
بریدههایی از کتاب در آستانه تازه شدن
۵٫۰
(۱)
سعید بیابانکی
آشفتهسریم، شانه دوست کجاست؟
دیوان پُر از ترانه دوست کجاست؟
ای کاش که شاعری درین شهر غریب
میگفت به ما که خانه دوست کجاست؟
مادربزرگ💝
شاپور پساوند
ای عشق! تو خونبهای حلاّج شدی
هر فتنه ز ره رسید، آماج شدی
یکروز بهنام دین بهدارت دیدم
یکروز بهنام کفر تاراج شدی
مادربزرگ💝
دیدیم همه متانتش را در جنگ
ثابت کرده دیانتش را در جنگ
هی سنگ مزار شهدا را میشُست
تا پاک کند خیانتش را در جنگ
sadeghi
نه شرم و حیا نه عار داریم از تو
اما گله بیشمار داریم از تو
ما منتظر تو نیستیم آقا جان
تنها همه انتظار داریم از تو
(جلیل صفربیگی)
مادربزرگ💝
آن سو نگران نگاه پیغمبر بود
خورشید، رسول آه پیغمبر بود
ای تیغ پلید! میشکستی ای کاش
آن حنجره بوسهگاه پیغمبر بود
sadeghi
هرچند که گفتم گُل امّید بکار
اما نه درین کویر بی برگ و بهار
از بوی فرشتهها نمازت خالی است
عالی خم و راست میشوی، ورزشکار!
sadeghi
تا پاکی و سادگی مرا پیش ببر
تا کلبه بیریای درویش ببر
ای لهجه خیس ابرها، ای باران!
دستان مرا بگیر و با خویش ببر
Hossein
ای کاش که شاعری درین شهر غریب
میگفت به ما که خانه دوست کجاست؟
Peyvand
گیسویت دریاست، شنیدن دارد
چشمت یلداست، آرمیدن دارد
Peyvand
دستی که به دست من بپیوندد نیست
م. فیروزی
نگذار که بغض من شباهنگ شود
این شیوه عاشقانه، فرهنگ شود
دست از سرِ خوابهام بردار و برو
بگذار دلم برای تو تنگ شود!
هیچ
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد
گه دشمن خلق و فتنهپرور باشد
باید بچشد عذاب تنهایی را
مردی که ز عصر خود فراتر باشد
مهران کاسبوطن
سید مهدی نقبایی
در مدرسه از نشاطمان کم کردند
از فرصت ارتباطمان کم کردند
هر وقت بههم عشق تعارف کردیم
از نمره انضباطمان کم کردند.
علی باقریان
مصطفی حسن زاده
ساکت، سنگین، گرفته، غمگین، تنها
پایین بالا ، دوباره پایین بالا
گاهی احساس میکنم همزادیم:
دریا دریا دریا دریا دریا...
علی باقریان
سعید بیابانکی
آشفتهسریم، شانه دوست کجاست؟
دیوان پُر از ترانه دوست کجاست؟
ای کاش که شاعری درین شهر غریب
میگفت به ما که خانه دوست کجاست؟
میثم
شاید چیزی نیست دگر مورچهها!
سرخورده گذشتید اگر مورچهها!
ما دیگر نیستیم، دیگر شدهایم
از جمجمههامان چه خبر مورچهها؟
seyyed hasan emadi
هرچند که گفتم گُل امّید بکار
اما نه درین کویر بی برگ و بهار
از بوی فرشتهها نمازت خالی است
عالی خم و راست میشوی، ورزشکار!
هیچ
قیصر امینپور
آهنگ و سرود لبتان سوختن است
اندیشه روز و شبتان سوختن است
این چیست میان تو و پروانه و شمع
کز روز ازل مذهبتان سوختن است
هیچ
مصطفی حسن زاده
ساکت، سنگین، گرفته، غمگین، تنها
پایین بالا ، دوباره پایین بالا
گاهی احساس میکنم همزادیم:
دریا دریا دریا دریا دریا...
هیچ
حجم
۵۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۵۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان