بریدههایی از کتاب بانوی سربدار
۴٫۱
(۳۰)
هیچ آفتی مثل نفاق داخلی کشوری را از بین نمیبرد.
مستاجر
یا بر مراد بر سر گردون نهیم پای
یا مردوار بر سر همّت نهیم سر
مستاجر
راه زشتی و فساد انتها ندارد. مانند باتلاقی است که هر کس پا در آن نهد لحظه به لحظه بیشتر در آن فرو میرود و هر چه تقلا کند برای نابودی خود کشیده است.
مستاجر
اصل مسلّمی است در این دنیا که مردم پاکدل و نیکنهاد بیش از ناپاکان و اشرار فریب میخورند.
alireza atighehchi
مقصّر اصلی من هستم که باید مجازات بشوم ولی مرا تسلیم مغولها نکنید. اگر با کشتن من که بانی و باعث این غوغا هستم کارها درست میشود حرفی ندارم، داری برپا کنید و خود شما مرا به دار بزنید و مغولها را برای تماشا خبر کنید. من راضی هستم سربدار باشم ولی اسیر و ذلیل مغولها نشوم.
شیرین
سربداران ثابت کردند که مغول را هم میشود کشت و شکست داد و اسیر کرد.
امیر صادقی
کسانی از مرد و زن هستند که به علّت فقر و نداری، شب و روز عقب یک لقمه نان میدوند، میدانی نمیبینند تا هوش و استعداد ذاتی خود را ظاهر سازند.
امیر صادقی
یا بر مراد بر سر گردون نهیم پای
یا مردوار بر سر همّت نهیم سر
امیر صادقی
به مردی و شرافت سر خود بر دار دیدن هزار بار بهتر از ذّلت کشیدن و به نامردی مردن است.
فلانی
در تاریخ مینویسند که در حمله چنگیز، روزی مغولی در بیابان به مردی رسید و چون سلاحی برای کشتن او نداشت امر کرد که مرد روی زمین دراز بکشد و تکان نخورد تا وی برود و سلاحی بیاورد. مغول عقب سلاح رفت و مرد زهره باخته حتّی به فکر فرار هم نیفتاد تا مغول برگشت و کار او را ساخت. اکنون ورق برگشته بود تا جایی که روزی زنی در باغ دورافتاده و خلوتی مغولی را دید که لای علف خشک پنهان شده است. زن که خود نه سلاح و نه یارای کشتن مغولها را داشت، دستور داد از جای خود نجنبد تا وی برود و مرد خود را خبر کند. زن رفت و مدّتی طول کشید تا با شوی خود برگشت. مغول همانطور بیحرکت منتظر مرگ بود تا به دست مرد کشته شد.
alireza atighehchi
رسم روزگار است که چون با کسی بر سر مهر آید وسایل پیشرفت او را فراهم میآورد. روزگار پس از سالها بیمهری در حقّ ماریه، اکنون با این زن محنت کشیده بر سر لطف آمده و هر روز لبخند شیرینتری به روی او میزند.
alireza atighehchi
بیار آنچه داری زمردی و زور
که دشمن به پای خود آمد به گور
alireza atighehchi
در تمام مدّت صد ساله تسلّط مغولها همیشه مردم با نظر عداوت و دشمنی به آنها مینگریستند. فجایع و قتل و غارت مغولها را در خاطر زنده نگاه داشته و همواره در فکر انتقام بودند. این کینهتوزی و انتقامجویی در هیچ نقطه ایران به شدّت نیشابور نبود، زیرا نیشابوریها خاطرات هولناک و بس غمانگیزی از مغولها داشتند.
alireza atighehchi
تملّق و چاپلوسی تأثیر سحرآمیزی در بعضی اشخاص دارد، عقل و هوش از سر بندگان خدا میرباید، موم را به صورت سنگ خارا درمیآورد و از درویش افتاده حال و متواضع، یک شدّاد متفرعن و مغرور میسازد.
alireza atighehchi
دلا گدایی و رندی زپادشاهی به
دمی فراغت خاطر ز هر چه خواهی به
alireza atighehchi
تاریخ سربداران را مطالعه کنید و ببینید که اگر اینها نفاق و دودستگی نمیداشتند و سلطنت پادشاهان در آن ملک روی قانون معینی استوار میبود مسلما آنها با تعصّب و شجاعتی که داشتند نه تنها سراسر ایران را مسخّر میساختند بلکه کشورگشا و جهانگیر هم میشدند، ولی افسوس از دوازده نفری که چهل و شش سال در آن کشور سلطنت کردند ده نفرشان روی نفاقهای داخلی و جاهطلبی سران قوم به دست یاران خود کشته شدند.
alireza atighehchi
«و علی کلالتقدیر سربداران جلادت آثار کاری از پیش بردند که تا انقراض عالم از صفحات روزگار محو نخواهد گردید و هر کس بر کیفیت و تهوّر و مردانگی ایشان وقوف یابد انگشت تحیر به دندان خواهد گزید.»
alireza atighehchi
آری، عبدالرّزاق آن دهقانزاده باشتینی که خود از ترس مؤاخذه سلطان مغول درمانده و متواری بود، بر اثر یک قدم تهوّرآمیزی که در راه رضای خالق و خدمت به خلقاللّه برداشت، قهرمان ملّی و مذهبی مردم و امیر و فرمانروای مطلق خراسان گردید. چه بسا که یک جو تهوّر و شهامت به موقع، مرد را از قعر ذلّت و گمنامی به اوج قدرت و شهرت میرساند تا جایی که مردهای را زنده میکند و برعکس یک ترس و جبن بیموقع امیری را اسیر میکند و حتی کشوری را بر باد میدهد.
alireza atighehchi
عبدالرّزاق مرد هوسرانی بود. زنهای زیادی به عمر خود دیده و در شناختن روحّیه و اخلاق زنها تجربه کافی داشت. میدانست که غالب زنها اگر در انتخاب مرد آزاد باشند در درجه اوّل اسم و رسم و دولت و مقام مرد را در نظر میگیرند و شکل و هیکل او را در درجه دوّم قرار میدهند و چه بسا فریفته همان اوّلی شده و به دوّمی اصلاً اهمّیت نمیدهند.
alireza atighehchi
آری از قدیم گفتهاند: «به وفای زن نباید امیدوار بود»
alireza atighehchi
روزگاری بود که ترس و هراس از مغولها چنان در دلها جای گرفته بود که بسیاری از مردم، مغولها را مافوق بشر میپنداشتند و خیال میکردند اسلحه بر مغول کارگر نمیشود. مغول در جنگ فرار نمیکند و تن به اسارت نمیدهد و یک نفر مغول با صد بلکه با هزار سوار میجنگد و روی از معرکه برنمیتابد و نظایر آن.
alireza atighehchi
سربداران ثابت کردند که مغول را هم میشود کشت و شکست داد و اسیر کرد.
alireza atighehchi
معلوم میشود آن چه در وجود زن، دل از کف مرد میرباید تنها زیبایی شکل و اندام نیست بلکه رشته محبّتی که زن به گردن مرد میاندازد ناپیدا و مرموز میباشد.
alireza atighehchi
۱۸: نبرد حماسهآفرین
خواننده عزیز، اکنون به یکی از درخشانترین صفحات تاریخ قهرمانی ایرانیان میرسیم که نظیر آن را نه تنها در تاریخ، حتّی در حماسهها و افسانههای ملّی هیچ قوم و ملّتی ندیده و نخواندهاید. آری همین مسعود سربدار کاری کرد که بزرگترین قهرمانان و پهلوانان ملّی ایران مانند رستم و اسفندیار سر تعظیم در مقابلش فرود آوردند و آفرین گفتند.
alireza atighehchi
روزها میگذشت. شیخ حسن با سخنان عوامپسند بر عدّه مریدان خود میافزود و بالطبع قدرت مسعود نقصان مییافت.
alireza atighehchi
به روز نبرد آن یل ارجمند
به تیغ و سنان و بگرز و سمند
برید و درید و شکست و ببست
یلان را سر و سینه و پا و دست
alireza atighehchi
گل در بر و می در کف و معشوقه به کام است
سلطان جهانم به چنین روز غلام است
alireza atighehchi
اگر آن مرد طمعکار هوسباز بو میبرد که سر و کارش با کسی خواهد بود که ظاهرش زیباتر از حوریان بهشتی و باطنی بدتر از عفریتههای جهنّمی دارد، قید مال و جمال را میزد و قدم در این راه نمینهاد ولی با قضا کارزار نمیتوان کرد.
alireza atighehchi
فاخته بعد از سالها دوندگی و توطئهچینی که در جریان آن ناموسش را هم بر باد داد عاقبت تیرش به سنگ آمد و به آرزوی خود رسید، ولی فاخته زنی نبود که یأس و نومیدی به دل راه دهد و از هدفی که برای خود در زندگی معین کرده بود روگردان بشود و به اصطلاح بسوزد و بسازد.
alireza atighehchi
حجم
۴۴۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
حجم
۴۴۶٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۸۰ صفحه
قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان