جملات زیبای کتاب دادگسترها | طاقچه
تصویر جلد کتاب دادگسترها

بریده‌هایی از کتاب دادگسترها

نویسنده:آلبر کامو
امتیاز
۳.۹از ۹ رأی
۳٫۹
(۹)
کالیایف (پس از کمی سکوت.): هیچ‌کس تو را آن‌گونه که من دوست دارم، دوستت نخواهد داشت. دورا: می‌دانم. اما بهتر نیست مثل هرکس دیگری دوستم داشته باشی؟ کالیایف: من هرکس دیگر نیستم. تو را آن‌گونه که هستم دوست دارم.
پویا پانا
«مرگ بزرگ‌ترین اعتراضم علیه دنیایی از اشک و خون است...»
پویا پانا
باید این حقیقت را بپذیریم که با یکدیگر متفاوتیم و اگر می‌توانیم، همدیگر را دوست داشته باشیم.
پویا پانا
اگر تنها راه‌حل مرگ است، پس توی راه درستی قدم نگذاشته‌ایم. تنها راه درست آن راهی است که به زندگی و به خورشید می‌رسد. دیگر آدم تمام مدت سردش نخواهد بود...
پویا پانا
عشق یعنی همین، هرچه داری ببخشی، دست به هر فداکاری بزنی بی‌آن‌که امید به دریافت پاداشی داشته باشی.
پویا پانا
کلیسا بخشودگی را برای خودش نگه داشته و نیکوکاری را به‌عهدهٔ ما واگذاشته.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
آیا می‌توانم کاری را که خودم نمی‌توانم بکنم، به دیگران توصیه بکنم؟
پویا پانا
کسانی که به‌راستی دوستدار عدالتند، حق عاشق‌شدن ندارند. آن‌ها مانند من به‌پا خاسته‌اند، با سر برافراشته و نگاه ثابت. عشق چه‌گونه می‌تواند در این دل‌های مغرور جایی برای خود باز کند؟ عشق به‌ملایمت سر فرود می‌آورد، یانِک. ما سرمان برافراشته است و گردن‌مان استوار.
پویا پانا
کشتن بچه‌ها خلاف شرافت است و اگر روزی، زنده باشم و انقلاب بخواهد راهش را از راه شرافت جدا سازد، من هم از آن کناره خواهم گرفت.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
گراندوشسهمان صدا! صدای تو شبیه صدای اوست. همهٔ آدم‌ها وقتی می‌خواهند دربارهٔ عدالت حرف بزنند، همان لحن و همان صدا را دارند. او می‌گفت: «این عادلانه است!» آن‌وقت بقیه باید ساکت می‌ماندند. شاید اشتباه می‌کرد، تو هم اشتباه می‌کنی..
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
زندگی همچنان به‌نظرم چیز شگفت‌انگیزی می‌آید. زیبایی و خوشبختی را دوست دارم! به همین دلیل است که از استبداد متنفرم.
پویا پانا
بی‌عدالتی میان آدم‌ها جدایی می‌اندازد. شرمندگی، رنج، بدی‌ای که آدم در حق دیگران می‌کند و جنایت، میان‌شان تفرقه می‌اندازد. زندگی‌کردن یک نوع شکنجه است، چون زنده‌بودن هم جدایی به‌وجود می‌آورد.
پویا پانا
برای فرارکردن باز هم شهامت و ابتکار لازم است
🅜︎🅐︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎
ولی عشق یعنی همین، هرچه داری ببخشی، دست به هر فداکاری بزنی بی‌آن‌که امید به دریافت پاداشی داشته باشی.
🅜︎🅐︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎
برای بخشیدن جنایت‌هایت، وادارت می‌کنند جنایت‌های دیگری مرتکب شوی؟
🅜︎🅐︎🅗︎🅢︎🅐︎🅝︎
اگر روزی، زنده باشم و انقلاب بخواهد راهش را از راه شرافت جدا سازد، من هم از آن کناره خواهم گرفت.
علی دائمی
دوست‌داشتن، بله، اما دوست داشته‌شدن!... نه، باید به حرکت ادامه داد. آدم دلش می‌خواهد متوقف شود. حرکت، حرکت! آدم دوست دارد دست‌هایش را دراز کند و خودش را رها سازد. ولی این بی‌عدالتی لعنتی مثل چسب به آدم می‌چسبد و دست‌بردار نیست. باید فعالیت کرد. ما محکومیم از خودمان بزرگ‌تر باشیم و از توان‌مان فراتر برویم. انسان‌ها و چهره‌ها کسانی هستند که آدم دلش می‌خواهد دوست‌شان داشته باشد. بیش‌تر عشق تا عدالت. ولی نه، باید به حرکت ادامه داد، حرکت کن
Hecate
ما بیش‌تر از آن‌چه مدیونیم، دین‌مان را ادا می‌کنیم.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
می‌توانم کاری را که خودم نمی‌توانم بکنم، به دیگران توصیه بکنم؟
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
من پذیرفته‌ام دست به آدم‌کشی بزنم تا استبداد ریشه‌کن شود. اما در پس آن‌چه تو می‌گویی چهرهٔ استبدادی را می‌بینم که اگر مستقر شود، از من یک آدم‌کش خواهد ساخت، حال آن‌که من می‌خواهم دادگستر باشم، مجری عدالت.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
فقط می‌خواستم این را به‌شما بگویم که اگر همچنان درمورد حرف‌زدن دربارهٔ حکم پافشاری کنید و بگویید فقط حزب بوده که قضاوت کرده و آن را به مورد اجرا گذاشته، گراندوک نه به‌وسیلهٔ یک بمب، بلکه توسط یک عقیده کشته شده، آن‌وقت دیگر نیازی به لطف و بخشودگی نخواهید داشت.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
کاری زشت‌تر و نفرت‌انگیزتر از جنایت‌کاربودن هم وجود دارد و آن واداشتن کسی که برای این کار ساخته نشده به ارتکاب جنایت. مرا نگاه کنید. قسم می‌خورم که من برای کشتن ساخته نشده بودم.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
بی‌عدالتی میان آدم‌ها جدایی می‌اندازد. شرمندگی، رنج، بدی‌ای که آدم در حق دیگران می‌کند و جنایت، میان‌شان تفرقه می‌اندازد. زندگی‌کردن یک نوع شکنجه است، چون زنده‌بودن هم جدایی به‌وجود می‌آورد.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
اگر تنها راه‌حل مرگ است، پس توی راه درستی قدم نگذاشته‌ایم. تنها راه درست آن راهی است که به زندگی و به خورشید می‌رسد. دیگر آدم تمام مدت سردش نخواهد بود...
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
شاید کسان دیگری بیایند که به ما اجازهٔ کشتن بدهند بی‌آن‌که از جان‌شان مایه بگذارند.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
من با شما هستم! تا آخر کار می‌روم. از ستمگری متنفرم و می‌دانم که جز این کار دیگری نمی‌توانیم بکنیم. اما با قلبی شاد این راه را انتخاب کرده‌ام و با قلبی غمگین به آن ادامه می‌دهم. تفاوت در این است. همگی‌مان زندانیانی بیش نیستیم.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
به‌خاطر این تضادها، مردن خیلی آسان‌تر از زندگی‌کردن با آن‌هاست.
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷
پنجره.): دوست‌داشتن، بله، اما دوست داشته‌شدن!... نه، باید به حرکت ادامه داد. آدم دلش می‌خواهد متوقف شود. حرکت، حرکت! آدم دوست دارد دست‌هایش را دراز کند و خودش را رها سازد. ولی این بی‌عدالتی لعنتی مثل چسب به آدم می‌چسبد و دست‌بردار نیست. باید فعالیت کرد. ما محکومیم از خودمان بزرگ‌تر باشیم و از توان‌مان فراتر برویم. انسان‌ها و چهره‌ها کسانی هستند که آدم دلش می‌خواهد دوست‌شان داشته باشد. بیش‌تر عشق تا عدالت. ولی نه، باید به حرکت ادامه داد، حرکت کن دورا، یانِک! (گریه می‌کند.)
کاربر ۱۳۹۸۲۷۷

حجم

۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۵۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان