عطار قدّیسین را در پردهای از تقدّس پنهان نمیکند و تنها از کشف و کرامات آنها دَم نمیزند؛ او خواننده را پابهپای نامآورانِ حکمت و معرفت، به هیاهوی بازار بغداد و بَلخ میبرد و مراتبِ سیر و سلوک را متناسب با اطوار و کیفیاتِ زندگی انسان تعریف میکند؛ تا هم برای همه دستیافتنی باشد، هم بر مدعیانْ نکته بگیرد که: البته، دلشدگان، در کسبوکار هم کارِ دل میکنند.
در نگاه عطار، حصول معرفت، بدون توفیق در تربیت نفس ممکن نیست و رسیدن به این معنی، مستلزم حضور در جامعه انسانی و تلاش برای غلبه بر همان مشکلات معمولِ اجتماعی است؛
«که مرد باید که در میان بازار، به حق مشغول تواند بود.»
پیام
[نقل است که سرّی] گفت: سیسال است که استغفار میکنم از یک شُکر گفتن!
گفتند: چگونه؟
گفت: بازار بغداد بسوخت؛ اما دکّان من نسوخت. مرا خبر دادند؛ گفتم: الحمدالله. از شرم آنکه خود را به (= بهتر) از برادران مسلمان خواستم و دنیا را حمد گفتم؛ از آن استغفار میکنم.
NegaraMehr
د. او داستان بزرگان را از روزگارِ بزرگی ایشان آغاز نمیکند؛ از آن روزی میگوید که «بشر حافی» مست و پریشان در کوچهها میگشت و «فضیل عیاض» تیغ میکشید و کاروان میزد؛ یعنی راه کمال بر کسی بسته نیست و آدمی نباید به مکافاتِ آنچه نکرد، خود را ازآنچه میتواند کرد، محروم کند؛ و بدین ترتیب، فارغ از بحث و استدلال، این حرف را به کرسی مینشاند که به قول مولانا:
تو مگو ما را بر آن شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
Reza
و گفت: جنگکردن با خردمندان آسانتر است که حلواخوردن با بیخردان.
سعید
حضرت محمّد (ص) در این معنی فرموده است: «انَّهُنَّ لیغلِبنَ العاقِلَ و یغلِبُهُنٌ الجاهلُ» یعنی: زنان چنان باشند که بر عاقلان (انسانهای دانا و سلیمالنفس) غالب شوند (بر دلِ آنها حکومت کنند) ولی مردان جاهل بر زنان غلبه یابند.
سعید