بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یواشکی | طاقچه
تصویر جلد کتاب یواشکی

بریده‌هایی از کتاب یواشکی

نویسنده:عاطفه منجزی
انتشارات:انتشارات سخن
امتیاز:
۳.۲از ۱۵۳ رأی
۳٫۲
(۱۵۳)
تا بفهمی چرا متنفرم از خداحافظی!
یك رهگذر
از گناهه که بدم می‌آد، نه گناهکار!
math
قلبم... قلبم یاد نگرفته بهم دروغ بگه! روراست بهم گفت دوستت داره...
Nesa
دردهایمان دست انداخته بودند گردن هم و یکدیگر را بو می‌کشیدند! درد تنهایی، بی‌پناهی، شکنجه و پنهان‌کاری، درد داشت قوی ماندن در اوج ذلت... در اوج خفت... در اوج شکسته شدن و... باز سرِ پا شدن و زندگی... زندگی را باید جسورانه بازی می‌کردیم، وگرنه بازنده بودیم، بازنده می‌ماندیم و بازنده می‌مُردیم!
pardisnik
ــ نرو... تنهام نذار!
یك رهگذر
کی گفته گربه‌ها بی‌صفتن؟! دور و بر من که آدمای بی‌صفت بیشترن!
KOSAR
بعد از آن همه حسرت و اندوهی که در دلم تلنبار شده بود، گمانم خدا دلش به حالم سوخته بود
یك رهگذر
ــ توی این دنیا یه وقتایی می‌بینی حتی نفسم می‌کشی و مردی، فقط کسی نمی‌فهمه... گرفتی؟
KOSAR
ــ از گناهه که بدم می‌آد، نه گناهکار!
KOSAR
روزگارت بر مراد روزهایت شاد شاد قلبت از هر غصه دور بزم عشقت پر سرور بخت و تقدیرت قشنگ عمر شیرینت بلند سرنوشتت تابناک جسم و روحت، پاکِ پاک
najmeh
ما دوتا کنار هم، می‌توانستیم به درز دیوار هم بخندیم، چه برسد به دم‌قیچی‌های زندگی و آدم‌های تابه‌تایش!
zahratahmasian
روزگارت بر مراد روزهایت شاد شاد قلبت از هر غصه دور بزم عشقت پر سرور بخت و تقدیرت قشنگ عمر شیرینت بلند سرنوشتت تابناک جسم و روحت، پاکِ پاک
zahratahmasian
همین که مرد باشی، در هر پنج‌قاره معافیت از منعیات خواهی داشت!
,𝖦𝗂𝗎
اگر به حق و حقوق مردم ناخنک می‌زدم، یعنی دزدی!... وقتی که می‌دانستم دلش جایی گیر است و دل زنی گیر او، اگر دست از سرش برنمی‌داشتم، یعنی دله بودن و هرزگی! حتی اگر دله بودم یا هرزه، اگر باز هم دست رد به سینه‌ام می‌زد، یعنی ریزریز شدن غرور! بدتر از آن له شدن دلم!
najmeh
حالا با دستی خالی و دلی لرزان باز دست به دامن خود همین خدا شده بودم، هنوز هم تنها پناهم بود!
najmeh_ri
من را خدایی آفریده بود که کسی نیافریده بودش، پس چرا به اوضاع و احوال مخلوقات سرکشی که خود آفریده بود، دیربه‌دیر سرکشی می‌کرد؟!
najmeh_ri
عاصی بودم از توهمات روحی و ادعاهای پوشالی مردنماهای این روزگار که برخلاف جنسیتشان، ذره‌ای مردانگی در وجودشان نبود. اگر پای لذت و عیش و نوششان می‌افتاد، به خودِ خدا هم رکب می‌زدند، چه برسد به خلق خدا!
مری و راه های نرفته اش
هر که نمی‌دانست و بد قضاوتم می‌کرد، خود خدا که می‌دانست چه روزگار نحسی را پشت سر گذاشته‌ام!
najmeh_ri
راغب جلو آمد. ظرف دو سه سالهٔ اخیر، هیچ‌وقت تا این
کاربر ۵۰۷۳۴۴۲

حجم

۶۶۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۳۸ صفحه

حجم

۶۶۴٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۷۳۸ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان