبادا من دلتنگ شوم، بگذارم او بسوزد و من خوش باشم. از این ساعت دیگر شما بر من حرام خواهید بود جز اینکه او هم بر شما حلال شود.
مهشید