بریدههایی از کتاب ذهن ذن، ذهن آغازگر
۳٫۹
(۷۵)
اگر بدن و ذهن ما منظم باشند، تمام چیزهای دیگر به شیوهٔ درست در جای درستشان قرار میگیرند.
بااینحال ما معمولاً بیآنکه آگاه باشیم سعی میکنیم چیزی غیر از خودمان را تغییر دهیم، میکوشیم چیزهای خارج از خودمان را نظم دهیم. ولی اگر خودت منظم نباشی مرتب کردن چیزهای دیگر محال است.
بهار
همیشه یک آغازگر باش
رئوف
هرگاه ذهن تو متوقع شود، اگر چیزی را آرزو کنی، اصول اخلاقیات را که عبارتاند از دروغ نگو، دزدی نکن، قتل نکن، فساد نکن و جز آن، خواهی شکست.
بهار
تا وقتی ایدهای محدود در مورد آینده یا امیدی به آینده داشته باشیم، بهواقع نمیتوانیم در برابر لحظهای که همین اکنون وجود دارد جدی باشیم.
Anahid
«باید در آرامش فعالیت باشد؛ باید در فعالیت آرامش باشد.»
ساناز
اگر مرگ را صرفاً پایان زندگیمان بدانیم، این درکی نادرست خواهد بود. از سوی دیگر اگر تصور کنیم نخواهیم مُرد این نیز اشتباه است. ما میمیریم و نمیمیریم. این درک درست است. شاید برخی بگویند ذهن یا روح ما همیشه باقی است و تنها کالبد مادی ماست که میمیرد. ولی این کاملاً درست نیست، چون ذهن و جسم پایان خود را دارند. ولی این هم درست است که آنها تا ابد خواهند ماند. و با اینکه میگوییم ذهن و جسم، در واقع آنها دو روی یک سکهاند.
khoshnoodi
اگر هرآنچه انجام دهی از نیستی بیرون آید، آنگاه همهچیز داری.
Moon
اینکه بدانی زندگیات کوتاه است و هر روز و هر لحظه از آن لذت ببری، این مصداق زندگیای است که در آن «فرم فرم است و خلأ خلأ».
Anahid
ذهن ما همیشه تابع تنفس ماست. وقتی دم میگیریم هوا به دنیای درون میآید. بهوقت بازدم هوا به دنیای بیرون میرود. دنیای درون نامحدود است، دنیای بیرون نیز نامحدود است. میگوییم «دنیای درون» یا «دنیای بیرون» ولی بهواقع تنها یک دنیای کلی وجود دارد. در این دنیای نامحدود، گلوی ما مثل دری چرخان است. هوا داخل میشود و بیرون میرود، مانند کسی که از بین دری چرخان عبور میکند.
mojgan
وقتی کارها را به شیوهٔ درست در زمان درست انجام دهی، تمام چیزهای دیگر مرتب میشوند
Dexter
ذهنِ ذن، ذهن آغازگر
این خِرد است که خِرد را میجوید.
Manizheh
درس راستین همین است. درسی که بر کاغذ نوشته شده باشد، راستین نیست. درس مکتوب نوعی خوراک برای مغز توست. البته که لازم است به مغزت خوراکی بدهی، ولی از آن مهمتر این است که با تمرین سبکِ زندگی درستْ خودت باشی.
Anahid
بودا گفته: «درک تو از زندگی انسانیات به اندازهٔ خاکِ روی ناخنت اندک است.»
رئوف
هدف راستین ذن تمرکز دادن ذهنت بر چیزی نیست. هدف راستین این است که چیزها را همانطور که هستند ببینیم، آنها را همانطور که هستند مشاهده کنیم، و بگذاریم همهچیز همانطور که میگذرد بگذرد. این یعنی تحت کنترل گرفتن همهچیز به وسیعترین معنای آن. تمرین ذن یعنی گشودن ذهن کوچکمان
امیر
روشنضمیری به معنی داشتن حس خوب یا حالت ذهنی ویژهای نیست. وقتی درست بنشینی حالتی ذهنی داری که خودش روشنضمیری است. اگر نتوانی از حالت ذهنیات در ذاذن راضی باشی، یعنی ذهنت هنوز پرسه میزند. بدن و ذهن ما نباید لق بخورد یا ول بگردد. در حالت درستِ بدن لازم نیست در مورد حالت درست ذهن حرف بزنیم. تو پیشاپیش آن را داری. جان کلام بودیسم همین است.
mojgan
این خِرد است که خِرد را میجوید.
کاربر ۴۳۲۹۲۹۵
ما دنبال چیزی غیر از خودمان نیستیم. باید حقیقت را در همین جهان و از راه مشکلاتمان، از راه رنجمان کشف کنیم.
Moon
فکرِ درست سایهای بهجا نمیگذارد. فکری که ردی بهجا گذارد از ذهنی برمیآید که وابسته و مغشوش است.
محمد رحمانی
وقتی مرتعی پهن و وسیع در اختیار گوسفند یا گاوت بگذاری، بهنوعی او را کنترل میکنی. در مورد مردم نیز همینطور است: اول بگذار هرچه میخواهند انجام دهند و به آنها نگاه کن. این بهترین سیاست است. بیاعتنایی به آنها خوب نیست؛ این بدترین سیاست است. و بدترین حالت دیگر این است که بخواهی آنها را کنترل کنی. بهترین کار این است که آنها را تماشا کنی، فقط تماشایشان کنی بیآنکه بخواهی کنترلشان کنی.
امیر
اگر واقعاً مهم نباشد، پس لزومی ندارد این حرف را بزنی. تا وقتی نگران کاری باشی که انجام میدهی، در دوگانگی هستی. اگر نگران کاری نباشی که انجام میدهی، چنین حرفی نمیزنی. وقتی بنشینی، مینشینی. وقتی بخوری، میخوری. همهاش همین. اگر بگویی، «مهم نیست،» بدین معناست که به شیوهٔ خودت و با ذهن کوچکت برای انجام دادن کاری عذری میتراشی
امیر
نقاشان باستان تمرین میکردند که با یک بینظمیِ هنرمندانه نقاطی را روی کاغذ بگذارند. این بسیار دشوار است. حتی اگر بخواهی این کار را بکنی، معمولاً با نظم خاصی نقطهها را میچینی. فکر میکنی میتوانی کنترلش کنی ولی نمیتوانی؛ محال است نقطهها را بدون نظم بچینی. مراقبت از زندگی روزانهات نیز همینطور است.
mhr
ذهن بزرگ چیزی است که تو داری، نه چیزی که دنبالش میگردی. ذهن بزرگ چیزی است که در موردش حرف میزنیم، یا با فعالیتمان آن را بیان میکنیم، یا چیزی است که از آن لذت میبریم.
Masoumeh Torabi
«رفتم و برگشتم. چیز خاصی نبود. رُزان برای کوههای مهآلودش معروف بود، سِکو برای آبش.»
رئوف
. وقتی سعی کنی به چیزی دست یابی، ذهنت شروع به پرسه زدن در جایی دیگر میکند. اگر سعی نکنی به چیزی دست یابی، جسم و ذهنت همینجا خواهند بود. به قول یک استاد ذن: «بودا را بکش!» بودا را بکش اگر بودا جای دیگری است. بودا را بکش چون تو باید سرشت بودای خودت را دنبال کنی.
ساناز
زمان پیوسته از گذشته به حال میرود و از حال به آینده. این درست است، ولی این هم درست است که زمان از آینده به حال و از حال به گذشته سیر میکند. زمانی یک استاد ذن گفت: «اگر یک مایل بهسوی شرق بروی یک مایل بهسوی غرب رفتهای.» رهایی حیاتبخش همین است. ما باید این نوع رهایی کامل را به دست آوریم.
mojgan
زمان پیوسته از گذشته به حال میرود و از حال به آینده. این درست است، ولی این هم درست است که زمان از آینده به حال و از حال به گذشته سیر میکند.
Anahid
«زمان از حال به گذشته میرود.»
mhr
خلأ یعنی همهچیز همیشه وجود دارد. یک هستی کلی به معنی انباشتی از همهچیز نیست. محال است وجودی کلی را به اجزاء تقسیم کنی. همیشه هست و همیشه کارایی دارد.
mhr
تو در همان نقصهایت بنیانی برای ذهن استوار و رهجویت خواهی یافت.
Masoumeh Torabi
وقتی غرق مشکل خودت هستی، چه چیزی برای تو واقعیتر است: مشکلت یا خودت؟ آگاهی از اینکه تو همینجا، همین الان، حضور داری حقیقت غایی است. این نکتهای است که با تمرین ذاذن به آن پی خواهی برد.
Masoumeh Torabi
حجم
۱۹۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۹ صفحه
حجم
۱۹۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۹ صفحه
قیمت:
۱۰۴,۰۰۰
تومان