بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد | طاقچه
تصویر جلد کتاب پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد

بریده‌هایی از کتاب پیرمرد صدساله‌ای که از پنجره بیرون پرید و ناپدید شد

ویراستار:مجتبی پورمحسن
امتیاز:
۴.۳از ۳۳۶ رأی
۴٫۳
(۳۳۶)
تنها نتیجۀ هر انقلاب احتمالاً انقلاب بعدی بود، البته در جهت مخالف.
f.key
هیچ‌چیز ابدی نیست، غیر از احتمالاً حماقت بشر.
StarShadow
باعث افتخاره که مهمونمون باشین.
آلوین (هاجیك) ツ
هیچ‌چیز ابدی نیست، غیر از احتمالاً حماقت بشر.
مندوستدارکتابم
در شرایطی خاص بهتر است که ندانی، یا دست‌کم دانستن آنچه را می‌دانی آشکار نکنی
hodsan
فکر کرد حالا وقتش شده!
آلوین (هاجیك) ツ
مسئله این نیست که از مرگ ترسی داشته باشد، بلکه فقط فکر می‌کرد هنوز روی زمین کارهای بسیاری دارد که باید انجام بدهد.
اِیْ اِچْ|
«انتقام خوب‌چیزی نیست. انتقام مثل سیاست می‌مونه، همیشه یک چیز باعث یک چیز دیگه می‌شه تا اینکه بد به بدتر تبدیل می‌شه و بدتر به بدترین.»
f.key
«پسرم، تو باید از کشیش‌ها حذر کنی. همین‌طور از کسانی که ودکا نمی‌نوشن. از همه بدتر، کشیش‌هایی که ودکا نمی‌نوشن.»
Johnny
آلن با خودش فکر کرد این‌همه خوش‌شانسی دیگر مسخره است
setareh.
آلن فکر کرد اصلاً لازم نبود مردم قرن هفدهم همدیگر را بکشند. اگر کمی صبور بودند، همه‌شان به هر حال آخر سر می‌مردند. ژولیوس گفت این را برای هر عصری می‌توانی بگویی
hodsan
حاصل کار شرکت نفت ایران-انگلیس رکوردشکن شده و نفتْ ایران و انگلستان را بسیار ثروتمند کرده بود؛ البته اگر حقیقت را بخواهید، ‌ بیشتر انگلستان را ثروتمند کرده بود که البته منصفانه بود؛ چون تنها سهم ایران در این شراکت نیروی کار ارزان و البته خود نفت بود!
StarShadow
ابتدا دانشجویانی بودند طرفدار آزادی روابط جنسی و علیه جنگ ویتنام. تا اینجا از نظر رئیس‌جمهور اشکالی نداشت، چون دانشجویان همیشه چیزی پیدا می‌کردند که به آن اعتراض کنند.
StarShadow
آلن وسط حرف دو برادر پرید و گفت که همۀ دنیا را گشته و اگر یک‌چیز یاد گرفته باشد این بوده که بزرگ‌ترین و ظاهراً ناممکن‌ترین نبردها روی زمین بر اساس این گفته شکل می‌گیرند که: «تو احمقی... نه، تویی که احمقی... نه، این خودتی که احمقی...»
hodsan
مثلاً هندِ انگلیس را ببین، که حالا داشت از هم می‌پاشید. هندوها و مسلمان‌ها با هم نمی‌ساختند و وسطشان هم که ماهاتما گاندی لعنتی چهارزانو نشسته بود و لب به غذا نمی‌زد چون از چیزی ناراضی بود. این دیگر چه‌جور استراتژی جنگی است؟
StarShadow
او هم مثل آلن در حال فرار بود ولی برخلاف آلن هیچ حقوق شهروندی نداشت. احتمالاً او را سوئدی محسوب نمی‌کردند و در سوئد، درست مثل هر کشور دیگری، وقتی خارجی محسوب شوی آدم حساب نمی‌شوی.
StarShadow
تنها نتیجۀ هر انقلاب احتمالاً انقلاب بعدی بود، البته در جهت مخالف.
setareh.
«خب، پس یارو هم ترکه هم مسلمون! دیگه بدتر! پس باید سابقۀ خودش و قوم‌وخویش‌های لعنتی‌اش رو درست بررسی کنین. یارو صدتا فامیل اینجا داره و هَمَشونم دارن در رفاه زندگی می‌کنن.»
StarShadow
تفاوت میان دیوانه‌بودن و نابغه‌بودن بسیار ظریف است
محمدرضا
کی بود که واقعاً از شاه راضی باشد؟ نه اسلام‌گراها، نه کمونیست‌ها، و بی‌شک نه حتی کارگران شرکت نفت که واقعاً تا سر حد مرگ کار می‌کردند برای پولی معادل یک پوند بریتانیا در هفته.
StarShadow
زندگی همین‌طوری بود؛ درست واقعاً درست نبود بلکه هرچه فرد مسئول می‌گفت درست است، درست بود.
hodsan
«شاید من یه‌کم کندذهنم، ولی به نظرم می‌رسه که نقشه‌ات هنوز آماده نیست.»
اِیْ اِچْ|
انتقام مثل سیاست می‌مونه، همیشه یک چیز باعث یک چیز دیگه می‌شه تا اینکه بد به بدتر تبدیل می‌شه و بدتر به بدترین.
Johnny
استدلال آلن دربارۀ دین همیشه این بوده که اگر از چیزی مطمئن نیستی لازم نیست حدس بزنی.
setareh.
ژولیوس به‌موقع ترمز کرد. جنازه به جلو پرتاب شد و پیشانی‌اش به یکی از دستگیره‌های آهنی برخورد کرد. آلن گفت: «اگه شرایط یه‌کم فرق می‌کرد، این برخورد واقعاً دردناک بود.» ژولیوس گفت: «قطعاً مرده‌بودن یه خوبی‌هایی هم داره.»
farzane
آلن همان‌طور که جعبه‌ها را با دینامیت پُر می‌کرد، به نظرات کارگران دربارۀ وقایع جنگ هم گوش می‌کرد. برایش عجیب بود که آن‌ها این‌همه اطلاعات را از کجا می‌آورند، ولی بیشتر حیرت‌زده بود که مردان بالغ چقدر می‌توانند بدبختی به بار آورند.
Gisoo
خانم‌مدیر آلیس گفت که سیگارکشیدن و نوشیدن الکل ممنوع و تماشای تلویزیون بعد از ساعت ۱۱ شب قدغن است. صبحانه در روزهای هفته در ساعت ۶: ۴۵ و در روزهای آخرهفته یک ساعت دیرتر، ناهار در ساعت ۱۱: ۱۵، قهوه ساعت ۱۵: ۱۵، و شام ساعت ۱۸: ۱۵ سرو می‌شود. اگر بیرون از خانه باشد و حواسش به ساعت نباشد و خیلی دیر به خانه برگردد ممکن است بدون شام بماند. بعد از آن، خانم‌مدیر آلیس شروع کرد به توضیح‌دادن قوانینِ مربوط به حمام‌کردن و مسواک‌زدن، داشتن ملاقاتی از بیرون، یا رفتن به ملاقات دیگر سالمندان خانه، اینکه کدام داروها در چه ساعت‌هایی ارائه می‌شدند، و در کدام ساعت‌ها ساکنان نباید مزاحم خانم‌مدیر آلیس یا دیگر همکارانش شوند مگر اینکه کارشان ضروری باشد؛ البته از نظر خانم‌مدیر آلیس به‌ندرت کاری ضروری بود چون او اضافه کرده بود که در کل ساکنان آن خانه زیادی غُرغُر می‌کنند. آلن پرسید: «هروقت دلمون بخواد می‌تونیم برینیم؟»
hodsan
فکر کرد همۀ آن سال‌هایی که در خانۀ سالمندان می‌نشست و به این فکر می‌کرد که شاید بهتر باشد بمیرد و همه‌چیز را رها کند، اشتباه می‌کرده است. باوجود همۀ درد و رنج‌هایی که در آن سن داشت، فکر کرد خیلی هیجان‌انگیزتر است که در حال فرار از دست خانم‌مدیر آلیس باشد تا اینکه بی‌حرکت دو متر زیر زمین خوابیده باشد.
ستایش
همه‌چیز همان‌طور است که باید باشد و در آینده هم هرچه قرار باشد اتفاق بیفتد اتفاق می‌افتد.
zohreh farahani
آلن بیدار شد و از بِنی پرسید که آیا وقتِ رفتن به رختخواب نرسیده؟
Johnny

حجم

۳۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴۴ صفحه

حجم

۳۷۲٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۴۴۴ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰
۵۰%
تومان