بریدههایی از کتاب اشتباه در ستارههای بخت ما (نحسی ستاره های بخت ما)
۴٫۲
(۲۸۵)
بدون درد، لذت را نخواهی شناخت.
i_ihash
در این دنیا نمیتوانی انتخاب کنی که آسیب ببینی، ولی میتوانی انتخاب کنی چه کسی به تو آسیب برساند.
Melika_SA
«مهم نیست. میتونم بالا بیام.»
erfan
پرسید «نمیخوای سراغ دوستت رو بگیری؟»
گفتم «من دوستی ندارم.»
erfan
جهان پُر از آدمهای مُرده است.
setare:|
مهربان بودن کارساز نبود.
erfan
حدس میزنم باید خوابش برده باشد. احتمالاً من هم خوابم برد و از صدای باز شدن چرخهای هواپیما بیدار شدم
erfan
بنابراین در گذر زندگی هم میتوانیم آگاهانه و مستقل انتخاب کنیم و هم به شکلی ناآگاهانه و غیرارادی انتخاب شویم.
رادیو سکوت :)
بدون درد، لذت را نخواهی شناخت.»
sarelia
خداوند توی روزهای تاریک بهترین آدمها رو وارد زندگی آدم میکنه.»
maryam_ghanbari💎
گفتم «خصوصیت یه پرستار خوب رو بگو.»
ایزاک گفت «۱. اشارهای به معلولیت آدم نکنه.»
گفتم «۲. تو همون تلاش اول خون آدم رو بگیره.»
«واقعاً این یکی خیلی مهمه. منظورم اینه که این دسته یا صفحهٔ سوراخسوراخشدهٔ دارته؟
ن. عادل
مراسم تدفین برای زندههاست.
یاسمن
نشانههای بهجامانده از آدمها بیشترِ اوقات زخم است.
i_ihash
فقط میخوام از مردم دور بمونم و کتاب بخونم و فکر کنم و با شما باشم، چون نمیتونم جلوِ آزار و اذیتهام رو بگیرم.
erfan
بیشتر والدین حتی درست بچهشان را نمیشناسند.
i_ihash
بدون درد، لذت را نخواهی شناخت.»
Hossein shiravand
«اون کامل نبود. شاهزادهٔ جذاب قصهها و از اینجور چیزها هم نبود. گاهی سعی میکرد شبیه اونها باشه، اما وقتی از این چیزها دور میشد و خودش بود، بیشتر دوستش داشتم.»
i_ihash
«گرچه هیچوقت درستی یا نادرستی اون رو نمیفهمی.»
erfan
«گاهی آدمها قول میدن، ولی معنای قولشون رو نمیفهمن.»
حنای
«یه روز میآد که همهٔ ما از دنیا رفتهایم. همهٔ ما. زمانی میرسه که هیچ انسانی باقی نمیمونه که به خاطر بیاره زمانی کسی وجود داشته، یا اینکه گونهٔ ما آدمها چه کارهایی کرده. هیچکس باقی نمیمونه که ارسطو یا کلئوپاترا رو به خاطر بیاره، چه برسه به شما. هر کاری که کردیم و هر چی که ساختیم و نوشتیم، فکر کردیم و کشف کردیم، فراموش میشه.»
💚💜F.T.M.H💜💚
آرام گفت «عاشقت شدهم.»
گفتم «آگوستاس.»
گفت «آره.» به من خیره شده بود و میدیدم که گوشهٔ چشمش چروک افتاده. «من عاشقتم و نمیخوام لذت سادهٔ گفتن این واقعیتها رو از خودم دریغ کنم. من عاشق تواَم و میدونم که عشق فقط یه فریاد توی خلئه و این یه حواسپرتیِ اجتنابناپذیره و اینکه همهٔ ما محکومیم و اینکه روزی میرسه که همهٔ زحمتهای ما به خاک بدل میشه و میدونم که یه روز خورشید همین یه زمینمون رو میبلعه و من عاشق تواَم.»
fatemeh
گفت «این یکی از ویژگیهای درده.» بعد به من نگاه کرد و گفت «میخواد حس بشه.»
آفتاب
متقاعد میشوی که این دنیای متلاشیشده هرگز دوباره یکپارچه نمیشود
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
حس میکردم ترکیب عجیبِ نومیدی و خشم در درونم در فوران بود. حتی نمیدانستم چه حسی بود. فقط فوران شدیدش را در درونم حس میکردم
;𝗕𝖺𝗁𝗮𝗋𝖾𝗵
بیاییم آنگونه که دوست داریم و میخواهیم زندگی کنیم و از زندگی لذت ببریم، با این پیام که زندگی مال زندههاست و فرصت اندک.
ن. عادل
«دنیا کارخونهٔ تضمین آرزوها نیست.»
fatemeh
خداوند توی روزهای تاریک بهترین آدمها رو وارد زندگی آدم میکنه.
Mary gholami
عشق از روزهای سخت متولد میشود.
i_ihash
خانه جایی است که دل آدم آنجاست.
Mary gholami
پارسها آنقدر خبیث بودند
farzanepoursoleiman
حجم
۲۴۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه
حجم
۲۴۵٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۴۷ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
۲۷,۵۰۰۵۰%
تومان