هیچچیز برایش به اندازهٔ فرار و بیرون رفتن از اداره لذتبخش نبود و البته تنفس هوای تازه و مزمزه کردن طعم یک روز جدید حین پیادهروی در ساعات صبحگاهی، بدون آن که کسی به او امرونهی کند.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
شبها کارهای جالبتری داشت که انجام دهد. در حقیقت شبها در آپارتمانش به شدت مشغله داشت. بعد از تماشای تلویزیون و شستوشوی ظرفها، در را قفل میکرد و به کار غیرقانونیاش مشغول میشد.
کاربر ۱۸۱۵۵۹۱
نامههای واقعی که آدمهای واقعی نوشتهاند، همان کسانی که عمل فیزیکی نوشتن با دست و انتظار شوقبرانگیز و وهمآلود دریافت پاسخ را به سردی چندشآور صفحهکلید کامپیوتر و سرعت برقآسای اینترنت ترجیح میدهند. آنهایی که عامدانه و از روی قصد، نوشتن را انتخاب میکنند؛ به عنوان یک اصل به آن پایبندند، این کار را
محبوبه غلامی
دستخط هر فرد بازتابی از روح اوست
nina61
بیلودو که مثل بادنما مدام بین بیم و امید به اینطرف و آنطرف متمایل میشد، فقط از یک چیز مطمئن بود: هیچ چیز سختتر از انتظار کشیدن نیست، آن هم وقتی از عاقبت کار بیاطلاعی.
rozita sedaghat