بریدههایی از کتاب حکومت نظامی
۴٫۱
(۲۴)
شما به مردم رنج گرسنگیکشیدن و جداشدنها را دادهاید تا مانع طغیانکردنشان بشوید. فرسودهشان میکنید، نیرو و وقتشان را هدر میدهید تا نه فرصت و نه انگیزهٔ خشمگینشدن را داشته باشند. خیالتان آسوده، آنها درجا میزنند. بهرغم تعداد زیادشان تنها هستند، مثل من که تنهایم. هریک از ما بهخاطر بزدلی دیگران تنها میماند
Mohammad
اما من مغرورتر از آن هستم که بدون احترامگذاشتن به خودم، دوستت داشته باشم
Mohammad
صدسال پس از مردنم
زمین از من خواهد پرسید
آیا سرانجام فراموشت کردهام
و من جوابش را نخواهم داد!
nmroshan
میخواهد آنگونه که درنظر دارد خوشبخت باشیم، نه آنطور که خودمان دلمان میخواهد. اینها لذتهای اجباری هستند، زندگی سرد و بیرونق، خوشبختی به شیوهٔ حبس ابد.
saeed
ما تیرهروزترین آدمها هستیم! امید تنها ثروتمان ست. چهگونه میتوانیم خودمان را از آن محروم کنیم؟
علی دائمی
افسرها توی رختخوابشان میمیرند و جنگ و بدبختیهایش نصیب ما میشود!
علی دائمی
روی همه علامت بگذارید! حتا کسانی که حرفی نمیزنند ولی میشود حرفهاشان را شنید! آنها دیگر نمیتوانند اعتراض کنند، اما سکوتشان گوشخراش است! دهانهاشان را خرد کنید، به آنها دهانبند بزنید و واژههای کلیدی را یادشان بدهید تا آنها هم پیوسته همان چیزها را تکرار کنند، تا شهروندان خوبی بشوند که ما به آنها نیاز داریم.
علی دائمی
ما در دنیای دیگری زندگی میکنیم که آدمها نمیتوانند زندگی کنند.
saeed
گیسوان سیاه عشق چه شدند؟ این گیسوان موقعیکه همهچیز بر وفق مراد است، عاشقند! اما دوران تیرهروزی که فرامیرسد، فرار میکنند.
علی دائمی
زندهباد مرگ، دیگر از آن نمیترسیم.
علی دائمی
در این دنیا همهچیز دروغ است
هیچچیز حقیقت ندارد جز مرگ
Maryam
این ستارهٔ دنبالهدار نشانهٔ حادثهٔ ناگواری است. به شما هشدار میدهد!
به نظرتان باورنکردنی میآید؟ انتظار همین را هم داشتم. وقتی سه وعده غذاتان را میخورید، هشت ساعت کارتان را میکنید، به هر دو زنتان میرسید، گمان میکنید همهچیز مرتب و روبهراه است. ولی نه، مرتب نیست. توی صف قرار گرفتهاید. در صفی منظم، با قیافههایی هشیار و روشنبین، آماده برای روبهروشدن با فاجعه.
علی دائمی
موضوعی که مرا به این فکر میاندازد که باید این وضعیت را پنهان نگه داشت و به هیچ بهایی حقیقت را برای مردم فاش نکرد.
محمد جواد اخباری
شد. اما مردها، فکرها و نظریهها را ترجیح میدهند. از مادرانشان میگریزند، از معشوقههاشان جدا میشوند و بهسوی ماجراها میروند، مجروحهایی بدون زخم، مردههایی بدون خنجر، شکارچیان اشباح، آوازخوانهای تنها، زیر آسمان گنگ بهدنبال اتحادی ناممکن هستند و از تنهاییای به تنهایی دیگری گام برمیدارند، بهسوی آخرین انزوا، مردن در بیابان برهوت.
javadazadi
نادا: به همهٔ فرماندهان منطقه دستور داده شده افراد ساکن در منطقهشان را وادارند به حکومت جدید رأی بدهند.
نخستین مقام برجسته: کار آسانی نیست. ممکن است بعضیها علیه آن رأی بدهند.
نادا: نه، اگر از اصول درست پیروی کنید، مشکلی پیش نمیآید.
نخستین مقام برجسته: اصول درست؟
نادا: اصول درست میگویند رأیدادن آزاد است. یعنی رأیهای مثبتی را که به حکومت میدهند، آزادانه داده شده تلقی میکنند. اما سایر رأیها، برای از میانبرداشتن سد و مانعهای پنهانی که میتوانستهاند مانع انتخابی آزاد بشوند، با روش ترجیحی شمرده میشوند، یعنی افزودن رأیهای موافق به خارج قسمت رأیهای سفید در رابطه با رأیهای باطلشده. روشن شد؟
نخستین مقام برجسته: روشن، آقا؟... چه عرض کنم، ولی بالاخره انگار حالیام شد.
نادا: تحسینتان میکنم، اما چه فهمیده باشید و چه نفهمیده باشید، فراموش نکنید که نتیجهٔ بیچونوچرای این روش انتخابات این است که رأیهای مخالف همیشه باطل انگاشته میشوند.
ZinBook
وقتی سه وعده غذاتان را میخورید، هشت ساعت کارتان را میکنید، به هر دو زنتان میرسید، گمان میکنید همهچیز مرتب و روبهراه است. ولی نه، مرتب نیست. توی صف قرار گرفتهاید. در صفی منظم، با قیافههایی هشیار و روشنبین، آماده برای روبهروشدن با فاجعه
saeed
من به شیوهٔ خودم داور هستم. من در کتابهای مقدس خواندهام که همان بهتر که آدم با پروردگار همدل و همرأی باشد تا قربانیاش.
saeed
خودم را دیگر بهجا نمیآورم، هرگز از کسی نترسیدهام، اما این بیماری چیز دیگری است. شرف و آبرو در برابرش هیچ است و احساس میکنم دارم خودم را به دستش میسپارم. (ویکتوریا به طرفش میرود.) به من دست نزن. شاید هماکنون بیماری به من هم سرایت کرده باشد، آنوقت از من واخواهی گرفت.
علی دائمی
قاضی: دیگران را به حال خودشان بگذار و به فکر خانه باش.
محمد جواد اخباری
ویکتوریا: من سرسخت و شکستناپذیرم! جز عشقم چیز دیگری نمیشناسم! دیگر هیچ چیز مرا نمیترساند و زمانی که دنیا به آخر برسد، اگر فقط دست تو را در دستم داشته باشم، خوشبختیام را فریادزنان اعلام خواهم کرد.
کاربر ۴۱۰۵۵۶۳
میخواهد آنگونه که درنظر دارد خوشبخت باشیم، نه آنطور که خودمان دلمان میخواهد. اینها لذتهای اجباری هستند، زندگی سرد و بیرونق، خوشبختی به شیوهٔ حبس ابد.
saeed
دیهگو: ولی اگر قانون یک نوع جرم باشد چی؟
قاضی: اگر جرم قانون شود، دیگر جرم نخواهد بود.
دیهگو: پس در آنصورت باید فضیلت را مجازات کرد.
قاضی: بله، البته، بهراستی اگر متکبرانه با قانون سروکله بزند و مخالفت کند، باید تنبیهش کرد.
ویکتوریا: کاسادو، این قانون نیست که تو را وامیدارد چنین حرفهایی بزنی، ترس است.
قاضی: دیهگو هم میترسد.
ویکتوریا: ولی او هنوز به کسی یا چیزی خیانت نکرده.
قاضی: خیانت خواهد کرد. همه خیانت میکنند، چون همه میترسند. همه میترسند چون هیچکس وجود ندارد که جرمی، خطایی مرتکب نشده باشد.
javadazadi
دیهگو: آرام باش، خودت را اینهمه بالا فرض نکن. چون در این صورت کمتر دوستت خواهند داشت.
melik
فرماندار: امیدواریم هیچچیز از جایش نجنبد! من سلطان سکون و بیحرکتی هستم!
melik
مردی با چهرهٔ الهامگرفته از خانهای بیرون میآید و فریاد میزند: «تا چهار روز دیگر دنیا به آخر میرسد!» و بار دیگر وحشت میان مردم اوج میگیرد. همه تکرار میکنند: «تا چهار روز دیگر دنیا به آخر میرسد.» مأموران انتظامی مرد را بازداشت میکنند، ولی از طرف دیگر صحنه جادوگری بیرون میآید و دارو میان مردم پخش میکند.
جادوگرترنجبین، نعنا، اکلیل کوهی، مریم گلی، آویشن، زعفران، پوست لیمو، بادام کوبیده... توجه، توجه، این داروها ردخور ندارند!
melik
بگویید منظورتان از این حرفها چیست؟
منشی: برای این است که مردم به شنیدن کلمات پیچیده و مبهم عادت کنند. هرقدر کمتر بفهمند، بیشتر اطاعت خواهند کرد. حالا این مقررات و دستورها را به شما میدهم که بهوسیلهٔ پیامرسانها در سراسر شهر به اطلاع همهٔ مردم برسانید تا آنها، حتا کسانی که کندذهن هستند، این دستورها را بهآسانی هضم و اجرا کنند. اینها پیامرسانهای ما هستند. قیافههای مهربانشان باعث خواهد شد حرفهایی که میزنند بهتر در دل مردم بنشینند و در ذهنشان باقی بمانند.
melik
منشی: معنیاش این است که شما بگویید به چه دلیل و با چه انگیزههایی زندهاید.
ماهیگیر: به چه دلیل؟ چه دلیلی دوست دارید به شما ارائه دهم.
منشی: میبینید، آقای مقام برجسته این موضوع را یادداشت کنید که امضاکنندهٔ این اظهارنامه میگوید دلیلی برای زندهبودنش نمیتواند ارائه دهد. درنتیجه وقتش که برسد دستوبالمان در مورد او بازتر خواهد بود.
melik
دیگر نترسید. شرط پیروزشدن در نترسیدن است.
Maryam
یکی از مقامهای برجستهٔ دولتی: بیماری با چنان سرعتی همهجا فراگیر میشود که از هرگونه کمکرسانی پیشی میگیرد. بیماری به خیلی از محلهها بیشتر از آنچه بتوان تصورش را کرد سرایت کرده، موضوعی که مرا به این فکر میاندازد که باید این وضعیت را پنهان نگه داشت و به هیچ بهایی حقیقت را برای مردم فاش نکرد. از اینها گذشته، در حال حاضر بیماری بهویژه به محلههای حاشیه شهر که فقیرنشین و پرجمعیت هستند حملهور شده. در این بلایی که سرمان آمده، دستکم این دلخوشی باقی مانده است.
saeed
این فلسفه و طرز فکر من است! خداوند دنیا را انکار میکند و من خداوند را! زندهباد هیچی، زیرا این تنها چیزی است که وجود دارد!
saeed
حجم
۹۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
حجم
۹۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۶۰ صفحه
قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان