بریدههایی از کتاب تقلای اِروس
۳٫۷
(۱۰)
استثمار سرخود تأثیرگذارتر از استثمار با نظارتی نزدیک است، چون استثمار سرخود با احساس آزادی همراه است. این امر استثمار بدون سلطه را ممکن میکند.
وحید
بشر اقتصادی وقتی دارد خودش را استثمار میکند، فکر میکند آزاد است.
وحید
در جامعهٔ کامیاب، فعل میتوانم به طور کامل حاکم است، درست در مقابل جامعهٔ انضباطی که چیزهایی را منع میکرد و فعلِ باید را در مقابلش قرار میداد. بعد از حد مشخصی از بهرهوری، فعل باید به نهایت خود میرسد. برای افزایش بهرهوری، فعل میتوانم جایگزین شد. مجاب کردن به داشتن انگیزه و ابداع و طرحی نو، بهرهکشی را مؤثرتر از شلاق و دستور میکند. سوژهٔ کامیاب به عنوان کارآفرین خویش تا جایی آزاد است که تحت سلطه و استثمار دیگری در نیاید. هرچند سوژه واقعا آزاد نیست، چون حالا گرفتار خوداستثماری است. این کار را هم با ارادهٔ آزاد خودش انجام میدهد. استثمار سرخود تأثیرگذارتر از استثمار با نظارتی نزدیک است، چون استثمار سرخود با احساس آزادی همراه است. این امر استثمار بدون سلطه را ممکن میکند.
hossein
نئولیبرالیسم دارد جامعه را به طور کل به مدد جایگزینی اروس با روابط جنسی و هرزهنگاری سیاستزدایی میکند.
hossein
تفکر به معنای اخص کلمه با اروس شروع میشود. برای اینکه بتوانیم فکر کنیم، ابتدا باید دوست داشته باشیم و عشق بورزیم. بدون اروس، تفکر تمام سرزندگی و پریشانی خود را از دست میدهد و تبدیل به چیزی تکراری و انفعالی میشود.
AmirHossein
«تنها هنری که ارزش بشر و فضا را دارد، تنها چیزی که توانایی بردن انسان را ورای ستارهها دارد... قدرت اروتیسم است.»
AmirHossein
اروس یا هوس اروتیک، بر افسردگی پیروز میشود. ما را از دوزخ همسانی به ناکجا میرساند که در واقع آرمانشهر تمامیت دیگری است.
AmirHossein
نظام نئولیبرالیستی ساختار اجباری خودش را در پس آزادی ظاهری فرد پنهان میکند؛ فرد دیگر درک نمیکند سوژهٔ چیز دیگری شده، بلکه فکر میکند دارد وضعیت خود را در فرایند خودشناسی (entwerfendes Prijekt) میبیند. ترفند این است که بگویم حالا هرکسی که ناموفق میشود، تقصیر خودش است و باید بهتنهایی گناهش را تحمل کند. هیچکس دیگری را نمیتواند برای شکست سرزنش کند. امکان کفاره و بخشیدن و تسکین هم در کار نیست. اینطوری نهتنها بحران دِین به خود از راه میرسد، بلکه بحران رضایتمندی از خود هم همراهش میآید.
☆Nostalgia☆
روح، که در معنای اصلیاش به مفهوم ناآرامی و بیقراری است، شور و حال و زنده بودنش را مدیون بار منفیاش است.
دانش دادهمحور مثبت نه عمقی تولید میکند و نه واقعیتی. اطلاعات فقط برای آگاهی یافتن است. ولی آگاهی یافتن به مفهوم بازآگاهی نیست؛ بازآگاهی یعنی درونبینی و بصیرت داشتن. اطلاعات چون مثبتاند، قابلجمعبندی و انباشت هستند. اطلاعات به علت خاصیت مثبتشان نه چیزی را تغییر میدهند و نه چیزی را اعلام میکنند و بهشدت کماهمیت هستند. در مقابلش بصیرت نوعی بار منفی است. مدبرانه و انحصاری و بدیع است. بصیرتِ مقدم بر تجربه قابلیت تکان دادن کلیت وضع موجود و دادن حق حیات به تمامیت دیگری را دارد. ولی ادراک مداوم مانع بازشناسی میشود. جامعهٔ اطلاعتزدهٔ ما، جامعهٔ تجربه است. تجربه کردن (Erlebnis) هم جمعپذیر است هم قابلانباشت. این چیزی است که از تجربهٔ دگرگونکننده (Erfahrung) متمایزش میکند، تجربهٔ دگرگونکنندهای که معمولا یک بار رخ میدهد. این جامعهٔ اطلاعاتی هیچ دسترسیای به تمامیت دیگری ندارد. این جامعه تهی از اروس است، اروسی که مایهٔ دگرگونی است
hossein
در عوض، آن چیز سرنوشتسازی که اثبات میشود «قابلیت مرگ» یا گنجایش مرگ داشتن است. آنهایی که در برابر مرگ آزاد نیستند (Freiheit zum Tod) زندگی خودشان را به خطر نمیاندازند. در عوض، «آنقدری میروند که به نقطهٔ مرگ میرسند» (mit sich selbst bos auf den Tod zu gehen) و آنها «در دلِ مرگ تنها میایستند» (an sich selbst innerhalb des Todes stehen). برده تا سر حد مرگ ریسک نمیکند و به همین علت نوکری برای کار کردن میشود.
سوفیا ب
کنش سیاسی هوسی مشترک است برای زندگی به شکلی دیگر، دنیای عادلانهتری که تمام جوانبش با اروس همراستاست. اروس نشاندهندهٔ منشأ انرژیای برای طغیان و تعهد سیاسی است.
AmirHossein
انباشت فراوان اطلاعات، بهخصوص در شکل بصری، دقیقا معکوس عمل میکند: تخیل را خفه میکند. قابلیت مشاهدهٔ بیش از حد به تخیل منجر نمیشود؛ درست مانند هرزهنگاری که باعث حداکثر شدن اطلاعات بصری و نابودی فانتزی اروتیک میشود.
AmirHossein
«حاکم دیگران را از طریق خودش به تملک خویشتن درمیآورد، ولی عاشق تملک خود را به دیگری عرضه میکند و هریک از عشاق که از یکدیگر دور میشوند، به یکدیگر نزدیکتر میشوند و حتی اگر عاشق در خود مرده باشد، در دیگری دوباره زنده میشود.»
AmirHossein
«وقتی مرا دوست میداری... و من هم تو را دوست میدارم... وقتی از همان آغاز با غفلت از خود، در خود بیگانه شده بودم، خود را در تو بازمییابم، تو مرا پاس داشتی.»
AmirHossein
«ماهیت واقعی عشق، شامل رها کردن آگاهی خود شخص است، فراموشی خودِ شخص، به نفع خویشتنی دیگر.»
AmirHossein
به گفتهٔ هگل «زندگی روح» زندگی عریان نیست، زندگی عریانی که تقریبا از «مرگ طفره میرود و خود را از ویرانی میرهاند»؛ بهعکس «زندگیای است که ویرانی را با آغوش باز پذیراست و خود را در دل ویرانی حفظ میکند.» روحْ سرزندگی خود را به شکلی واضح در گنجایشش نسبت به مرگ میبیند.
AmirHossein
عشق نهتنها خیلی راحت «زنانه» شده، بلکه در طول روند مقبولیت تمامی جوانب زندگی، تبدیل به دستورالعملی مصرفگرایانه و البته رام شده است تا از خطر کردن و جرئت داشتن تهی شده و از افراط و دیوانگی خالی شود.
AmirHossein
«برای چشمانت که در میان چشمانم میخرامند و تا اعماق جانم میروند و سوزانترین آتش را در عمق استخوانهایم شعلهور میکنند. پس به منی که به خاطرت میمیرم، رحم کن.»
AmirHossein
اما هنوز هم اروس فقط در دیدن «رخسار» بیدار میشود که «در آنِ واحد، دیگری را هم افشا میکند و هم نمیکند»
AmirHossein
«عشق امر ممکن نیست که بر اساس ابتکار ما باشد، بیدلیل است؛ هجوم میآورد و زخمیمان میکند.»
AmirHossein
حجم
۶۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۶۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان