بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب خواهر خاموش | طاقچه
تصویر جلد کتاب خواهر خاموش

بریده‌هایی از کتاب خواهر خاموش

۳٫۹
(۱۷۷)
بعضی وقت‌ها وقتی یکی خیلی خیلی ناراحته یادش می‌ره که یه روز حالش خوب می‌شه
کتابخوان ساده
زمان تسکین‌دهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
n re
زمان تسکین‌دهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
یك رهگذر
خیلی ناراحت‌کننده است که یکی بعد از این‌همه سال هنوز توی گذشتهٔ خودش زندگی کنه.»
n re
مهم نیست چندتا آدم توی این دنیا دوستت داشته باشند. تا وقتی نتونی حقیقت رو به اون‌ها بگی، تنها هستی و احساس تنهایی می‌کنی.
n re
دلم زندگی قبلی‌ام را می‌خواست؛ همانی که در آن می‌دانستم دقیقاً که هستم؛
n re
زمان تسکین‌دهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
faezehswifti
اون اگر دلش می‌خواست تو رو ببینه خودش دنبال تو می‌گشت نه اینکه تو دنبال اون بگردی
n re
راستش رو بخوای از دین خوشم نمیاد. به‌نظر می‌رسه دین مفهوم خدا رو تبدیل کرده به یه چیزی که بتونه بشر رو تحت کنترل داشته باشه.
نیومون
وقتی آدم در خانه‌ای بزرگ شود که فاجعه‌ای رخ‌داده باشد، سنگینی آن اتفاق شوم همیشه احساس می‌شود؛ حتی اگر حرفی از آن به میان نیاید. آدم را از درون می‌خورد. آدم را گیج می‌کند. باعث می‌شود فلسفهٔ زندگی در ذهن آدم مفهوم خود را از دست بدهد.
az_kh
زمان تسکین‌دهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
میمی
او عاشق خودِ قدیمی‌اش بود. به او احتیاج داشت.
n re
هر آدمی یه جای زخم داره رایلی. یه وقتی جای زخم مال مبارزه با یه بیماری سخته، یه وقتی مال از دست دادن بچه و یه وقتی مال زخمی که یه عشق رو دلت گذاشته.
A book lover
زمان تسکین‌دهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
Fatemeh Ka
«لبانش می‌خندید؛ نه چشمانش».
کاربر ۵۳۹۹۷۵۳
با خود فکر کردم: چی شد؟ چطور این دختر کوچولوی شاد تبدیل به نوجوان غمگینی شد که خودکشی کرد؟
n re
اگرچه بامهارت و اعتمادبه‌نفس می‌نواخت؛ اما آسیب‌پذیری در وجودش مشخص بود؛ شکنندگی معصومانه‌ای که هر کودک هفت‌ساله‌ای قطعاً در ذاتش داشت. چقدر فشار به او وارد شده بود؟ نمی‌دانستم که آیا واقعاً داشت کاری را می‌کرد که به آن علاقه‌مند بود یا نه؟ به او هرگز اجازه داده نشده بود که بچگی کند.
n re
وقت آن را نداشتم که در چنین اندوهی غرق شوم.
n re
وقتی کسی غیرمنتظره فوت می‌کنه، همین‌طور که پدرتون فوت کردند، فرصت نمی‌کنه پشت سرشو تمیز کنه. متوجه منظورم می‌شید؟ مثلاً سایت‌های باز روی صفحه کامپیوترش رو پاک کنه. بیخودی توی چیزهای شخصی‌اش کنکاش نکنید. خودتون رو الکی ناراحت نکنید.»
n re
«بچه بودیم. یه مشت معصوم احمق.»
n re
عدالت شکل‌های مختلف داره.»
n re
بعضی وقت‌ها وقتی یکی خیلی خیلی ناراحته یادش می‌ره که یه روز حالش خوب می‌شه و فقط می‌خواد از شر اون ناراحتی خلاص بشه.
نیومون
«رایلی ذهن من نیست که مریضه. روح منه؛ و هیچ دارویی نیست که بتونه روح رو درمان کنه.»
میمی
زمان تسکین‌دهنده نیست. شاید دیگر هرروز اشک از چشمانت سرازیر نشود؛ اما درد همچنان باقی است.
az_kh
اما آنها هرگز مجبورمان نکردند و من به این خاطر از آنها ممنونم.
n re
مهم نیست چندتا آدم توی این دنیا دوستت داشته باشند. تا وقتی نتونی حقیقت رو به اون‌ها بگی، تنها هستی و احساس تنهایی می‌کنی.
یك رهگذر
شاید این بدترین زمان برای اتمام رابطه‌مان بود؛ هرچند درواقع هیچ زمانی برای پایان بخشیدن به یک رابطهٔ دوساله خوب و مناسب نیست.
n re
خیلی چیزها را ازدست‌داده بود. خانه‌اش را؛ خانواده‌اش را؛ آینده‌اش را؛
n re
شاید این بدترین زمان برای اتمام رابطه‌مان بود؛ هرچند درواقع هیچ زمانی برای پایان بخشیدن به یک رابطهٔ دوساله خوب و مناسب نیست.
zohreh
ظاهر مرتبش اخلاق تلخش را تغییر نداده بود
zohreh

حجم

۳۷۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

حجم

۳۷۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۴۵۶ صفحه

قیمت:
۶۷,۵۰۰
۴۷,۲۵۰
۳۰%
تومان