بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گهواره‌ی گربه | طاقچه
تصویر جلد کتاب گهواره‌ی گربه

بریده‌هایی از کتاب گهواره‌ی گربه

۴٫۰
(۲۲)
«پفیوز کسی است که فکر می‌کند خیلی باهوش است، هیچ‌وقت نمی‌تواند جلوی دهانش را بگیرد. مهم نیست بقیه چه می‌گویند، او باید مخالفتش را بکند. تو می‌گویی از یک چیزی خوشت می‌آید اما او، پناه بر خدا، توضیح می‌دهد چرا خوش آمدن از آن چیز غلط است. یک آدم پفیوز تمام سعی‌اش را می‌کند که تو همیشه خیال کنی گند زده‌ای. مهم نیست تو از چی حرف می‌زنی، او بهتر از تو می‌داند.»
sepid sh
هر کس هم فکر می‌کند سر از کار دنیا درمی‌آورد، احمق است.
1976
به مردم فکر کنید... «و بچه‌های کشته‌شده در جنگ... «و به تمام کشورها... «به صلح بیندیشید. «به عشقی برادرانه. «به برکت فکر کنید. «به این فکر کنید که دنیا چه بهشتی می‌شد، اگر انسان‌ها مهربان و عاقل بودند.»
sepid sh
اولین جمله اسفار باکونون چنین است: «همه راست‌هایی که می‌خواهم به شما بگویم، دروغ‌هایی بی‌شرمانه‌اند.»
فاطمه
در مورد آثار هنری، من به تئوری 'قناری در معدن زغال‌سنگ` اعتقاد دارم. قدیم‌ها معدن‌چی‌ها پرندگان را با خود به درون معدن می‌بردند تا آن‌ها وجود گاز را، قبل از این که به آدم‌ها صدمه‌ای برسد، نشان دهند. در مسئله ویتنام هنرمندان دقیقآ همین کار را کردند. آن‌ها جیک‌جیک کردند و کله‌پا شدند، اما اوضاع هیچ فرقی نکرد. برای هیچ‌کس مهم نبود. اما من همچنان فکر می‌کنم که هنرمندها را، همه هنرمندها را، باید به عنوان نوعی سیستم هشداردهنده عزیز داشت.
1976
«خنده شاید واکنشی به ناکامی‌ها باشد، درست مثل گریه. خنده مشکلی را حل نمی‌کند. همان‌طور که گریه. آدمی وقتی می‌خندد یا می‌گرید که کار دیگری از دستش برنمی‌آید... مثال فروید برای خنده سگی است که چون نمی‌تواند از دروازه‌ای رد شود تا کسی را گاز بگیرد یا با سگ دیگری دعوا کند، شروع به کندن زمین می‌کند. کندن زمین چیزی را عوض نمی‌کند، اما سگ باید کاری بکند...
فاطمه
«دکتر هوینیکر همیشه می‌گفت هر دانشمندی که نتواند برای یک بچه هشت ساله توضیح بدهد چه‌کار می‌کند، شارلاتان است.»
فاطمه
«خنده شاید واکنشی به ناکامی‌ها باشد، درست مثل گریه. خنده مشکلی را حل نمی‌کند. همان‌طور که گریه. آدمی وقتی می‌خندد یا می‌گرید که کار دیگری از دستش برنمی‌آید...
رئوف
بعد از انفجار آن بمب، بعد از این‌که مسلم شد آمریکا می‌تواند یک شهر را فقط با یک بمب نابود کند، دانشمندی به پدر گفت: «حالا دیگر علم باگناه آشنا شده است.» می‌دانید پدر چه گفت؟ او گفت: «گناه دیگر چیست؟»
فاطمه
بزرگی به هیکل بزرگ نیست اندیشه و امیده که سمبل بزرگیست.
محمدرضا
کلمات از روی صفحه به ذهنم پریدند و آن‌جا خوش نشستند
کاربر ۱۴۴۵۵۳۶
دکتر برید گفت: «به نظرم بعدها می‌فهمید که همه تقریبآ به یک اندازه فکر می‌کنند. فقط دانشمندها یک جور در باره چیزها فکر می‌کنند، بقیه مردم جور دیگر.»
فاطمه
حقیقت، دشمن مردم بود. چون خیلی تلخ بود.
Mostafa F
از آدم‌هایی که زیادی فکر می‌کردند، متنفر بود. همان لحظه به نظرم رسید که او می‌تواند نماینده شایسته‌ای برای نوع بشر باشد.
Mostafa F
و وقتی خبرنگار از طنز سیاه می‌پرسد، او می‌گوید: «خنده شاید واکنشی به ناکامی‌ها باشد، درست مثل گریه. خنده مشکلی را حل نمی‌کند. همان‌طور که گریه. آدمی وقتی می‌خندد یا می‌گرید که کار دیگری از دستش برنمی‌آید... مثال فروید برای خنده سگی است که چون نمی‌تواند از دروازه‌ای رد شود تا کسی را گاز بگیرد یا با سگ دیگری دعوا کند، شروع به کندن زمین می‌کند. کندن زمین چیزی را عوض نمی‌کند، اما سگ باید کاری بکند...
marya
یه روزی از این روزا، باید این دنیای دیوونه ما تموم بشه هرچی نعمت داده بود به ما خدا، همه رو می‌دیم بهش بعد همه چی تموم می‌شه اگه اون روز گله‌ای، درددلی، مونده بود روی دلت صاف برو پیش خدا، بگو ای خدای ما، جا داره دردای ما توی دلت؟
saadat
هر دانشمندی که نتواند برای یک بچه هشت ساله توضیح بدهد چه‌کار می‌کند، شارلاتان است.»
Maysam Azarbakhsh
«شخصیت دو هنرپیشه اصلی، مک‌کیب و باکونون، نمایش را خیلی خشن می‌کرد. در جوانی آن‌ها خیلی شبیه هم بودند. دوتایشان نیمچه فرشته، نیمچه دزد بودند. اما نمایش اقتضا می‌کرد نیمه دزد باکونون و نیمه فرشته مک‌کیب تباه شوند. مک‌کیب و باکونون بابت شادی مردم رنج بسیاری کشیدند؛ مک‌کیب رنج ظالم بودن را چشید و باکونون رنج قدیس‌بودن را. هر دو برای رسیدن به مقصودشان دیوانه شدند.»
Afsaneh Habibi
«پفیوز کسی است که فکر می‌کند خیلی باهوش است، هیچ‌وقت نمی‌تواند جلوی دهانش را بگیرد. مهم نیست بقیه چه می‌گویند، او باید مخالفتش را بکند. تو می‌گویی از یک چیزی خوشت می‌آید اما او، پناه بر خدا، توضیح می‌دهد چرا خوش آمدن از آن چیز غلط است. یک آدم پفیوز تمام سعی‌اش را می‌کند که تو همیشه خیال کنی گند زده‌ای. مهم نیست تو از چی حرف می‌زنی، او بهتر از تو می‌داند.»
Afsaneh Habibi
«می‌دانی منظورم از پفیوز چیست؟» گفتم: «معنی‌اش را می‌دانم، اما معلوم است چیزی که تو ازش می‌فهمی شباهتی به چیزی که من ازش می‌فهمم ندارد.»
Afsaneh Habibi

حجم

۲۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

حجم

۲۳۵٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۳

تعداد صفحه‌ها

۳۷۴ صفحه

قیمت:
۱۸۷,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
۲صفحه بعد