جملات زیبای کتاب امیدهای جاودان بهاری | طاقچه
تصویر جلد کتاب امیدهای جاودان بهاری

بریده‌هایی از کتاب امیدهای جاودان بهاری

۴٫۱
(۱۳)
همه می‌روند، همه چیز می‌گذرد، آب جاری می‌شود، و قلب فراموش می‌کند.
esrafil aslani
در زندان هر زندانی یک سیاه‌پوست به شمار می‌رود، و این ایده‌ای بود که می‌بایست هرچه زودتر به آن خو می‌گرفتید، البته اگر قصد داشتید، از چنگ آدم‌هایی مثل هدلی و گرِگ استامس جان سالم به در برید، کسانی‌که با نگاه‌شان شما را می‌کشتند. وقتی‌که درون هلفدونی قرار دارید، به دولت تعلق دارید، و اگر این امر را فراموش کنید، بدبخت و گرفتار شخص خودتان خواهید بود. مردانی را می‌شناسم که چشم‌ها، و انگشتان دست و پای خود را از دست داده‌اند، حتی مردی را می‌شناختم که سر آلت تناسلی‌اش را از دست داده بود، و کلی خودش را خوش اقبال به‌حساب می‌آورد که فقط آن مقدار را از دست داده.
مهدیه حاجی‌حسینی
«من از طریق نوشیدن الکل شهامت و شجاعتی دروغین کسب کردم.»
امیررضا
باید بدانید که چگونه دانه‌های حقیقت ناب را از میان غلاف‌های دروغ، شایعه، و ای کاش چنین بودها درچینید.
امیررضا
در هر سلول انفرادی تختی به دیوار چسبیده، و مستراحی بدون جای نشستن وجود داشت. به سه روش می‌توانستید، زمان را سپری کنید: نشستن، ریدن، و خوابیدن. انتخاب‌هایی بزرگ.
امیررضا
زندگی کن، و اجازه بده، زندگی کنند.
امیررضا
شما باید ملاحظه کردن دیگران را فرا گیرید، و اجازه دهید، برخلاف میل‌تان کاری را که دل‌شان می‌خواهد، انجام دهند.
امیررضا
ضربه‌ای اگر شدید باشد، می‌تواند، جان‌تان را بگیرد، با این وجود آن‌ها بی‌خیال قضیه نمی‌شوند. اگر ضربه شما را از پا در نیاورد، برای مدت‌های مدیدی فلج‌تان می‌کند، طوری که ازخاطر می‌برید، قادر به انجام چه حرکات نرم و آرامی بودید.
امیررضا
گذر زمان هم‌چنان ادامه داشت ـ نیرنگ کهنه جهان، و شاید نیز تنها جادوی واقعی آن.
امیررضا
این دسته از آدم‌ها در عین حالی‌که به بهترین‌ها امید دارند، خودشان را برای بدترین‌ها نیز آماده می‌کنند.
امیررضا
به خاطر داشته باش که امید، خوب چیزی‌ست، رِد؛ شاید بهترین چیز، و چیزهای خوب هرگز نخواهند مُرد. امیدوارم که این نامه تو را پیدا کند، امیدوارم که این نامه تو را سالم و تندرست پیدا کند. دوست‌ات پیتر اسْتیونز
mohammd gholami
می‌توان راهی را انتخاب کرد که درصد پلیدی آن از دو جاده پیشین کم‌تر باشد؛ و آن راه؟ در نظر داشتن مقاصد و نیات خیرخواهانه و پاک. و به گمان‌ام به این صورت شب‌ها با خیال راحت سر به بالش می‌گذاریم، حال‌مان خوب است، و رؤیاهای‌مان نیز شیرین.
zargOl
سپس خندیدم و ادامه دادم: ــ همه چیز را در این مورد می‌دانم، اندی. فردی که در جاده سوم تو تاتی‌تاتی می‌کند، در معرض خطر ورود به جهنم است. اندی تا اندازه‌ای دلگیر شد و گفت: ــ به این موضوع معتقد نیستی؟ جهنم درست در این‌جاست.
zargOl
وقتی که از این‌جا خارج شوم، به جایی می‌روم که همیشه گرم است، همه فصل.
zargOl
به خاطر داشته باش که امید، خوب چیزی‌ست، رِد؛ شاید بهترین چیز، و چیزهای خوب هرگز نخواهند مُرد.
zargOl
به احتمال زیاد نورتون به فرقه قدیمی پیوریتَنها گرویده بوده. به عقیده پیوریتن‌ها برای شناختن برگزیده‌های پروردگار باید نگاهی به حساب بانکی‌های‌شان انداخت.
کاربر ۱۴۲۰۶۰۹
زندان، جهان افسانه‌هاست یا نه؟ هرکسی زندان خاص خود را دارد: شغل بد، بیماری لاعلاج و... اما انسان‌ها باید تونل آزادی خود را حفر کنند.
امیررضا
شیطان در هر جایی حضور دارد، به هر شکلی. درخانه، در همسایگی‌مان، در هیأت دانش‌آموزی باهوش، یا پیرمردی مهربان.
امیررضا
هیچ‌وقت حرف‌های یک نویسنده را در رابطه با زندگی‌نامه خود نوشت او را باور نکنید، چون که ما همه دروغ می‌گوییم...
امیررضا
بچه‌ها منبع درونی قدرت و شهامت خود را کشف می‌کنند و فرامی‌گیرند که باید ترس‌های‌شان را سهیم شوند... باید عشق‌شان سهیم شوند: بزرگ‌ترین درس‌های بشری. آن‌ها درمی یابند که اگر در کنار هم باشند، قوی‌تر و شجاع‌ترند...
امیررضا
حتی ترتیب نمایش فیلمرا هم دادم، آن هم در نیمه شب ـ دو فیلم Deep Throat و The Devil in Miss Jones . بیست نفر مرد دور هم جمع شده بودند، هرچه پول پس‌انداز کرده بودند، برای کرایه فیلم‌ها خرج کردند... اگرچه که پاداش من یک هفته انفرادی بود، به علت نقض مختصر قوانین. آدمی که وظیفه‌اش رساندن اشیا به زندانی‌هاست، در معرض این خطرها نیز قرار دارد.
امیررضا
من کتاب‌های مرجع، شهوانی، لطیفه‌های جدید و خنده‌دار مثل بوق دستی‌ها و پودر جرب به دست زندانی‌ها رساندم، و بارها و بارها دیده‌ام که زندانی‌ای بسیار بسیار قدیمی شورت همسر یا دوست دخترش را درخواست کرده... به گمان‌ام شما می‌توانید، تصور کنید که زندانی‌ها با چنین مقوله‌ای چه‌کار می‌کنند، آن هم در شب‌های طولانی و دیرگذر زندان که هم‌چون تیغه چاقو کشیده می‌شود و کشیده می‌شود.
امیررضا
اما باید بگویم که فقط به‌خاطر پول هم کار نمی‌کنم؛
امیررضا
من به کسی که می‌خواهد، خودش، یا دیگری را بکشد، کمک نمی‌کنم. به حد کافی در ذهن‌ام آدم کشته شده دارم که یک عمر زندگی‌ام را در زندان هدر بدهد.
امیررضا
محلی‌ها دل‌شان نمی‌خواهد، در رابطه با پول‌های‌شان به مردی جوان اعتماد کنند، آن‌ها فقط زمانی به تو اعتماد می‌کنند که پیرو فکسنی و کچل و ناتوان باشی، و مدام شلوارت را بالا بکشی تا فتق بندت را مرتب کنی.
امیررضا
همان‌طور که به گمان‌ام گفته‌ام، تمام زندانی‌ها در نوع خود بی‌گناه هستند. اوه، آن‌ها کتاب مقدس را درست به همان روشی می‌خوانند که بازیگران نقش‌های مقدس در تلویزیون، کتاب وحی را می‌خوانند. آن‌ها قربانی بودند، قربانیان قاضی‌هایی با دل و بیضه‌هایی سنگی، قربانی وکلایی نالایق، قربانیان توطئه‌های پلیس‌ها.
امیررضا
او خویشتن‌دارترین انسانی بود که من به عمرم دیده بودم. اگر او از چیزی رضایت داشت، و اوضاع و احوال‌اش روبه راه بود، اطرافیان، در لحظه، اندکی متوجه می‌شدند. اما اگر مشکلی داشت، و چندان سرحال و قبراق نبود، آن را هم‌چون رازی سر به مُهر در درون خویش نگه می‌داشت.
امیررضا
از آن دسته آدم‌هایی بود که اگر تصمیم به خودکشی می‌گرفت، خودکشی می‌کرد، آن هم بدون این‌که یادداشتی کوچک از خود به‌جا بگذارد، اما نه پیش از مرتب و منظم کردن امورات‌اش.
امیررضا
گویی به اعضای هیأت منصفه می‌گفت: اصل ماجرا از این قرارست، می‌خواهید باور کنید، می‌خواهید باور نکنید. و آن‌ها باور نکردند.
امیررضا
حافظه و خاطره پدیده‌ای تماما ذهنی‌ست. باورهای شخصی قابل تغییرند، خاطره و حافظه بیش‌تر بر ذهنیات ما استوارست تا بر اساس حقایق
امیررضا

حجم

۶۵۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۶۵۸٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۱۷۵,۰۰۰
تومان