بریدههایی از کتاب دعبل و زلفا
۴٫۸
(۳۲۴)
«رزقی که برایم مقدر شده است به من خواهد رسید».
kh.A
شجاعتِ حقگویی نداریم که گرفتار سلطهٔ باطل شدهایم.
Mamadali Foruzandeh
زبانی که به حق نچرخد، به درد همان لقمه در دهان چرخاندن میخورد و بس!
M.gh
موسیبنجعفر پادشاهی در لباس زاهدان است و هارون، گدایی در لباس پادشاهان. دوست دارم با آن پادشاه حقیقی باشم.
Barzegar:)
نقش ایمان و عشق را از یاد بردهای! این دو، اِکسیر اعظم است. مرده را زنده میکند.
kh.A
مرا در محبت و دوستی خاندان پیامبر (ص) ملامت نکن که شیفتهشان هستم و به نیکی و پاکیشان اطمینان دارم! آنان را برای رشد و کمالم برگزیدم که برگزیدهتریناند!
محمدرضا
کاش به جای این خوشخدمتیها، در اندیشهٔ جلب رضایت فرمانروایی بودی که حکومتش جاودان و قدرت و داراییاش بیپایان است!
- فرض کن من چوبهٔ دارم را به دوش کشیدهام تا ببینم کجا برپایش میکنند و مرا بر آن میآویزند. آنوقت تو مرا از مأموران مخفی میترسانی! شجاعتِ حقگویی نداریم که گرفتار سلطهٔ باطل شدهایم.
مرا به نام مادرم بخوان
ابوالعتاهیه گفت: حالا که زندانیام کاش کنار یوسف بودم!
موصلی پرسید: کدام یوسف؟
مسلم سری به تأسف تکان داد.
- موسیبنجعفر را میگوید.
- دوست داشتم مس وجودم با کیمیای کلامش طلا شود! افسوس! اگر شایستگی داشتم، از محضرش محروم نمیماندم!
Barzegar:)
نمیگذارم موشِ هوای نفس، افسارم را چون شتری سر به راه بگیرد و به دنبال بکشد و به بیراهه ببرد.
M.gh
عبید در حین پذیرایی گفت: سگ زرد، برادر شغال است! چه فایده که هارون مُرد، وقتی تولهاش به جایش مینشیند! هر بار که یکیشان از تخت به تخته نقل مکان کرد، دیگری که بدتر بود به جایش نشست
:)
زبانی که به حق نچرخد، به درد همان لقمه در دهان چرخاندن میخورد و بس!
seyedeh Hananeh
موسیبنجعفر پادشاهی در لباس زاهدان است و هارون، گدایی در لباس پادشاهان. دوست دارم با آن پادشاه حقیقی باشم.
صدای خفیف نعلین آمد. کسی در کناری را به آرامی گشود. امام بودند که به سبکبالی نسیم وارد شدند، به گرمی سلام کردند و دعبل را در آغوش کشیدند.
- خوش آمدی دعبل!
نگار
این را به یادگار از من داشته باش: زبانی که به حق نچرخد، به درد همان لقمه در دهان چرخاندن میخورد و بس!
ویکتـوریـا
سلیم خبر آورد که مأمون، امام را به پذیرش خلافت واداشته است. امام در پاسخش فرموده بودند: «اگر این خلافت را خدا برای تو قرار داده، جایز نیست لباسی را که او بر تو پوشانده، بیرون آوری و اگر برای تو نیست، مجاز نیستی چیزی را که به تو تعلق ندارد به دیگری ببخشی!».
sayyedali🇮🇷
چقدر به او نزدیکم و چه اندازه او از من دور است!
دعبل گفت: مانند ماه که گمان میکنی در حوض خانهات منزل گزیده است.
العبد
نامتان را برای دل خودم، سلما گذاشتم. به یادتان اشعاری سرودهام. شاید زمانی که پناهگاه امنی یافتید، چند بیتی از آن را برایتان خواندم. دوست دارم نام واقعیتان را بدانم.
- اگر نمیرنجید، همان سلما خوب است!
- چقدر شما عفیف هستید! زیبایی و پارسایی، برازندهٔ شماست.
- در خیالم نمیگنجید که شاعر اهلبیت، وقت و ذوق خود را برای شعر گفتن در بارهٔ یکی مثل من تلف کند!
- شاعر یعنی ستایشگر خوبی و راستی و زیبایی.
گابز
بهشت، تجسم اعمال نیکوکاران باایمان است.
Barzegar:)
هارون ساعتی پیش از مرگش گفت تا در همان باغی که بستری بود، قبرش را بکنند. بسترش را کنار قبرش بردند تا به آن انس بگیرد و دل از دنیا بکند. آخرین حرفش این بود: وای بر من! پاسخ پیامبر را چه خواهم داد!
Barzegar:)
افسوس که برزخی میان حق و باطل نیست. از حق که گذشتی، دیگر هر چه هست باطل است.
- جثهات به رستم میماند. با این یال و کوپال به دنبال شعر و شاعری رفتهای؟
- چاره چیست؟ امروزه نان در شعر است. شاعر، مکارمی را به ناف اشراف و درباریان فاسد میبندد که آنها در خواب هم نمیدیدهاند.
محمدرضا میرباقری
«رزقی که برایم مقدر شده است به من خواهد رسید»
محمدرضا میرباقری
کسی که با من زندگی کند، زندگی ندارد! ستارهٔ اقبال من، لابد از این دنبالهدارهاست که همیشه آواره و سرگردانم!
مرا به نام مادرم بخوان
من آرزویم آن است که بندهٔ شایستهای باشم و با قصیدهای که ابیاتش همانند نگینهای گردنبندی شاهوار است، بدون نگرانی از افتادن به چنگ دژخیمان، بار سفر بندم و به دیدار امام زمانم بروم!
کاربر ۴۲۷۰۰۲
شعر راستین، کهنگی ندارد؛ دارویی بیدارکننده و شفابخش، در طول تاریخ است
F.s
کسی که کارش برای خشنودی خداست، هیچگاه زیان نمیکند.
راء
موسیبنجعفر پادشاهی در لباس زاهدان است و هارون، گدایی در لباس پادشاهان.
faezeh
در این شهر، اشرافِ مست را حد نمیزنند؟ حد و قصاص و تعزیر برای بیچارگان است؟
faezeh
- اگر آنکه (حضرت قائم) هر روز امیدش را دارم نبود، قلبم در حسرت و اندوه اهلبیت (ص) پارهپاره میشد! امامی که بیشک رخ نمایان میکند و به نام خدا و برکاتش قیام خواهد کرد. او حق را از باطل جدا میسازد و با نعمت و نقمتش، پاداش و جزای هر کسی را میدهد. پس ای دعبل! شاد باش و تو را مژده باد که هر چه آمدنی است، دور نخواهد بود!
faezeh
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۳۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان