بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قلب نارنجی فرشته | طاقچه
تصویر جلد کتاب قلب نارنجی فرشته

بریده‌هایی از کتاب قلب نارنجی فرشته

نویسنده:مرتضی برزگر
انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۴.۱از ۹۵ رأی
۴٫۱
(۹۵)
«زیر شکنجه، فقط یه راه داره که دردت نیاد. کافیه تو دلت به یکی توسل کنی. مدام صورتش رو بیاری جلوِ چشم‌هات. هر شلاقی که می‌خوری، هر مشت‌ولگدی که تو صورتت می‌زنن، فقط دلت به اون گرم باشه. به یادش، به ذکرش... این‌طوری اصلاً نمی‌فهمی درد چیه، زخم چیه...»
محسن سفیدگر
زن‌ها می‌توانند امپراتوری‌ها را به طرفة‌العینی سرنگون کنند.
Mohadese
ما نویسنده‌ها آن‌قدر در داستان‌های‌مان آدم کشته‌ایم که اگر توی زندگی واقعی هم پایش بیفتد، لحظه‌ای تردید نمی‌کنیم. فهمیدی؟
• Khavari •
تنهاییْ آدم را گرسنهٔ آدمیزاد می‌کند
hiba
بارها خواستم ازش بپرسم که آیا به غیر از من عشق دیگری داشته یا نه، نتوانستم. از پاسخی که ممکن بود به سؤالم بدهد ترسیدم. ترسیدم، می‌فهمی؟ و این ترس، یعنی دوستش دارم.
Zahra Falahiyan
«از همین حالا همه‌ت مال منه. همهٔ همهٔ روژان. حتا صدات رو به کسی نمی‌دم. نگاهت رو. خیالت رو. گفته بودم آدم حسودی‌ام؟»
Zahra Falahiyan
خائن، همیشه خائن است
zeinab.ghl
گفت «نگفتم برات هر کی بال داشته باشه می‌تونه پرواز کنه بره؟ کلاغ‌پر، پروانه‌پر نکردیم باهم؟»
محسن سفیدگر
تنها چیزی را که نمی‌توان در هیچ کلاسی آموزش داد، خلاصی از حماقت است.
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
زن‌ها می‌توانند امپراتوری‌ها را به طرفة‌العینی سرنگون کنند
Fatima
دیوارها صدا دارند. بلندبلند حرف می‌زنند. یک‌ریز و پشتِ هم تعریف می‌کنند. از گذشته، از آن‌هایی که آمده‌اند، از آن‌ها که رفته‌اند، از بعضی‌ها که آزاد شده‌اند و بعضی دیگر که آزاده. از آن‌هایی که درست آمدند و اشتباهی شدند. از آن‌هایی که اشتباهی آمدند، ولی اشتباهی نماندند.
marziyeh
ما نویسنده‌ها آن‌قدر در داستان‌های‌مان آدم کشته‌ایم که اگر توی زندگی واقعی هم پایش بیفتد، لحظه‌ای تردید نمی‌کنیم.
zeinab.ghl
از شکستن دل من چه سودی می‌بری آقای نویسنده؟
zeinab.ghl
تمام جانم می‌سوخت. دلم می‌خواست بیهوش شوم، نفهمم که چه‌قدر درد دارد، نفهمم که دوست داشتن چه‌قدر درد دارد.
hiba
چندباری حرفش را پیش کشیدم، اما خودش را به نشنیدن زد. هر چه جلوتر رفتم، دورتر شد. تا جایی که دیگر نمی‌دانستم دوستم دارد یا نه؛ دوستش دارم یا نه.
Zahra Falahiyan
دیوارها صدا دارند. بلندبلند حرف می‌زنند. یک‌ریز و پشتِ هم تعریف می‌کنند. از گذشته، از آن‌هایی که آمده‌اند، از آن‌ها که رفته‌اند، از بعضی‌ها که آزاد شده‌اند و بعضی دیگر که آزاده. از آن‌هایی که درست آمدند و اشتباهی شدند. از آن‌هایی که اشتباهی آمدند، ولی اشتباهی نماندند.
فاطمه بانو
دایی‌مش‌اکبر راست می‌گفت. عشق درمان است. درد را می‌کُشد و سرِ غصه را می‌بُرد. جوری که اشک عاشق شور نیست، شیرین است. روی زخم که می‌ریزد، گز نمی‌زند. مورمور نمی‌کند.
m.yoosef
من را این‌طوری نگاه نکن. ما نویسنده‌ها آن‌قدر در داستان‌های‌مان آدم کشته‌ایم که اگر توی زندگی واقعی هم پایش بیفتد، لحظه‌ای تردید نمی‌کنیم. فهمیدی؟
rez1.314
اسم رضا که می‌آمد، دلم هُری می‌ریخت. تو پسرهای فامیل تنها کسی بود که جرئت داشت با سمانه حرف بزند. از درس، از مشق، حتا چندباری با سمانه، باباومامان‌بازی کرده بود. اما من با دیدن سمانه قلبم تندتند می‌زد و نهایتش مهمان خاله‌بازی‌اش می‌شدم. همین‌قدر که توی ظرف‌های پلاستیکیِ کوچک و رنگی، چای الکی بریزد و من بخورم و به‌به کنم. مثلاً لبم بسوزد و واقعاً دلم.
صدیقه
تنهاییْ آدم را گرسنهٔ آدمیزاد می‌کند. بی‌کسی از شکنجه هم بدتر است.
mina
خائن، همیشه خائن است؛ چه به همسر، چه به دوست.
sama65
خائن، همیشه خائن است؛ چه به همسر، چه به دوست.
Zahra Falahiyan
یادته گفتی من یکی رو می‌خوام مال خودم؟ یادته گفتی فقط به من محبت کنه، بشم مال اون، جوری که دیگه هیشکی به چشمم نیاد؟
Zahra Falahiyan
عشق درمان است. درد را می‌کُشد و سرِ غصه را می‌بُرد. جوری که اشک عاشق شور نیست، شیرین است. روی زخم که می‌ریزد، گز نمی‌زند. مورمور نمی‌کند. اصلاً همین که یکی انتظارت را می‌کشد، مزهٔ خونِ توی گلو را شبیه سکنجبین می‌کند. جای برگ‌های کوچک کاهو خالی!
رها در باد
ما نویسنده‌ها آن‌قدر در داستان‌های‌مان آدم کشته‌ایم که اگر توی زندگی واقعی هم پایش بیفتد، لحظه‌ای تردید نمی‌کنیم
فاطمه بانو
درِ سلول باز می‌شود ولی کسی نمی‌آید تو. فقط دستی دراز می‌شود. یکی کاسه‌ای غذا برایم آورده و لیوانی آب. دلم می‌خواهد جای آب، دست‌هایش را بگیرم و جای غذا، صدایش را بشنوم. تنهاییْ آدم را گرسنهٔ آدمیزاد می‌کند.
Fatima
«آزادی تنها ارزشِ جاودانهٔ تاریخ است»
Mohadese
چه دردی‌ست در میان جمع بودن، ولی در گوشه‌ای تنها نشستن.
Mohadese
دایی‌مش‌اکبر راست می‌گفت. عشق درمان است. درد را می‌کُشد و سرِ غصه را می‌بُرد. جوری که اشک عاشق شور نیست، شیرین است. روی زخم که می‌ریزد، گز نمی‌زند. مورمور نمی‌کند. اصلاً همین که یکی انتظارت را می‌کشد، مزهٔ خونِ توی گلو را شبیه سکنجبین می‌کند.
R.Khabazian
عشق درمان است. درد را می‌کُشد و سرِ غصه را می‌بُرد. جوری که اشک عاشق شور نیست، شیرین است. روی زخم که می‌ریزد، گز نمی‌زند. مورمور نمی‌کند. اصلاً همین که یکی انتظارت را می‌کشد، مزهٔ خونِ توی گلو را شبیه سکنجبین می‌کند. جای برگ‌های کوچک کاهو خالی!
محسن سفیدگر

حجم

۱۱۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۱ صفحه

حجم

۱۱۱٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۲۱ صفحه

قیمت:
۳۱,۵۰۰
۱۵,۷۵۰
۵۰%
تومان