بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شهر دزدها | طاقچه
تصویر جلد کتاب شهر دزدها

بریده‌هایی از کتاب شهر دزدها

انتشارات:نشر هیرمند
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۳از ۱۷ رأی
۴٫۳
(۱۷)
بیرون لنینگراد درخت‌ها هنوز سرپا بودند، کلاغ‌ها روی شاخه‌های تردشان قارقار می‌کردند و سنجاب‌ها میان شاخه‌های درختان نراد دنبال هم می‌دویدند. سنجاب‌های چاق و معصوم، هدف آسانی برای یک مرد مسلح به هفت‌تیر به نظر می‌رسیدند. بخت با آن‌ها یار بود که هنوز توی روسیهٔ اشغالی نفس می‌کشیدند.
کاربر ۲۹۲۱۷۷۶
«اون ماشینی رو که آویز صلیب شکسته داره، می‌بینین؟ اون ماشین آبندروته.» پرسیدم: «از کجا می‌دونی؟» «از اونجا که سه ماهه داریم ردشو می‌زنیم. حتی یه بار نزدیک بود بیرون بودوگُش بزنمش. اون ماشینه خودشه.»
Amir
برخلاف باور عمومی، تجربهٔ وحشت تو را شجاع‌تر نمی‌کند. فقط شاید اگر تمام وقت در وحشت باشی، راحت‌تر بتوانی ترست را مخفی کنی.
کاربر ۱۳۱۷۶۶۷
مطابق با گزارش روزنامه‌ها جوانان ما با رشادت و تاکتیک‌های هوشمندانه جنگیدند، گوی زکاوت را از فرماندگان نازی ربودند و هیتلر را که تمامی مراحل نبرد را از اتاق جنگ برلین رصد می‌کرد، سرخورده کردند. اما در لنینگراد همه بلد بودند چطور مقالهٔ روزنامه را تفسیر کنند. نیروهای روس همیشه «آرام و راسخ» بودند، و نازی‌ها همیشه «مبهوت مقاومت ما»؛ ذکر این عباراتْ الزامی بود.
کاربر ۲۹۲۱۷۷۶

حجم

۳۰۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

حجم

۳۰۷٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

قیمت:
۷۵,۰۰۰
تومان