بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باغ‌وحش شیشه‌ای | طاقچه
تصویر جلد کتاب باغ‌وحش شیشه‌ای

بریده‌هایی از کتاب باغ‌وحش شیشه‌ای

انتشارات:داهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۳۸ رأی
۴٫۱
(۳۸)
آروم غذا بخور و ازش لذت ببر. غذایی که خوب پخته شده باشه، مزهٔ خوبی داره که آدم باید اونو مدتی توی دهنش نگه داره تا مزشو بفهمه. پس غذاتو خوب بجو و بذار غده‌های بزاقیت کارشونو بکنن.
nataliansic
آینده می‌شه حال، حال می‌شه گذشته، و گذشته می‌شه تأسف همیشگیت؛ اگه براش تدبیری نداشته باشی.
Mitir
تام: من نرفتم ماه؛ رفتم خیلی دورتر؛ چرا که زمان، طولانی‌ترین مسافت بین مکان‌هاست.
v.fahimi
دارم از درون عوض می‌شم. می‌دونم به نظر همش خیال‌پردازیه؛ ولی از داخل، خب، دارم عوض می‌شم. هر وقت دارم کفشامو پام می‌کنم، یه‌کم می‌لرزم و به این فکر می‌کنم که زندگی چقدر کوتاهه و من دارم توش چی‌کار می‌کنم!
zahra.Askari
ای بادهای خواب‌آور بوزید مرا با خود به پرسه‌زنی ببرید! شوق وصال یار دارم در جان هزار فرسنگ راه دارم در پیش!
amirreza9
فقط یه‌کم دورتونو نگاه کنید. چی می‌بینید؟ یه دنیا پر از آدمای معمولی! همشون به دنیا اومدن و همشونم می‌رن! کدوم‌شون یک‌دهم نکات مثبت شما یا من یا هر کس دیگه رو داره؟! عجبا! هر کسی تو یه چیزی خوبه.
nataliansic
به خودتون ایمان ندارین. یا به اندازهٔ کافی ایمان ندارین. اینو بر اساس حرفایی که زدین و چیزایی که خودم دیدم، می‌گم. مثلا اون صدایی که تو دبیرستان فکر می‌کردید خیلی بلنده؛ می‌گین حتا می‌ترسیدین تو کلاس راه برید. دیدید چی شد؟ شما مدرسه رو ول کردید، بی‌خیال تحصیل شدید، اونم برای صدایی که من می‌گم اصلا وجود خارجی نداشت! شما یه نقص کوچیک جسمی دارید؛ مردم به زور می‌فهمن! ولی با تصورات‌تون هزاران بار بزرگ‌ترش کردید! می‌دونید نصیحت من به شما چیه؟ خودتونو بالاتر از بقیه بدونین!
nataliansic
این همه سال مجبور بودم تنها بجنگم. ولی تو عصای دستمی. نشکن! خم نشو!
Mitir
هر مردی به صورت غریزی یا عاشق‌پیشَه‌ست یا شکارچی یا جنگجو و تو انبار فرصت هیچ‌کدوم از اینا نیست.
Pooria Mardani
زندگی آسون نیست؛ صبر ایوب می‌خواد.
zahra.Askari
هر کاری می‌کنم تا شمع ذهنم خاموش شه!
nataliansic
سعی کردم فراموشت کنم؛ ولی‌باوفاتر از اونیم که می‌خواستم باشم!
nataliansic
من برای آینده آماده نبودم.
nataliansic
مردم وقتی هم‌چین عیب کوچیکی دارن، چیزای دیگه رو تو خودشون تقویت می‌کنن که عیب‌شونو بپوشونه؛ چیزایی مثل دلربایی، نشاط؛ و دلربایی!
nataliansic
مأیوس بودن با دلسردی فرق می‌کنه. من مأیوسم ولی دلسرد نیستم.
leila tofighy
مردم به جای این‌که یه حرکتی بکنن می‌رن سینما که تصویرای متحرک ببینن! شخصیتای فیلمای هالیوودی همهٔ هیجانو به جای کل مردم آمریکا تجربه می‌کنن و مردم می‌شینن تو یه اتاق تاریک و اونا رو نگاه می‌کنن! آره، تا وقتی جنگ بشه. اون وقت دیگه هیجان برای تودهٔ مردمم در دسترسه! اون موقع مال همه‌ست نه فقط گِیبِل!
leila tofighy
می‌دونی که لورا چه جوریه. ساکته؛ ولی آب هرچی عمیق‌تر، آروم‌تر. دیگه خیلی چیزا رو می‌فهمه و به نظرم در موردشون فکرم می‌کنه (تام بالا را نگاه می‌کند) چند روز پیش اومدم و دیدم داره گریه می‌کنه.
zahra.Askari
از کنار ویترین یه مغازه رد شدم که عطر می‌فروخت. ویترین پر از تیکه‌شیشه‌های رنگی بود؛ بطری‌های کوچیک شفافی با رنگ‌های ملایم، مثل خورده‌های یه رنگین‌کمان خورد شده. بعد یهو خواهرم دست‌شو می‌ذاره رو شونم. می‌چرخم و تو چشماش نگاه می‌کنم... اوه! لورا! لورا! سعی کردم فراموشت کنم؛ ولی‌باوفاتر از اونیم که می‌خواستم باشم! دنبال یه سیگار تو جیبم می‌گردم. از خیابون رد می‌شم، می‌رم تو یه سینما یا یه بار، یه نوشیدنی می‌خرم، با اولین غریبه‌ای که می‌بینم حرف می‌زنم. هر کاری می‌کنم تا شمع ذهنم خاموش شه! (لورا بالای شمع‌ها خم می‌شود) چرا که این روزا دنیا با صاعقه روشن می‌شه! شمع‌هاتو فوت کن لورا... و خدانگهدار... (لورا شمع‌ها را فوت می‌کند).
v.fahimi
من نرفتم ماه؛ رفتم خیلی دورتر؛ چرا که زمان، طولانی‌ترین مسافت بین مکان‌هاست.
sab
سعی کردم چیزیو که در اطرافم نبود، در تحرک پیدا کنم.
nataliansic

حجم

۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان