بریدههایی از کتاب رقص گردنبند
۳٫۷
(۶)
ثروت یکی از بزرگترین قدرتهای بشر است به شرط آنکه قدر و ارزش آن را بداند.
نسیم رحیمی
تا به حال به کسی برخورد نکردهام که مرا دوست بدارد و بشناسد، کسی را نشناختهام که بگذارد من دوستش داشته باشم.
نسیم رحیمی
نوجوانی غمانگیزترین دوران عمر ماست، چون به نیروی غریزه میفهمیم که هیچ یک از چیزهایی را که در رؤیا میبینیم به حقیقت نخواهد پیوست.
نسیم رحیمی
عشق چیزی است بزرگ و مقدّس، باید طوری به آن نزدیک شد که گویی خداست. باید در سکوت و با پرستش به آن نزدیک شد.»
نسیم رحیمی
دست تقدیر در واقع نخ گردنبند روزهایی است که زندگی را تشکیل میدهد.
نسیم رحیمی
شما از طبقه بالا هستید و من از طبقه پایین. نشانههای طبقاتی را نمیتوان مخفی کرد. شما خودتان این مسئله را تأیید کردهاید. ریشه، نیروی اصلی درخت است.
نسیم رحیمی
«همه ما تا وقتی زندهایم اسیر امیدهای پوچ هستیم. ولی چه خوب که چنین است، و گرنه چگونه میتوانستیم به زندگانی ادامه دهیم؟
نسیم رحیمی
عشق نیز مانند خورشید شعاعهای بیشماری دارد و هر چه از شهوت دور باشد، کاملتر است.
نسیم رحیمی
شور و هیجان زندگی، خود زندگی، صرفآ مجموعهای از فریب است و بس. و برای خلاصی از آن فقط باید جان سپرد.
نسیم رحیمی
انسان که فقط به خاطر عشق تشکیل خانواده نمیدهد. و هنگامی که کسی نگرانی مالی نداشته باشد تنهایی بسیار وحشتناک میشود.
نسیم رحیمی
جسم ما اغلب قشر مضحکی است که زیبایی و جوانی روح ما را پوشانده است. اگر انسان کور به دنیا میآمد، شاید زندگی برایش آسانتر میشد. آن وقت برخورد با همنوع و آشنایی با همنوع آسانتر میشد.
نسیم رحیمی
عشقی که در پانزده سالگی خوابش را میبینیم در واقع چیز دیگری است. بیشتر اوقات بر مادّیات بنا شده است و چندان دوامی ندارد و فرو میریزد. و اگر احترام، رفاقت، و چشمانداز یک زندگی پاک و بیآلایش که احساس وظیفه و مسئولیتپذیری در آن مهم است همراه آن نباشد، آن وقت سرنگونی و ویرانی آن عشق حتمی است.
نسیم رحیمی
ولی انسان نباید بیهوده امیدوار باشد. برای اینکه ناامید نشوی نباید امیدی داشته باشی.
نسیم رحیمی
زمستان سپری شده است و همهچیزِ طبیعت نو میشود. چرا انسان نیز نباید اینگونه باشد؟
نسیم رحیمی
تنها، یا زنجیر شده به انسانی دیگر، زندگی به هر حال درگذر است و همهچیز با مرگ ما پایان مییابد.
نسیم رحیمی
«ما هرگز نخواهیم مرد. تا وقتی جرقهای از عشق وجود دارد، نخواهیم مرد. هرچند که آن جرقه در ظاهر نفرت بنماید؛ با این حال، عشق به هر حال از قلب بیرون میزند، مثل دانهای که از زمین یخزده سر بیرون میکند. و ما قدرت خاموشکردن این جرقه را نداریم، حتّی با مرگ جسمانی. چون آن جرقه بخشی از خداوند است که در ما زندگی میکند.»
نسیم رحیمی
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
تومان