«پفیوز کسی است که فکر میکند خیلی باهوش است، هیچوقت نمیتواند جلوی دهانش را بگیرد. مهم نیست بقیه چه میگویند، او باید مخالفتش را بکند. تو میگویی از یک چیزی خوشت میآید اما او، پناه بر خدا، توضیح میدهد چرا خوش آمدن از آن چیز غلط است. یک آدم پفیوز تمام سعیاش را میکند که تو همیشه خیال کنی گند زدهای. مهم نیست تو از چی حرف میزنی، او بهتر از تو میداند.»
sepid sh
در مورد آثار هنری، من به تئوری 'قناری در معدن زغالسنگ` اعتقاد دارم. قدیمها معدنچیها پرندگان را با خود به درون معدن میبردند تا آنها وجود گاز را، قبل از این که به آدمها صدمهای برسد، نشان دهند. در مسئله ویتنام هنرمندان دقیقآ همین کار را کردند. آنها جیکجیک کردند و کلهپا شدند، اما اوضاع هیچ فرقی نکرد. برای هیچکس مهم نبود. اما من همچنان فکر میکنم که هنرمندها را، همه هنرمندها را، باید به عنوان نوعی سیستم هشداردهنده عزیز داشت.
1976
هر کس هم فکر میکند سر از کار دنیا درمیآورد، احمق است.
1976
به مردم فکر کنید...
«و بچههای کشتهشده در جنگ...
«و به تمام کشورها...
«به صلح بیندیشید.
«به عشقی برادرانه.
«به برکت فکر کنید.
«به این فکر کنید که دنیا چه بهشتی میشد، اگر انسانها مهربان و عاقل بودند.»
sepid sh
«خنده شاید واکنشی به ناکامیها باشد، درست مثل گریه. خنده مشکلی را حل نمیکند.
همانطور که گریه. آدمی وقتی میخندد یا میگرید که کار دیگری از دستش برنمیآید... مثال فروید برای خنده سگی است که چون نمیتواند از دروازهای رد شود تا کسی را گاز بگیرد یا با سگ دیگری دعوا کند، شروع به کندن زمین میکند. کندن زمین چیزی را عوض نمیکند، اما سگ باید کاری بکند...
فاطمه
اولین جمله اسفار باکونون چنین است:
«همه راستهایی که میخواهم به شما بگویم، دروغهایی بیشرمانهاند.»
فاطمه
بعد از انفجار آن بمب، بعد از اینکه مسلم شد آمریکا میتواند یک شهر را فقط با یک بمب نابود کند، دانشمندی به پدر گفت: «حالا دیگر علم باگناه آشنا شده است.» میدانید پدر چه گفت؟ او گفت: «گناه دیگر چیست؟»
فاطمه
دکتر برید گفت: «به نظرم بعدها میفهمید که همه تقریبآ به یک اندازه فکر میکنند. فقط دانشمندها یک جور در باره چیزها فکر میکنند، بقیه مردم جور دیگر.»
فاطمه
«دکتر هوینیکر همیشه میگفت هر دانشمندی که نتواند برای یک بچه هشت ساله توضیح بدهد چهکار میکند، شارلاتان است.»
فاطمه
کلمات از روی صفحه به ذهنم پریدند و آنجا خوش نشستند
کاربر ۱۴۴۵۵۳۶