بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آیینه جادو؛ جلد اول | طاقچه
تصویر جلد کتاب آیینه جادو؛ جلد اول

بریده‌هایی از کتاب آیینه جادو؛ جلد اول

انتشارات:انتشارات واحه
امتیاز:
۴.۴از ۱۰ رأی
۴٫۴
(۱۰)
وقتی کلمه‌ای ـ هرچند به‌اشتباه ـ در زبان محاورات روزمره وارد می‌شود، حذف آن جز با تغییر دیگربارۀ اعتبارات و سنن اجتماعی نه میسور و مقدور است و نه جایز.
زهرا
وضع کنونی عموم ملیت‌هایی که آنان را «جهان سوم» نامیده‌اند در برابر تمدن غرب، وضع کودکی است که شیفتگی‌اش در برابر اسباب‌بازی‌های رنگارنگ، چشم او را بر خیر و صلاحش بسته است.
علیرضا
کار هنرمند تمثّل بخشیدن به حقایق قدسی است.
علیرضا
وَ لَهُ ﭐلْمَثَلُ ﭐلْاَعْلیٰ فِی ﭐلسَّمواتِ وَ ﭐلْاَرضِ. هنرمند باید چشم دل به این «مَثَل اعلیٰ» باز کند و عالم وجود را سراسر مظاهر و آیات حقایق ملکوتی ببیند.
علیرضا
جاذبیت سینما از جانبی به داستان برمی‌گردد، از جانبی دیگر به تصویر، و از جانب سوم به این ملغمه‌ای که از ترکیب داستان و تصویر پدید آمده و می‌تواند توهمی از واقعیت را ایجاد کند. این ملغمه دیگر نه داستان است و نه تصویر؛ ماهیتی دیگرگونه یافته است. نه آرد است و نه شکر؛ حلواست. توهمی جذاب و لذت‌بخش از واقعیت است که می‌تواند آدم را در خود مستغرق کند
زهرا
تعبیر دهکدۀ جهانی لامحاله بدین معناست که ساکنین این دهکدۀ واحد شریعت واحدی را نیز پذیرفته‌اند...
زهرا
مهم‌ترین حوزه‌ای که نظام فرهنگی را صورت می‌بخشد همین جهان‌بینی است
زهرا
جان کلام این‌که باید تماشاگرِ فیلم را انسانی صاحب عقل و اراده و حریتِ ذاتی دانست و با او آن‌چنان رفتار کرد که شأن انسانی او اقتضا دارد.
زهرا
عصر تاریخی خودآگاهی ما از این پس آغاز گشته و پیش از این، ظهور معارضۀ فرهنگی نهفته در باطن اجتماع ما نمی‌توانسته است که از حدِ بازتاب‌هایی ضمنی و نابه‌خود فراتر رود.
زهرا
ادبیات، تئاتر و سینمای ابسورد ـ که در این‌جا مرادف با معنای «پوچی» گشته است ـ در حقیقت بازتاب همان بن‌بست روحی بشر جدید است در آینۀ هنر. «ابسورد» بن‌بستی است که غرب در آن به آخر خط رسیده است. سینما بشر غربی را لو داده است و صفات باطنی او را آشکار ساخته.
سحر
انسان جدید هرگز امکان اندیشیدنِ آزادانه دربارۀ خویش و جهان اطراف خود و تکنولوژی را پیدا نمی‌کند؛ او زندانی مقتضیات زمان و موجبات تمدن صنعتی است و هرگز اجازه پیدا نمی‌کند که این زندگی را با نیازهای ذاتی خویش بسنجد
سحر
غایت فیلم‌ساز از این خَلق و صُنع، بیان یا محاکات دریافت‌های باطنی خویش از جهان است و عمومیت این سخن هرگز، حتی هنگامی که فیلم‌ساز فقط برای تجارت فیلم بسازد نیز نقض نمی‌شود.
زهرا
هر کس در «جهانِ معرفت» خویش می‌زید و این جهان همان قدر به «جهان واقعی» نزدیک است که معرفتِ او راهبر به حقیقت شده است.
زهرا
وقتی معیار رشد، کارِ کم‌تر باشد، مسلّماً بهشت جایی است که در آن اصلاً کار نباشد.
زهرا
وضع کنونی عموم ملیت‌هایی که آنان را «جهان سوم» نامیده‌اند در برابر تمدن غرب، وضع کودکی است که شیفتگی‌اش در برابر اسباب‌بازی‌های رنگارنگ، چشم او را بر خیر و صلاحش بسته است.
زهرا
بر عهدۀ «علم» نیست که درباره جهانْ احکام و نظریاتی کلی صادر کند، چرا که علم فقط «نسبت‌ها و مقادیر و اسباب» را باز می‌شناسد و خود از تحلیل این نسبت‌ها و مقادیر و اسباب در یک حکم و نظریۀ کلی عاجز است.
زهرا
اگر «سیر تکمیل ابزار تولید» بر صیرورت تکاملی ابنای آدم منطبق بود، لازم می‌آمد که اکنون کامل‌ترین افراد انسانی بر کرۀ زمین زندگی کنند، حال آن‌که نه تنها این‌چنین نیست، بلکه ظاهراً ضد این مدعا به حقیقت نزدیک‌تر است
زهرا
بشر امروز نه فقط همچون حیوانات می‌زید، بلکه در اندیشیدن و اعتبارات ذهنی نیز بیش از آن‌چه بتوان تصور کرد به حیوانات نزدیک شده است. وقتی غایت آمال بشر چیزی جز یک «تمتع حیوانی» از حیات نباشد، نباید متوقع بود که محتوای آیاتی چون یتَمَتَّعوُنَ وَ یأکلوُنَ کمٰا تَأکلُ ﭐلاَنْعامُ دربارۀ او محقق نگردد.
زهرا
اگر محتوای سینما بخواهد که به سوی حق و اسلام متمایل گردد، تکنیک سینما، یعنی مجموعۀ روش‌ها و ابزار آن، حجابی است که باید خَرْق شود. در این نکته برای اهل معنا معانی بسیار نهفته است.
علیرضا
هنرآموزان را اندرز می‌دهند که: «برو زیاد بنویس، زیاد نقاشی کن، سعی کن با هر وسیلۀ ممکن احساسات و مکنونات درون خویش را بیان کنی!» اما هرگز او را اندرز نمی‌دهند که: «برو حکمت بیاموز!»، چرا که گویی هنر تنها بیان مکنونات نفس است.
علیرضا
هنر، محاکات حضور و غیاب بشر نسبت به حق است.
محسن
آزادی حقیقی، آزادی از پرستش اهواست: وَ لا تَکنْ عَبْدَ غَیرِک وَ قَدْ جَعَلَک الله ُ حُرّاً.
سحر
اگر جذابیت اصالت پیدا کند و هیچ حدی نیز وسیله را محدود نکند، آن‌گاه همان اتفاقی می‌افتد که اکنون در سینمای غرب افتاده است: فیلم‌ساز کمند خویش را به غرایز شهوی و غضبی تماشاگر و هزار ضعف دیگر در وجود او بند می‌کند تا سدِ دفاع روانی او را خُرد کند و وجودش را به تسخیر کشد.
سحر
اتخاذ خنده به‌مثابه یک هدفْ مجاز نیست، چنان‌که انسان اجازه ندارد لذت بردن را به‌مثابه غایتی برای حیات خویش اختیار کند. شکی نیست که سینما از توان بسیاری برای ایجاد تفنن و تلذذ برخوردار است، و اگر نبود این حقیقت که خُلِقْتُمْ لِلْبَقاءِ لا لِلْفَناءِ ـ شما را برای بقا آفریده‌اند نه فنا ـ انسان نیز می‌توانست خود را تسلیم لذات کند و کسی هم داعیه‌ای جز این نداشت.
سحر
انتخاب لفظ «دهکده»، و نه شهر یا کشور، خودبه‌خود با نوعی مبالغه در این تعبیر همراه است، چرا که در یک دهکده همه یکدیگر را می‌شناسند و از حال و روزِ هم باخبرند. تصور «دهکدۀ واحد جهانی» خودبه‌خود با قبول یک «فرهنگ واحد» برای مردم سراسر کرۀ زمین ملازم است و هر فرهنگ، آن‌چنان که در علم ارتباطات می‌گویند نسبت به «جهان آفرینش» دارای «نگرش و تبیین» خاصی است و لذا تعبیر دهکدۀ جهانی لامحاله بدین معناست که ساکنین این دهکدۀ واحد، «شریعت واحد» ی را نیز پذیرفته‌اند.
سحر
فارابی در توصیف «مدینۀ جاهله» می‌نویسد: ... «مردمش نه سعادت را می‌شناسند و نه سعادت به خاطرشان خطور می‌کند»، چنان‌که اگر ایشان را به سعادت راهنمایی کنند، بدان سوی نروند. و اگر از سعادت برای ایشان سخن گویند بدان اعتقاد نیابند. و از خیرات جز سلامت جسم و فراخی در تمتع از لذات نشناسند...
سحر
در تاریخ انبیا، قوم یهود مظهر «دیده‌پرستی یا چشم‌گرایی» هستند. آنها بارها به حضرت موسی (ع) می‌گویند: «به تو ایمان نمی‌آوریم مگر آن‌که خدا را آشکار ببینیم.» و یا می‌پرسند: «چرا فرشتگان بر ما فرود نمی‌آیند و یا چرا آفریدگار خود را نمی‌بینیم؟» و به اعتقاد حقیر، به همین علت است که انجیل یوحنا با این کلام آغاز می‌شود که «در آغاز کلمه بود و کلمه خدا بود.»
سحر
خیال هم ماهیتاً آزاد نیست و آزادی نیز بدان مفهوم که غربی‌ها می‌گویند، آزادی نیست، عین اسارت است. انسان در میان فرشته و حیوانْ حیران است و آزادی از قیود دینی و اخلاقی، لاجرم بندگی اهوای نفسانی است و لاغیر؛ استثنا ندارد.
سحر
باید غرب را در پرتو نور «حکمت اسلام» بنگریم، نه آن‌چنان که خودْ خویشتن را معرفی می‌کند. در میان غربی‌ها نیز تنها کسانی توانسته‌اند از فلسفه و متافیزیک غرب راهی به سوی نجات پیدا کنند که چراغ «عرفان مذهبی» را فرا راه خویش داشته‌اند.
سحر
آیا میان «ساحت احساس» و «ساحت عقل و فهم» رابطه‌ای نیست؟ مک‌لوهان درست می‌گوید که: اثرات تکنولوژی در قلمرو عقاید و مفاهیم حادث نمی‌شود، بلکه الگوهای احساسی را بدون مقاومت و به طور مستمر تغییر می‌دهد.
علیرضا

حجم

۳۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۳۱۹٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۶۱,۰۰۰
تومان