بریدههایی از کتاب شلتاق؛ مجموعه غزل
۳٫۶
(۲۲)
چه میداند کسی شاید شبی از قلب باران سر درآوردم
آرام
عشق
آخرین تلاش بشر
پیش از پذیرفتن مرگ است
اِیْ اِچْ|
عمر انسان قدر حرفی بود و باخت
هر کس در بند ای کاش و اما بود
آرام
کاشکی عشق جهان را به فضایی ببرد
که در آن دورترین بُعد زمان نزدیک است
آرام
میرسی چند ثانیه با من بگذرانی به حال پرسیدن
در سؤالت جواب مستتر است در جوابم سؤال پنهان است
اِیْ اِچْ|
چه کردهای که من تیزچنگِ چشمدریده
میان اینهمه آهو دل شکار ندارم
اِیْ اِچْ|
نگرد نیست! که پیش از تو هر که جست نبود
که عشق حادثهای جز تب نخست نبود
برای ما که پَر و بال کوچکی داریم
شکستن قفس از ابتدا درست نبود
من و تو زود شکستیم و دیر فهمیدیم
که آسمان گذر بالهای سست نبود
به آسمان زدن و در فراز جان دادن
مناسب هوسی که به بال توست نبود
سفر به ساحت دریا درست بود ولی
سزای چشمه که دست از جهان نشست نبود
احسان
منم آن قطره کز دریا جدا گشت و به مرداب شما افتاد
چه میداند کسی شاید شبی از قلب باران سر درآوردم
arghavan
بعد از تو درد مزمن مرموزی مانند درد کهنهٔ یک سرپر
بیوقفه تیر میکشد از قلبش اما نمیشود نگران حتا
اِیْ اِچْ|
شاد زی با سیاهچشمان شاد
شاد زی شاد هر چه بادا باد
که جهانْ عمرِ رفته با غم را
به کسی باز پس نخواهد داد
با تمام وجود عاشق شو
تا نگویی که اتفاق افتاد
زندگی بادبادکی رنگیست
که بهیکباره میرود بر باد
میرود آنچنان که سیلابی
از پس بند میشود آزاد
میگریزد چنان که متهمی
از شعاع شقاوت جلاد
تا نکرده سفیدپوشت مرگ
شاد زی با سیاهچشمان شاد
آرام
عشق
آخرین تلاش بشر
پیش از پذیرفتن مرگ است
min
عمر انسان قدر حرفی بود و باخت
هر کس در بند ای کاش و اما بود
م.حکیمی
نگرد نیست! که پیش از تو هر که جست نبود
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
ای شیخ اگر ربیع تویی من محرمم
خصم تواَم بهشت که باشی جهنمم
از کُشتهمُردههای بهشت تو نیستم
میراثدار دوزخیان دو عالمم
mobina
احساس میکنم جگرم گریه میکند
دلبر که جان فرسود از او...(:
چشم در چشم مرا باش که در سینهٔ من
سخنی هست که در حوصلهٔ گوشی نیست
🌸فطرس🌸
شاد زی با سیاهچشمان شاد
شاد زی شاد هر چه بادا باد
که جهانْ عمرِ رفته با غم را
به کسی باز پس نخواهد داد
با تمام وجود عاشق شو
تا نگویی که اتفاق افتاد
زندگی بادبادکی رنگیست
که بهیکباره میرود بر باد
mobina
پرنده دل نسپرده به فجر کاذب و صادق
امید معجزهای از شب سیاه ندارد
مگر به دیدن خورشید رفته و نرسیده
که اشتیاق پریدن به سوی ماه ندارد
پرنده هیچ امیدی به تخت و تاج نبسته
چنان که بیمی از افتادن کلاه ندارد
🌸فطرس🌸
عشق
آخرین تلاش بشر
پیش از پذیرفتن مرگ است
• Khavari •
نه چنان سابقْ غمگین هستی نه چنان سابق شادی
به چه روزی افتادی ای دل به چه روزی افتادی
شقایق خیری
پرندهٔ قفسم من که چند ثانیه هر روز
به میل میله پریدم ولی ادامه ندادم
دویدم و نرسیدم به خانهٔ تو و دیدم
چهقدر از تو بعیدم ولی ادامه ندادم
🌸فطرس🌸
دل بیدستوپای من بنشین فتح این شهر در توان تو نیست
سهم تو از جهان همین خانهست گرچه این خانه هم از آن تو نیست
دل من نیمهٔ پُری داری بدتر از نیم خالی لیوان
هر چه رنج است در جهانِ تو هست هر چه شادیست در جهان تو نیست
شقایق خیری
تو با کدام خزانی که من بهار ندارم
اگر قرار نداری... چرا قرار ندارم؟
تو با کدام تبر با کدام اره رفیقی
که من امید رسیدن به برگوبار ندارم
تو با نویدِ دویدن به ایستگاه چه کردی
که من امید رسیدن به این قطار ندارم
چه کردهای که من تیزچنگِ چشمدریده
میان اینهمه آهو دل شکار ندارم
چه رفته است که من با هزار برگ برنده
دودل نشستهام و جرئت قمار ندارم
mobina
نگرد نیست! که پیش از تو هر که جست نبود
که عشق حادثهای جز تب نخست نبود
برای ما که پَر و بال کوچکی داریم
شکستن قفس از ابتدا درست نبود
من و تو زود شکستیم و دیر فهمیدیم
که آسمان گذر بالهای سست نبود
به آسمان زدن و در فراز جان دادن
مناسب هوسی که به بال توست نبود
سفر به ساحت دریا درست بود ولی
سزای چشمه که دست از جهان نشست نبود
شاهواری
بهمحض اینکه لبم چند لحظه خندان شد
غمی درآمد و اشکم هزارچندان شد
کاربر ۱۰۶۰۰۰۶
پیوند بین من و عشق از روز اول چنین بود
من بودم و عهد بستن او بود و پیمان شکستن
من بودم و با همین کفر تا پای جان ایستادن
او بود و با ذکر ایمان سوگند قرآن شکستن
mobina
ای مثل رنگ موی درختان عوضشده
با اینکه من همیشه جوانم چگونهای
ای نور ماورای بنفش بهارها
در من که آفتاب خزانم چگونهای؟
mobina
منم آن قطره کز دریا جدا گشت و به مرداب شما افتاد
چه میداند کسی شاید شبی از قلب باران سر درآوردم
Fatemeh
برای ما که پَر و بال کوچکی داریم
شکستن قفس از ابتدا درست نبود
📚کرم کتاب 📚
دل من نیمهٔ پُری داری بدتر از نیم خالی لیوان
هر چه رنج است در جهانِ تو هست هر چه شادیست در جهان تو نیست
سینهبهسینه سوختی اما دیده بر دیده دوختی اما
هستیات را فروختی اما هیچ جز هیچ در دکان تو نیست
arghavan
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۸۹ صفحه
قیمت:
۲۰,۵۰۰
۱۰,۲۵۰۵۰%
تومان