بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آزادسازی انسان و جهان در اندیشه های راهبردی پیامبر(ص) | طاقچه
تصویر جلد کتاب آزادسازی انسان و جهان در اندیشه های راهبردی پیامبر(ص)

بریده‌هایی از کتاب آزادسازی انسان و جهان در اندیشه های راهبردی پیامبر(ص)

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۲ رأی
۳٫۰
(۲)
حافظ گفتا، که: مستِ "می"، باید بود مولانا گفت: مستِ "نی"، باید بود تا هست محّمد و، نگاهِ نابش- من می‌گویم، که: مستِ "وی"، باید بود!
چڪاوڪ
من، نگران چیزهایی که نمی‌دانید، نیستم؛ امّا باید دید- همان چیزهایی را که می‌دانید، چه گونه، به کار می‌برید!
چڪاوڪ
راه‌ها و راه حل‌های تازه به تازه، تا خُدا خُداست، هماره وجود دارد.
چڪاوڪ
روز مّرگی، بن بستِ زندگی ست.
چڪاوڪ
نماز، همه‌اش برای همین ست که بگوید: نمی‌شود نرفت، نمی‌شود در راه نبود، نمی‌شود انتخاب نکرد، نمی‌شود نبود، نمی‌شود کاری نکرد، نمی‌شود خاصّیت نداشت، و نمی‌شود به درد نخورد
چڪاوڪ
قُرآن، کتابِ اندیشمندی و اندیشه گری و عقلانّیتِ ماست. نمی‌‌شود کاملاً عَقلانی و عُقلایی نیندیشید، امّا قرآن را فهم کرد: وَ ما یذَّکرُ اِلاّ اوُلُوا اْلَالْبابِ! [ قرآن عزیز: ۳ (آل عمران) /۷ ]
چڪاوڪ
بعضی از مردمان، "کلیدهای خوبی"‌اند و، " قُفل‌های بدی"؛ و بعضی دیگر: "کلیدهای بدی"‌اند و، "قُفل‌های خوبی" خوشا به حال آن کس که خُدا "کلیدهای خیر خواهی و خوشی" را در دستان او نهاده، و بدا به حال آن کس که خُدا "کلیدهای شومی و شرارت" را به دستانِ او سپرده است!
چڪاوڪ
هر کلمه، یک "تفکر" است. هر کلمه، یک "جهان بینی" ست.
چڪاوڪ
همه‌ی حرف دین- و راهِ انبیا- جز این، چیزِ دیگری نیست: بر خاستن، حرکت کردن، به راه درآمدن، راهی شدن، رفتن، رفتن، رفتن؛ و جهت مندانه، توانمندی‌های خویش را، به کار گرفتن؛ و قبله داشتن، و به قابلیت‌های روز افزون، روی کردن...
چڪاوڪ
سکوت، ابتدای عبادت است.
چڪاوڪ
"بازگشت به عقل"، فراگرترین فراخوانِ محّمدی ست؛ و چه نقطه‌ی عطفی، پویاتر و پایدارتر از آن، برای تازه گردانی و آزادسازی و بیدارگری‌ها!
چڪاوڪ
برنامه ریزی کردن، نوعی " آینده سازی" ست؛ شما وقتی که دارید برنامه ریزی می‌کنید – در حقیقت- دارید"آینده" را، به زَمانِ "حال"، انتقال می‌دهید؛ تا که بتوانید، "همین حالا"، کاری برای "آینده" بکنید!
محمدعلی شیرین پور
زندگانی، یک عقلانّیت است.
چڪاوڪ
همه چیز، از ذهن و زبان مان، ریشه می‌گیرد. "گُفتن"، ریشه‌ی "شدن" ست...
چڪاوڪ
فرصت هرچه که باشد، مطمئناًً، از جنسِ "زمان" ست. فرصت هر چه که باشد، حتماً، یک "گُذار" است. نمی‌شود "گُذشت" و "گُذران" و "گُذار" را فهم نکرد، امّا "فُرصت" را فهم کرد.
چڪاوڪ
فرصت‌های وقت گذرانی و دُنیا چرانی، که فُرصت نیست. فرصتِ آدم، همه‌ی زندگی اوست. فرصتِ انسان، همه‌ی بود و نبودِ اوست. فٌرصت- دقیقاً – آن عامل و عُنصری ست که در نبودِ آن، با وجودِ همه‌ی عوامل و عناصر دیگر، هیچ کاری نمی‌توانید کرد. فُرصت، حیاتِ شماست.
چڪاوڪ
تماشا کردن و تماشاگری، راه حلی، برای رسیدن نیست. رسیدن، پُختگی و پایداری‌های بیش‌تری را طلب می‌کند. رسیدن، حرکت می‌خواهد.
چڪاوڪ
درست است که مردمان، کارهای نیک، فراوان می‌کنند- امّا پاداشِ آنان را، در روز قیامت، فقط به قدر عقل‌هاشان می‌دهند.
چڪاوڪ
صراط مستقیم، راهبردِ خدایی آدمی ست.
چڪاوڪ
عقل، جمع بندی زندگی ست: بازتعریفِ همه‌ی اشتراک‌ها و نقاطِ متمرکز و مورد نیاز بشر؛ مرکزِ ثقل و وزنِ انسان، در معادله‌ی موزون و پایدارِ جهان؛ نقطه‌ی تلاقی همه‌ی تمرکزها و تعادل‌ها...
چڪاوڪ
تقوا، راهبردی‌ترین و حیاتی‌ترین نقطه‌ی اتّصالِ درونی خلق با خداست. منشاء تقوا، دل و درونِ آدمی ست: فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ [ قرآن: ۲۲ (حج) / ۳۲ ] تقوا، "خویشتنِ خویش" را، با "خدای خویش" تنظیم کردن ست. تقوا، راهبردی‌ترین روشمندی (متدولوژی) برای دست یافتن به راه حل‌های مناسب است: وَلَیسَ الْبِرُّ بِاَنْ تَاْتُوا الْبُیوتَ مِنْ ظُهوُرِ‌ها، وَ لکنَّ الْبِرَّ مَنِ اَتَّقی. وَاْتُوا الْبُیوتَ مِنْ اَبْوابِها؛ وَاتَّقُوا اللهَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُون! [ قران کریم: ۲ (بقره) / ۱۸۹ ] نیکی در آن نیست، که از پشتِ خانه‌ها، به خانه‌ها در آیید؛ بل که نیکوکارِ واقعی، آن کس است که "تقوا "می ورزد. به خانه‌ها از راهِ "در "ها، در آیید؛ و از خدای‌تان "پروا" کنید، بادا که "رهایی" گیرید!
چڪاوڪ
آنهایی که برای رسیدن به "راهِ برونْ رفت"، و دستیابی به راه حل‌های رهگشای درونی و بیرونی (داخلی و خارجی،) ، سرگردان و سردرگُم‌اند؛ و لُقمه‌ها را – بارها- دورسرِ خود می‌گردانند؛ هنوز، به "تقوا" تقوا، ‌ی "دور زدنی"و، "دورشدن" نیست؛ راهبردی مورد نظرِ پیامبر و کتابِ ماندگار او نرسیده‌اند. "تقوا"، بی همهمه و هراس- و هوشمندانه و خالصانه- در متنِ مُتلاطمِ واقعه‌های واقعی دنیا در آمدن، و عالم و آدم را، در یک تعامُلِ عادلانه‌ی "بُرد/ بُرد"، برای فرارسیدن "پیروزی انسان" یاری رساندن ست.
چڪاوڪ
هر جا که "خدا" نیست، پیروزی هم نیست؛ و تقوا، "کناره گیری" نیست، "یارگیری" ست... تقوا، بازیگری نیست؛ همبازیگری ست: به خاطر روحِ مشترک و خدایی "انسان"، و جریانِ جهت مندِ "جهان" برای فرارسیدن به ساحل آرامشِ خدای رحمان!
چڪاوڪ
وضعیت و موقعّیتِ آن‌هایی که بر سرِ گنج نشسته‌اند و، گُرسنه‌اند؛ بسیار وحشتناک‌تر و مصیبت بارتر از آن‌هایی ست که چیزِی ندارند و، از گرسنگی دارند می‌میرند! فاصله‌ی "داشتن و نداشتن"، همان فاصله‌ی "دانستن و ندانستن" ست. ندانستن، بدترین نوعِ نداشتن است: لا فَقْرَ اَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ، وَ لا مالَ اَعْوَدُ مِنَ الْعَقْلِ! [ پیامبر خدا: نهج الفصاحه/ ۲۵۰۵ ] نه هیچ نداشتنی، سخت‌تر از نادانی ست؛ و نه هیچ داشتنی، فایده دارتر از خردمندی!...
چڪاوڪ
هر کاری که ندانسته انجام شود، حتماً و بدونِ برو برگرد، "فاسد" و لبالب از "تباهی" ست. نگاه و دیدگاه پیامبر خدا را، در این باره، بنگرید: مَنْ عَمِلَ عَلی غَیرِعِلْمٍ، کانَ ما یفْسِدُ اَکثَرُ ما یصْلِحُ! [ نهج الفصاحه/۳۰۵۸ ] آن که ندانسته- و در نبودِ دانش- کاری را انجام می‌دهد؛ به جای آن که، آن کار را اصلاح کند، به "فساد" بیش‌ترش هم خواهد کشاند! آری: "ندانستن"، ریشه‌ی همه‌ی "نداشتن"‌هاست. شما همانی هستید، که – آگاهانه- می‌دانید هستید. زندگی، تداوم آگاهی ست. نمی‌شود ندانست، امّا حضور داشت. نمی‌شود ندانست، امّا بود!
چڪاوڪ

حجم

۷۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۷۸٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۱۸,۰۰۰
تومان