بریدههایی از کتاب پایان دموکراسی
۳٫۸
(۱۲)
از یک سو با یکی دانستن مفاهیمی مانند آزادیهای مدنی و حقوق بشر با نظام دموکراسی، در مردم این سوء تفاهم ایجاد میشود که هرگاه در یک کشور به هر دلیل این آزادیها و حقوق مردم در برههای نادیده گرفته شد پس دموکراسی در آن کشور وجود ندارد. درحالیکه دموکراسی با آزادیهای مدنی و حقوق بشر یکی نیست، بلکه داعیه بر این است که این نظامِ حکمرانی، یعنی دموکراسی، بهتر از نظامهای دیگر میتواند آزادیهای سیاسی و مدنی و حقوق بشر را گسترش دهد و تأمین و رعایت کند.
☆Nostalgia☆
تعدد منابع خبری موجب سردرگمی بیشتر شده و اطمینان از صحت و سقم اخبار ممکن نیست. در این وضعیت، مردم به سمت آنچه دوست دارند بشنوند متمایل میشوند؛ یعنی تعدد منابع خبری کمکی به آگاهی مردم از رویدادها نکرده است.
zeynab
ماکس وبر نیز حق داشت. دموکراسی گریزی از ماشین ندارد. جامعهٔ مورد نظر گاندی، آرمانشهر بود و تحقّقِ آن در عالم واقع ممکن نبود. اما میتوان از ماشین دموکراسی برای انسانی کردنِ دنیای ساختگیِ کنونی مدد گرفت. این وعدهای است که از سالها پیش جزو برنامههای سیاست دموکراتیک بوده، و به این وعده تا حد زیادی نیز عمل شده است.
معمولاً از دموکراسیِ قرن بیستویکم ایراد گرفته میشود که دیگر تواناییِ کنترل بنگاههای تجاری را ندارد. ثروت و نفوذ در بنگاههای بزرگ انباشته شده است. به نابرابری دامن میزنند. کرهٔ زمین را چپاول میکنند. مالیات نمیپردازند. شنیدنِ این شکایات برای بسیاری از بنگاههای بزرگ، امری عادی است. گوش بانکها و شرکتهای نفتی سالهاست به این شکایات عادت کرده است. اما بانکها و شرکتهای بزرگ نفتی، دیگر قویترین بنگاههای تجاری دنیا به شمار نمیآیند.
☆Nostalgia☆
فوکویاما تصور میکرد که با پیروزیِ دموکراسیِ لیبرال، روند تکاملی ایدئولوژیک بشر به سر آمده و این نظام بر سراسر جهان حکومت و سَروَری خواهد کرد. روند تاریخ خیلی زود اشتباهِ این جنبه از ایدهٔ او را ثابت کرد. در واقع او میخواست خلاف نظر کارل مارکس را ثابت کند، زیرا بهنظر مارکس، سرانجام کمونیسم جایگزین سرمایهداری خواهد شد. بنابراین او تصور میکرد، حال که کمونیسم شکست خورده و عامل شکست کمونیسم نیز سرمایهداری و لیبرال دموکراسی است، پس سیستم اخیر برای همیشه حاکم بر امور دنیا خواهد بود. به عبارت دیگر، دید او از دنیا محدود بود به جهان غرب و در مطالعات خود، چین و روسیه و کشورهای اسلامی را به حساب نیاورده بود. مهمتر از آن، امروزه لیبرال دموکراسی در بستر اصلیِ خود یعنی کشورهای غربی بیشتر در خطر است تا سایر نقاط جهان.
☆Nostalgia☆
برخی از این تصمیمات مدیون ژستهای جسورانه و ابتکاری است، مانند دوچندان کردن ظرفیت انرژی خورشیدی در یک سال (۲۰۱۶) یا قول برقی کردن همهٔ تاکسیهای پکن. بهبود آلودگی شدید هوا که چین در دوران پسامائوئیسم شاهد آن بود، در این مقیاس امری بینظیر است. در برابر اقتدارگرایی عملگرا در زمینهٔ محیط زیست، دموکراسی تنبل و مذبذب دیده میشود. انعطافپذیری دموکراسی صفت بسیار خوبی است، ولی گاه بدین معناست که آنقدر دست روی دست بگذاریم تا فرصت از دست برود. وقتی سیل یا آلودگی هوا یا بیآبی خطری جدی را متوجه جامعه میکند، اقتدارگرایی عملگرا به وعدهٔ خود، یعنی اولویت منافع آنی بر منافع درازمدت، خوب عمل میکند. در مورد احترام به صدای مخالف هم دغدغهای به خود راه نمیدهد. اما این مزایا برای رویگرداندن از دموکراسی در کشورهایی که دموکراسی به درجهٔ بلوغ رسیده کافی نیست.
☆Nostalgia☆
یک سال پیش از فروریختن دیوار برلین و سه سال پیش از سقوط اتحاد شوروی، فوکویاما، متفکر آمریکایی، در مقالهای با بهکارگیری اصطلاح «پایان تاریخ»، به پایان راه بلوک شرق و آغاز عصر جدید سرمایهداری اشاره کرد. منتهی بهنظر او آنچه واقعاً پیروز شده و ماندگار خواهد بود دموکراسی لیبرال است.
☆Nostalgia☆
این دنیای پر از معصیت و فلاکت، انواع حکومتها را آزمودهایم و خواهیم آزمود. کسی مدعی نیست که دموکراسی بیعیب است یا بهترین است. بالعکس، بسیار گفته شده که دموکراسی بدترین نوع حکومت است. اما در میان سایر اشکال حکومت که بشر تاکنون تجربه کرده، بهترین بوده است.
این سخن در قرن بیست و یکم نیز در حدّی تهوعآور تکرار میشود. اما لازم است به زمینه و اوضاع و احوالی که در آن گفته شده توجه داشته باشیم. چرچیل این سخن را در سال ۱۹۴۷ ایراد کرده است، یعنی پس از شکست کامل تجربهٔ فاجعهآمیز بشر با یکی از جایگزینهای احتمالی دموکراسی، یعنی فاشیسم. تجربهٔ دیگر، یعنی استالینیسم، نیز جلو چشمش بود. پس از جنگ دوم جهانی، دموکراسیها خطر تجربهای دیگر را خوب درک میکردند. جایگزینها را میدیدند و حس میکردند. هفتاد سال از آن زمان گذشته و وضعیت بسیار متفاوت است.
☆Nostalgia☆
سیاستمدارانی که سرسختانه بهدنبال رأی مردم هستند، از یک سو به مردم قول مزایای مادیِ وعدههای سیاسیشان را میدهند و از سوی دیگر مفاهیمی مانند حیثیت و خیر جمعی را تبلیغ میکنند، که در واقع همان ملیگرایی است؛ یعنی به یک معنا، مبانی جلب آرا در تضاد با یکدیگر قرار میگیرد. کاندیداها به مردم میگویند: اگر به من رأی بدهید، هم وضع مالی تکتک شما بهتر خواهد شد و هم حیثیت گروهی که شما به آن تعلق دارید محترم شمرده میشود. این وضعیت خود موجب بنبست دموکراسی میشود. در واقع انگیزهٔ اصلی، چیزی در پسزمینه است که صراحتاً گفته نمیشود. در عوض سیاستمداران وعدههای سطحی به افراد میدهند تا برای پیشبرد آن انگیزه رأی بیاورند.
☆Nostalgia☆
عامل دیگری که پارفیت بهعنوان پیششرط تجدید حیات اخلاقی لازم میدانست، برابری میان فرد فرد انسانها بود: تنها زمانی که یکدیگر را برابر ببینیم، درک خواهیم کرد تا چه اندازه مدیون یکدیگر هستیم. درحالیکه فناوریِ دیجیتال با تکهپاره کردن هویت انسانها، خود به نابرابری دامن میزند. منظور فقط نابرابری مادی نیست که از طریق ثروتهای افسانهای غولهای دنیای دیجیتال ایجاد میشود، بلکه نابرابری پایه است که حاصل دسترسی بخشی از مردم به ماشینهاست. اگر شما به کلیدهایِ سیستمی که زندگی ما را کنترل میکند دسترسی داشته باشید و من دسترسی نداشته باشم، طبعاً ما نمیتوانیم برابر باشیم.
☆Nostalgia☆
در سال ۱۹۷۳ دانشجویان دانشگاه صنعتی آتن بهنشانهٔ اعتراض تحصن کردند. اعزام تانک به محوطهٔ دانشگاه برای مقابله با تحصن، بیشتر علامت ناکارآمدی بود تا قدرت.
احسان رضاپور
دولت و بانکها بیشترین تلاش خود را میکنند تا جلو انتشار خبرهای بد را بگیرند. اکنون رسانههای خبری به اندازهای زیاد شده که همواره منابعی دیگر برای کسب خبر وجود دارد. ولی تعدد منابع خبری موجب سردرگمی بیشتر شده و اطمینان از صحت و سقم اخبار ممکن نیست. در این وضعیت، مردم به سمت آنچه دوست دارند بشنوند متمایل میشوند؛ یعنی تعدد منابع خبری کمکی به آگاهی مردم از رویدادها نکرده است.
zeynab
آلمانها در یک نظام تمامیتخواه زندگی میکردند که عمداً برنامه و هدف خود را در جهت شستوشوی مغزی مردم طراحی کرده بود. مورد دهشتناک آیشمن ثابت کرد که چگونه شستوشوی مغزی با روشهای بوروکراسیِ مدرن شکل میگیرد. نکته اینجاست که بوروکراسی، خاص نظامهای تمامیتخواه نیست. دموکراسی هم بوروکراسی دارد.
☆Nostalgia☆
هنوز تصمیمات کلیدی با انسان است، ولی هیچ خلاقیتی در این تصمیمات دیده نمیشود. تصمیمات از طریق طرحها و لوایح حزبی و گروهی، یا بهگونهای ناگهانی اتخاذ میشود. آرنت از مطالعهٔ موردِ آیشمن متوجه شد که تصمیماتی که از طریق طرح و لایحه با عبور از دستگاه بوروکراسی اتخاذ میشود راه را برای مخربترین انگیزههای انسانی باز میکند. انسان دیگر تفکر خود را به کار نمیگیرد.
بیمبالاتی، یعنی فکر نکردن به عواقب کار، عنصری است که فجایع محیط زیستی و جنگ هستهای و ریشهکن کردن حیات بشر از طریق نسلکشی را به هم متصل میسازد. بیمبالاتی اَشکالی مختلف دارد. ممکن است بهشکل انحراف ذهن باشد. در حالی که از زندگی خود لذت میبریم، حواسمان نیست که در همان حال به نابودی محیط زیست که آیندهمان به آن بستگی دارد مشغولایم.
☆Nostalgia☆
در اکتبر ۱۹۶۲، در فاصله میان انتشار بهار بیجان و آیشمن در اورشلیم، دنیا در آستانهٔ فاجعهٔ اتمیِ بیسابقهای بود. طی سیزده روزی که بحران موشکی کوبا جریان داشت، به نظر میرسید که دو ابرقدرت عزم کردهاند به آنچه تصورنکردنی بود جامهٔ عمل بپوشانند. با نزدیک شدن اوج بحران و زمانی که ناوهای جنگی روسی و آمریکایی مهیای حمله بودند، سرنوشت تمدن بشری به تار مویی بند بود. در آخرین لحظه، کندی و خروشچف با مهارت و اندکی بخت و اقبال، کورهراهی از لبهٔ پرتگاه یافتند و عقب نشینی کردند. ده روز پس از آن، انتخابات میاندورهای کنگره در امریکا برگزار میشد. رأیدهندگان مجال یافتند در مورد فرصتی تاریخی که نصیبشان شده بود اظهارنظر کنند. ببینید مردم چگونه دستمزد رئیسجمهور را دادند؟ حزب دموکرات یعنی حزب رئیسجمهور، در هر دو مجلس (مجلس نمایندگان و مجلس سنا) چندین کرسی خود را از دست داد. در حوزههایی که حزب دموکرات کرسی خود را از دست داد، موضوعی که مردم را نگران کرده بود و بهواسطهٔ آن آرایِ خود را از حزب دریغ کردند چه بود؟ قیمت غله.
☆Nostalgia☆
گاندی وابستگی روزافزون ما به وسایل ساختگی برای استراحت و تفریح را شکست تمدن میپنداشت. ولی، چنانکه در همان کتاب مینویسد، اذعان داشت که مردم این وضعیت را «اوج تمدن بشری میدانند». او بیش از همه دموکراسی نیابتیِ مدرن را بابت انحراف جامعهٔ بشری سرزنش میکرد. نظام سیاسیای که در آن سرنوشت انسانها در دست مقامات انتخابی باشد که بهجای مردم تصمیم میگیرند، هیچگاه نخواهد توانست ما را از این زندگی ساختگی خلاص کند، چرا که دموکراسی نیابتی خود پدیدهای کاملاً ساختگی است.
☆Nostalgia☆
دموکراسی خادم دستگاههای گوناگون شده بود و در چارچوب آن دستگاهها فعالیت میکرد: دستگاه حزبی، دستگاه بوروکراسی، دستگاه پول. شهروندان، مصرفکنندگان منفعل سرنوشت سیاسی خود شدهاند. کلیدی را فشار میدهیم و انتظار داریم حکومت پاسخمان را بدهد. عجیب نیست که ناامید هستیم. آنچه در عوض پاسخ نصیبمان میشود، وعدههای بیمحتوا و دروغهای آشکار است.
☆Nostalgia☆
گاندی در پی بازگشت به چیزی شبیه سیاست چهره به چهره در دنیای باستان بود، زمانی که تعامل انسانی بدون واسطهٔ دستگاه و ماشین انجام میشد. او باور داشت که در هندوستانِ مستقل چنین چیزی ممکن بود. برای این کار، لازم بود دموکراسی بر محور جوامع روستایی و ارزشهای سنتی هندیِ «سواراج» (خودگردانی) شکل گیرد. هندوستان در سال ۱۹۴۷ به استقلال رسید، اما قرائت گاندی از دموکراسی هیچگاه صورت واقعیت به خود نگرفت. در هندوستانِ امروز، در عین حال که مقام شامخ گاندی بهعنوان پدر ملت محفوظ است، دموکراسی کمتر از کشورهای دیگر، ساختگی نیست. همه چیز در اختیار دستگاه حزبی و دستگاه بوروکراسی و دستگاه پولی است. چشماندازی که گاندی صد سال پیش به تصویر کشیده بود، یعنی جامعهای که در آن مردمانی با فشار دادن چند کلید بر مردمانی که آنها هم مشغول فشار دادن کلید هستند حکومت میکنند، اکنون در همانجا که گاندی امیدوار بود از این سرنوشت نجاتش دهد جا خوش کرده است. آری، ماشین برنده شد.
☆Nostalgia☆
در کتاب مشهورِ توماس هابز (لویاتان، ۱۶۵۱)، دولت بهشکل پیکری مکانیکی به تصویر کشیده شده که بهواسطهٔ اصل «حرکت مصنوعی» روح در آن دمیده شده است. این دولت مکانیکی از خود قوهٔ تفکر ندارد. افکار این دولت همان است که اجزای متشکلهٔ شبهانسانیاش به آن تلقین میکنند. اما اگر ساختار درست باشد، دولت مدرن میتواند دادههای انسانی را به فرایندی معقول مبدّل سازد. برای این کار لازم است آن دادهها را از محتوایی که موجب بیاعتمادی و خشونت میان انسانها میشود زدود. روباتِ توماس هابس عمداً هولناک خلق شده است. لازم است این روبات چنان ترسناک باشد که تصور مقابله با آن به مخیّلهٔ هیچ فردی خطور نکند. در عین حال لازم است که این روبات در انسانها احساس امنیت نیز ایجاد کند. دنیای مدرن پر است از انواعِ ماشینها. هابس ماشینی خلق کرده بود که همهٔ ماشینهای دیگر را در جهت منفعت انسان به کار گیرد.
☆Nostalgia☆
هابس عقیده داشت دولت باید بهگونهای ساخته شود که آینهٔ آن چیزی باشد که قرار است بر آن حکومت کند. دولت باید جلوهگاه جمال انسان باشد، زیرا اگر قادر به کنترل انسان نباشد، فایدهای بر آن متصور نیست. در عین حال باید شبیه ماشین نیز باشد: روباتی با چهرهٔ انسان. قرار بود این روبات ما را از غرایز طبیعیمان مصون بدارد. اگر انسان به حال خود رها میشد، بهآسانی میتوانست هر جامعهٔ سیاسی را نیست و نابود کند. هابز از تاریخ درسی مهم آموخته بود: هرگاه سیاست بر اساس تعاملات مستقیم انسانی بنا شود، فرجام آن فضایی خشونتآمیز است که در آن همه چیز روا خواهد بود. همهٔ دولتهای باستان سرانجام فروپاشیدند. هر چیز که بر مبنای انسان ناب ساخته شده باشد، عمری دراز نخواهد داشت. اما میتوان ماشینی با الگوی انسان ساخت و امیدوار بود سالهای دراز پابرجا باشد.
☆Nostalgia☆
اکنون غولهای فناوری این ردا را به تن کردهاند. بنگاههایی مانند فیسبوک، گوگل، آمازون، و اَپل. این بنگاهها جوان و بهروز هستند. باور دارند که کارشان خیر است. عادت ندارند موضوع شکایت و لجنپراکنی قرار گیرند. دولتها نمیدانند با این هیولاها چه کنند. با این همه، اینها هنوز بنگاه هستند. اگر دموکراسیِ آمریکا در اوایل قرن بیستم توانست شاخ غولهایی مانند استاندارد اویل را بشکند، اکنون نیز باید بتواند با فیسبوک و گوگل در بیفتد. مارک زاکربرگ (بنیانگذار فیسبوک) بیاندازه ثروتمند است. اما جان راکفلر (بنیانگذار استاندارد اویل) نیز در زمان خود ثروتمندترین مرد تاریخ بود. با اینحال نتوانست بنگاه خود را در برابر اقدامات دولت محافظت کند. همهٔ بنگاهها کلید روشن و خاموش دارند. دولتها هم میدانند آن کلید کجاست. دستکم تاکنون چنین بوده است.
☆Nostalgia☆
هیچ بنگاه تجاریای، هراندازه توانگر یا توانا باشد، بدون حمایت دولت امکان بقا ندارد. بنگاهها در چارچوب قانون ایجاد میشوند، و درون شبکهای از قوانین و مقررات که دولت برای تنظیم امورشان وضع میکند فعالیت میکنند. پیچیدهتر شدن روزافزونِ این قوانین و مقررات، مقابله با بنگاههای بزرگ را بسیار دشوار ساخته است. بسیاری از این بنگاهها بهراحتی در مناطقی که قوانین مناسبتری برای آن بنگاه دارد ثبت شده و فعالیت میکنند. وجود سلسلهمقررات مساعدتر که از سوی کشورهای رقیب (و بعضاً سازمانهای بینالمللی مانند اتحادیهٔ اروپا) تصویب شده، تنظیم امور و کنترل بنگاههای بزرگ را حتی دشوارتر میسازد.
☆Nostalgia☆
هیچ بنگاه تجاریای، هراندازه توانگر یا توانا باشد، بدون حمایت دولت امکان بقا ندارد. بنگاهها در چارچوب قانون ایجاد میشوند، و درون شبکهای از قوانین و مقررات که دولت برای تنظیم امورشان وضع میکند فعالیت میکنند. پیچیدهتر شدن روزافزونِ این قوانین و مقررات، مقابله با بنگاههای بزرگ را بسیار دشوار ساخته است. بسیاری از این بنگاهها بهراحتی در مناطقی که قوانین مناسبتری برای آن بنگاه دارد ثبت شده و فعالیت میکنند. وجود سلسلهمقررات مساعدتر که از سوی کشورهای رقیب (و بعضاً سازمانهای بینالمللی مانند اتحادیهٔ اروپا) تصویب شده، تنظیم امور و کنترل بنگاههای بزرگ را حتی دشوارتر میسازد. ارادهای سیاسی برای این مهم لازم است. اما سازوکار پیچیدهٔ دولت مدرن غالباً بروز چنین ارادهٔ سیاسی را غیرممکن میسازد. به نظر میرسد که در مواقع لازم، تواناییِ یافتن دستهای پنهان در این سازوکار را نداریم. اما میدانیم که آن دستها وجود دارد.
☆Nostalgia☆
در گذشته، دموکراسیها ارادهٔ سیاسی برای مقابله با قدرت بنگاههای بزرگ را یافتهاند. آیا امروز نیز ممکن است؟ شاید. اما اینگونه قیاسهای تاریخی در دنیای دیجیتالِ کنونی ممکن است امیدی واهی باشد. امروزه بهیموتهای تجاری در فرهنگ سیاسیای رشد کردهاند که بستر مناسبی برای قدرت آنها ایجاد میکند. در ایالات متحده این بستر در حکم معروف دیوانعالی کشور در قضیهٔ «شهروندانِ متحد» حتی مستحکمتر شد. مطابق این حکم که در سال ۲۰۱۰ صادر شد، بنگاهها بهلحاظ آزادیِ بیان از حقوق برابر با شهروندان برخوردارند. این حکم بدین معناست که بنگاهها در هزینه کردن پول و خریدن نفوذ سیاسی عملاً با هیچ مانعی روبرو نیستند. اگر میخواهیم مخلوق ما (دموکراسی) بر مخلوق آنها (بنگاه تجاری) فائق آید، ابتدا میبایست مطمئن شویم که مخلوق خود را به آنها نفروختهایم.
☆Nostalgia☆
هرچه فیسبوک بزرگتر میشود، ظرفیتش برای دوچندان شدن بیشتر میشود، زیرا قدرت خرید عظیم آن موانعی بزرگ برای ورود دیگران ایجاد میکند.
پس فیسبوک برای جبران نابرابری، یعنی فقدان شمشیر، به اندازهٔ کافی حربه در دست دارد. در تصویری که از روی جلد لویاتان میبینیم (صفحهٔ ۱۴۸)، نباید تنها به شمایل هیولا در افقِ چشمانداز توجه کنیم. مقابل تصویر، شهر را میبینیم که قرار است مردم در آن زندگی کنند. اگر موضوع فقط مبارزهٔ غول با غول بود، طبعاً دولت برنده میشد. دولت نهتنها ارتش و پلیس و دادگاه دارد، بلکه کنترل پول نیز در دست دولت است، که خود سلاح بُرّندهای در زرادخانهٔ دولت به شمار میآید. بهنظر هابز توان چاپ پول یکی از اختیارات اولیهٔ دولت بود. از دست دادن آن توان بهمعنای از دست دادن اقتدار سیاسی است.
☆Nostalgia☆
هنوز این اختیار در دست دولت است. دولتها مشکلی با تفویض اختیارات پولی به بانک مرکزیشان ندارند. با این کار ارزش پولشان در برابر دخالتهای خارجی حفظ میشود. اما هرگز این اختیار را به رقبای تجاری یعنی بنگاهها، واگذار نمیکنند. تا زمانی که گوگل و فیسبوک پول رایج خود را ندارند، از بانک مرکزی ایالات متحده حساب خواهند برد. تا آن زمان به دولت نیاز دارند تا ضابطهای برای ارزش مالی بنگاه برایشان فراهم کند. بدون آن، مشخص نیست ارزش این بنگاهها چیست؟ به همین دلیل، بیتکوین و سایر پولهای دیجیتال برای بنگاههای فناوری بسیار جذاب است، زیرا مفرّی برای خلاص شدن از وابستگی به دولت ایجاد میکند. ممکن است روزی برسد که گوگل و فیسبوک پول خود را داشته باشند، یا دستکم چیزی معادل پول بهعنوان ذخیرهٔ ارزشی و واحد محاسبه و واسطهٔ تبادلات مالیشان. این احتمال بسیار واقعبینانهتر است از اینکه آنها روزی ارتش خود را داشته باشند. به هر روی، تا آن زمان دستکم بیست سال فاصله داریم.
☆Nostalgia☆
تاکنون دولتها توانستهاند به نیروی شمشیر و کنترل پول، بر قدرت فوقالعادهٔ بنگاههای تجاریِ چیره آیند. اما اگر رقابت به شبکه علیه شبکه تبدیل شود، بنگاههای فناوری حربههای دیگری نیز در دست دارند. فیسبوک نزدیک به دو میلیارد عضو دارد، یعنی بیشتر از جمعیت هر دولت یا امپراتوری دیگر. قادر است بهتر از هر دولت دیگر در زندگی اعضای خود نفوذ کند. با فراهم آوردن فضایی که مردم بتوانند تجربیات خویش را به اشتراک بگذارند، میتواند طرز زندگی آنان را در قالب دلخواه خویش تعیین کند. دولتها همین کار را با وضع قوانین و مقررات و در صورت لزوم تضمین اجرای آن قوانین و مقررات با نیروی پلیس انجام میدهند. شبکههای اجتماعی نیروی پلیس ندارند، ولی اهداف خود را با قالببندی آنچه مردم میبینند و میشنوند پیش میبرند. البته هنوز ممکن است که دولت ایالات متحده تشخیص دهد وجود فیسبوک زیانآور است و در صورتی که ارادهٔ سیاسی موجود باشد به زندگی آن خاتمه دهد. فیسبوک بنگاهی تجاری است و بنگاهها کلید خاموش و روشن دارند.
☆Nostalgia☆
در کنار صفت پاسخگو نبودن، یکی دیگر از عوامل نومیدی و استیصال مداوم از دموکراسی معاصر ساختگی بودن ذاتی آن است. ساختگیترین عنصر دموکراسی معاصر احزاب سیاسی است. چنانکه گاندی اشاره کرده است، علت وجودی احزاب سیاسی آن است که مردم را از تفکر مستقل بازدارند. احزاب به سیاستمداران دیکته میکنند چه مسیری را در پیش گیرند. احزاب به رأی دهندگان دیکته میکنند به کدام سیاستمدار رأی دهند. احزاب سر راه مواجههٔ رودررو میان مردم و نمایندگانشان قرار گرفتهاند. در مجموع، احزاب ابزار کسب قدرت هستند. مرموز و بروکراتیک هستند. وظیفهشان آن است که سیاست را حتیالامکان مکانیکی کنند. با اینحال، اگر کار خود را درست انجام دهند، میتوانند ساختگی بودنشان را پشت چهرهای انسانی بپوشانند. رهبران سیاسی کاریزماتیک میتوانند رأیدهندگان را قانع کنند که حزب فقط ماشین رأیجمعکن نیست، بلکه نماد عدالت، امنیت، و آزادی است. از آن سو، عضویت در حزبی سیاسی شخصیتی مستقل برای سازوکار حزبی ایجاد میکند.
☆Nostalgia☆
موفقترین احزاب سیاسی در عصر جدید آنانی بودهاند که توانستهاند در اعضای خویش حس تعلق و وفاداری اصیل ایجاد کنند. اما اکنون وضعیت تغییر کرده است. بسیاری از احزاب سیاسی که در گذشته میلیونها عضو وفادار داشتند، اکنون در وضعیتی خوب به سر نمیبرند. در دههٔ ۱۹۵۰، حزب محافظهکار انگلستان سهمیلیون عضو رسمی داشت. اکنون این رقم به کمتر از صدهزار رسیده است. متوسط عمر این صدهزار نفر ۶۵ سال است. بسیاری از اعضای حزب علاقهای خاص به سیاست نداشتند. آنها حزب را به چشم پاتوق مینگریستند. جایی که میتوانستند ساعاتی را در آن گذرانده و به رقص و غیبت بپردازند و اگر اقبال نصیبشان میشد همسری از میان هممسلکهای خود مییافتند. اما امروز تعلق به حزب سیاسی نشانگر علاقهٔ ویژه به سیاست است. به همین دلیل عدهٔ کمی به عضویت در حزب علاقه نشان میدهند.
☆Nostalgia☆
سیاست حزبی بیش از پیش فرقهگرا شده است. زمانی احزاب جناحهای مختلف داشتند و عقاید مختلف در فراکسیونهای حزبی در کنار هم زندگی میکردند. اکنون همان احزاب بلندگوی نقطهنظر خاصی شدهاند و هیچ نظر مخالفی را تحمل نمیکنند. این وضعیت در ایالات متحده بسیار نمایانتر است. زمانی نظام دو حزبی در این کشور ظرفیت زیادی برای نظرات مختلف داشت. احزاب جمهوریخواه و دموکرات مانند کلیسای بزرگی بودند که هر یک برای خود بالهای محافظهکار و لیبرال داشت و در موارد زیادی میان نقطهنظرات دو حزب همپوشانی دیده میشد. امروز این دو حزب رأیدهندگان را به دو قطب کاملاً مجزا کشاندهاند. هستهای مرکزی از اعضا که سخت معتقد به سیاستهای خاص هستند دو حزب را در دو جهت مخالف بهدنبال خود میکشانند. رأیدهندگان عادی نیز به ندرت با افرادی از حزب مخالف مواجه میشوند.
☆Nostalgia☆
جوامع آنلاین راههای فراوانی برای یافتنِ حسِّ تعلق پیش پای مردم میگذارند. وقتی این همه پاتوق در فضای مجازی در دسترس است، چه نیازی به سیاست داریم تا پاتوق ما را تعیین کند. سیاست سنتی حزبی موجب اتلاف وقت زیادی میشد. جلسات طولانی، ساعتها نشستن روی صندلیهای ناراحت، اتاقهای سرد، راهپیمایی در خیابانها، سازماندهیِ مبارزات انتخاباتی، از صفات بارز آن سیاست است. نتایج آن زحمات در برابر نتایجی که در شبکههای اجتماعی به دست میآید رقمی محسوب نمیشود. امروزه برخی از کارهای سنتی را میتوان آنلاین انجام داد. میتوان جلسات را از راه دور با ویدئوکنفرانس تشکیل داد. میتوان بهجای مراجعهٔ مستقیم به خانههای مردم برای جمعآوری رأی، همین کار را بهآسانی با گوشیهای هوشمند انجام داد. اما اینها گوشهای کوچک از امکاناتی است که سیستمهای هوشمند در اختیار ما قرار میدهد.
☆Nostalgia☆
حجم
۲۵۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۱ صفحه
حجم
۲۵۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۶۱ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
۶۶,۵۰۰۳۰%
تومان