بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب باغ‌وحش شیشه‌ای | طاقچه
تصویر جلد کتاب باغ‌وحش شیشه‌ای

بریده‌هایی از کتاب باغ‌وحش شیشه‌ای

انتشارات:داهی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۳۸ رأی
۴٫۱
(۳۸)
آینده می‌شه حال، حال می‌شه گذشته، و گذشته می‌شه تأسف همیشگیت؛ اگه براش تدبیری نداشته باشی.
Mitir
آروم غذا بخور و ازش لذت ببر. غذایی که خوب پخته شده باشه، مزهٔ خوبی داره که آدم باید اونو مدتی توی دهنش نگه داره تا مزشو بفهمه. پس غذاتو خوب بجو و بذار غده‌های بزاقیت کارشونو بکنن.
nataliansic
دارم از درون عوض می‌شم. می‌دونم به نظر همش خیال‌پردازیه؛ ولی از داخل، خب، دارم عوض می‌شم. هر وقت دارم کفشامو پام می‌کنم، یه‌کم می‌لرزم و به این فکر می‌کنم که زندگی چقدر کوتاهه و من دارم توش چی‌کار می‌کنم!
zahra.Askari
تام: من نرفتم ماه؛ رفتم خیلی دورتر؛ چرا که زمان، طولانی‌ترین مسافت بین مکان‌هاست.
v.fahimi
ای بادهای خواب‌آور بوزید مرا با خود به پرسه‌زنی ببرید! شوق وصال یار دارم در جان هزار فرسنگ راه دارم در پیش!
amirreza9
زندگی آسون نیست؛ صبر ایوب می‌خواد.
zahra.Askari
هر مردی به صورت غریزی یا عاشق‌پیشَه‌ست یا شکارچی یا جنگجو و تو انبار فرصت هیچ‌کدوم از اینا نیست.
Pooria Mardani
این همه سال مجبور بودم تنها بجنگم. ولی تو عصای دستمی. نشکن! خم نشو!
Mitir
می‌دونی که لورا چه جوریه. ساکته؛ ولی آب هرچی عمیق‌تر، آروم‌تر. دیگه خیلی چیزا رو می‌فهمه و به نظرم در موردشون فکرم می‌کنه (تام بالا را نگاه می‌کند) چند روز پیش اومدم و دیدم داره گریه می‌کنه.
zahra.Askari
مردم به جای این‌که یه حرکتی بکنن می‌رن سینما که تصویرای متحرک ببینن! شخصیتای فیلمای هالیوودی همهٔ هیجانو به جای کل مردم آمریکا تجربه می‌کنن و مردم می‌شینن تو یه اتاق تاریک و اونا رو نگاه می‌کنن! آره، تا وقتی جنگ بشه. اون وقت دیگه هیجان برای تودهٔ مردمم در دسترسه! اون موقع مال همه‌ست نه فقط گِیبِل!
leila tofighy
مأیوس بودن با دلسردی فرق می‌کنه. من مأیوسم ولی دلسرد نیستم.
leila tofighy
ببین! ترجیح می‌دم یکی یه دیلم برداره و مغز منو باهاش خورد کنه تا این‌که صبح برگردم سر کارم! ولی برمی‌گردم! هر سری که می‌آیی و اون «بیدار شو و مثل خورشید بدرخشِ» لعنتی رو می‌گی، به خودم می‌گم «آدمای مرده چقدر خوش‌بختن!» ولی بیدار می‌شم و برمی‌گردم سر کار!
Mitir
امروزه همه باید بی‌اهمیتی تجسم‌پذیری در هنر را بدانند: این‌که حقیقت، زندگی، یا واقعیت، ساختاری است که تخیل شاعرانه می‌تواند آن را اساسآ، تنها از طریق تغییر شکل ظاهری نمایش دهد.
leila tofighy
بهای فراموشکاری تو این دنیا بالاس!
leila tofighy
در بیرون آپارتمان، کوچه‌ای بود که در آن پلکان فرار از آتش وجود داشت؛ ساختاری که اسمش بیانگر حقیقت شاعرانهٔ تصادفی است؛ چرا که این ساختمان‌ها همیشه در حال سوختن با شعله‌های آرام و سنگدل نومیدی انسان هستند.
nataliansic
آینده می‌شه حال، حال می‌شه گذشته، و گذشته می‌شه تأسف همیشگیت؛ اگه براش تدبیری نداشته باشی.
nataliansic
دارم از درون عوض می‌شم. می‌دونم به نظر همش خیال‌پردازیه؛ ولی از داخل، خب، دارم عوض می‌شم. هر وقت دارم کفشامو پام می‌کنم، یه‌کم می‌لرزم و به این فکر می‌کنم که زندگی چقدر کوتاهه و من دارم توش چی‌کار می‌کنم! معنیش هر چی که باشه، می‌دونم کفش پوشیدن نیست. مگه این‌که بخوام به یه سفر طولانی برم!
nataliansic
وقتی فصل عوض می‌شه، یه‌کم طول می‌کشه که خودمونو تطبیق بدیم!
nataliansic
بعضی‌ها می‌گن علم اسرارو حل می‌کنه. به نظر من که فقط بیش‌ترشون می‌کنه!
nataliansic
بهای فراموشکاری تو این دنیا بالاس!
nataliansic
وقتی مردم‌رو بشناسید می‌بینید که اِن‌قدرام ترسناک نیستن. باید همینو یادتون باشه! و همه مشکل دارن، فقط شما نیستین. شما فکر می‌کنید فقط خودتون مشکل دارید؛ فقط خودتون مأیوسین. ولی یه نگاه که به دورتون بندازین می‌بینید خیلی‌ها مثل شما مأیوسن.
nataliansic
من نرفتم ماه؛ رفتم خیلی دورتر؛ چرا که زمان، طولانی‌ترین مسافت بین مکان‌هاست.
sab
از کنار ویترین یه مغازه رد شدم که عطر می‌فروخت. ویترین پر از تیکه‌شیشه‌های رنگی بود؛ بطری‌های کوچیک شفافی با رنگ‌های ملایم، مثل خورده‌های یه رنگین‌کمان خورد شده. بعد یهو خواهرم دست‌شو می‌ذاره رو شونم. می‌چرخم و تو چشماش نگاه می‌کنم... اوه! لورا! لورا! سعی کردم فراموشت کنم؛ ولی‌باوفاتر از اونیم که می‌خواستم باشم! دنبال یه سیگار تو جیبم می‌گردم. از خیابون رد می‌شم، می‌رم تو یه سینما یا یه بار، یه نوشیدنی می‌خرم، با اولین غریبه‌ای که می‌بینم حرف می‌زنم. هر کاری می‌کنم تا شمع ذهنم خاموش شه! (لورا بالای شمع‌ها خم می‌شود) چرا که این روزا دنیا با صاعقه روشن می‌شه! شمع‌هاتو فوت کن لورا... و خدانگهدار... (لورا شمع‌ها را فوت می‌کند).
v.fahimi
آدمای متفاوت مثل بقیه نیستن؛ ولی این تفاوت نباید باعث شرمساری‌شون بشه. چون بقیه خیلیم خوب نیستن. اونا فَتّوفراوونن؛ شما یه نَفَرین! اونا همه جای زمین هستن؛ شما فقط این‌جایین. اونا مثل... علف هرز زیادن؛ ولی شما... خب، شما بلورزز هستید!
Mitir
چشماشون نمی‌دید، یا خودشون نمی‌خواستن ببینن.
nataliansic
فکر کردی من دیوونهٔ کار تو انبارم؟ (با خشم به طرف جثهٔ نحیف آماندا خم می‌شود) فکر کردی من عاشق چشم و ابروی کفاشی کانتینِنتالم؟ فکر کردی می‌خوام پنجاه سال تو اون خراب‌شده کار کنم؟! زیر نور مهتابی؟! ببین! ترجیح می‌دم یکی یه دیلم برداره و مغز منو باهاش خورد کنه تا این‌که صبح برگردم سر کارم! ولی برمی‌گردم! هر سری که می‌آیی و اون «بیدار شو و مثل خورشید بدرخشِ» لعنتی رو می‌گی، به خودم می‌گم «آدمای مرده چقدر خوش‌بختن!» ولی بیدار می‌شم و برمی‌گردم سر کار! اونم فقط واسه ماهی ۶۵ دلار. بی‌خیال همهٔ آرزوها و رؤیاهام می‌شم! بعد می‌گی من فقط به فکر خودمم. ببین! اگه به فکر خودم بودم مامان، الان منم مثل بابا رفته بودم! (به عکس پدرش اشاره می‌کند) تا جایی که می‌شه از این‌جا دور می‌شدم
nataliansic
تو این شرایط سخت، تنها چیزی که داریم، همدیگه‌ایم.
nataliansic
مردم به جای این‌که یه حرکتی بکنن می‌رن سینما که تصویرای متحرک ببینن! شخصیتای فیلمای هالیوودی همهٔ هیجانو به جای کل مردم آمریکا تجربه می‌کنن و مردم می‌شینن تو یه اتاق تاریک و اونا رو نگاه می‌کنن!
nataliansic
مردم به جای این‌که یه حرکتی بکنن می‌رن سینما که تصویرای متحرک ببینن! شخصیتای فیلمای هالیوودی همهٔ هیجانو به جای کل مردم آمریکا تجربه می‌کنن و مردم می‌شینن تو یه اتاق تاریک و اونا رو نگاه می‌کنن! آره، تا وقتی جنگ بشه. اون وقت دیگه هیجان برای تودهٔ مردمم در دسترسه!
Yas Nejadmoghaddam
مردم به جای این‌که یه حرکتی بکنن می‌رن سینما که تصویرای متحرک ببینن! شخصیتای فیلمای هالیوودی همهٔ هیجانو به جای کل مردم آمریکا تجربه می‌کنن و مردم می‌شینن تو یه اتاق تاریک و اونا رو نگاه می‌کنن! آره، تا وقتی جنگ بشه. اون وقت دیگه هیجان برای تودهٔ مردمم در دسترسه!
Yas Nejadmoghaddam

حجم

۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۷۷٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان